با پیشرفت علم و تکنولوژی و متعاقبا گسترش بی حد و حصر فضای مجازی دیگر کمتر مسالهای در دنیا مسکوت میماند و از چشمهای مخاطبان پنهان میشود.
این روزها در هر کجای جهان که اتفاقی بیفتد شاید در کمتر از چند دقیقه مردم در آن سوی کره زمین از آن باخبر شوند و نسبت به آن واکنش نشان دهند. دنیای موسیقی و اجرای خوانندهها و نوازندگان هم از این قاعده مستثنی نیست. موسیقی زبانِ مشترکِ همه مردم دنیاست و با این وجود که عده ای ممکن است حتی زبانِ خواننده یک اثر از یک کشور را نفهمند ولی از شنیدن آن لذت ببرند و بارها در طول روز آن را گوش بدهند و یا ویدیو آن را چندین بار به تماشا بنشینند.
مساله موسیقی زمین تا آسمان با فیلم تفاوت دارد. موسیقی هر کشور میتواند به راحتی و با پخش چند نُت بیانگر احساسات و عواطف کشور مبدا باشد و با این روش خود را به جهانیان معرفی کند.
در نیم قرن اخیر خوانندههای فراوانی در دنیا معروف شدند و مورد توجه قرار گرفتند، با اینکه زبان همه مردم دنیا یک زبان واحد نیست ولی به عنوان مثال کمتر کسی پیدا میشود که «فرانک سیناترا» یا «مایکل جکسون» را نشناسد و یا صدای آنها را گوش نداده باشد. با این وجود که دنیای این خوانندگان و حتی فرهنگشان با بسیاری از طرفدارانشان در کشورهای دیگر تفاوت دارد ولی در دنیای واقعی میبینیم که صدای این افراد در همه دنیا شنیده شده و بسیاری کشورها این دو را صرفا با صدایشان قضاوت میکنند و با تیپ و قیافه و نحوه لباس پوشیدنشان؛ چه بخواهیم چه نخواهیم سلبریتیها و کسانی که به واسطه هنرشان در میان مردم محبوب میشوند بعد از مدتی باعث میشوند که عدهای از آنها الگو بگیرند و سعی کنند که راه آنها را ادامه بدهند پس مهارت و مقبولیت این خوانندهها علیرغم اینکه بر روی زندگی خودشان تأثیر مستقیم دارد به نحوی معرف کشور و زادگاهشان در جوامع جهانی نیز هست.
دنیای موسیقی در ایران و در پانزده سال اخیر تغییرات فراوانی داشته و سبکها و خوانندههای جدیدی پا به این عرصه گذاشتهاند و از قضا بسیاری از آنها طی این سالها به واسطه اجرای کارهای درست و خوب چه در ایران و چه در خارج از ایران، طرفداران فراوانی پیدا کردهاند و بسیاری از جوانان امروزی از آنها الگوبرداری کرده اند. نحوه لباس پوشیدن، نوع برخورد، نحوه خوانش و حتی حرکت به سمت یادگیری موسیقی از آثاری است که خوانندهها میتوانند روی نوجوانان و جوانان تأثیر بگذارند.
اما در این میان برخی از سلبریتیها و خوانندهها به واسطه مدیریت غلط با اخذ مجوز برای اجرای زنده، مانند برخی کُمدیهای سینمایی، ذائقه مردم، خصوصا نسل نوجوان و جوان جامعه را عوض کردند و به الگویی غلط برای معرفی هنر و هنرمند چه در کشور و چه در خارج از کشور تبدیل شدهاند.
چند روزی است که اجرای یکی از خوانندههای داخلی در یکی از شهرهای کانادا در فضای مجازی بسیار پر بازدید شده است. «معین زندی» خوانندهای که از عُمر فعالیتهای هنری او زمان زیادی نمیگذرد و به تازگی در میان خوانندهها نامی برای خود دست و پا کرده همواره با حاشیههایی باعث شده که بیش از پیش نام او در میان افکار عمومی شنیده شود.
با نگاهی دقیق و موسیقایی به آثار این خواننده کاملاً مشخص است که از لحاظ زیبایی شناسی موسیقی چیزی برای ارائه ندارد و صرفا با شناختی که از مخاطبان امروزی دارد سعی میکند با ترانههایی نزدیک به تفکر دهه هشتادیها و پوشیدن لباسهایی عجیب و غریب مخاطبان بیشتری را به خود جذب کند.
با مرور آثار معین زندی در داخل کشور و همچنین تماشای اجراهای زنده او در کنسرتهای داخل کشور پر واضح است که او حرفی برای گفتن ندارد و از تکنیکهای خوانندگی و به اصطلاح سلفژ و اساس این هنر کمترین اطلاعاتی ندارد ولی او ظاهراً به واسطه نیاز موسیقی کشور و به زعم مدیران رده بالا برای ارضای تمایلات نوجوانها و جوانها در حوزه موسیقی باید در مارکت کنونی حضور داشته باشد.
این تصمیم غلط و طمع ورزی تهیه کنندگانِ این خواننده برای مال اندوزی باعث شده که معین زندی علاوه بر ایران به تازگی در کانادا هم روی صحنه برود. اجراهای این خواننده در روزهای گذشته به شدت در شبکههای اجتماعی وایرال شده و همه و حتی برخی مخاطبان و طرفداران پر و پا قرص آن نسبت به نوع اجرا و همچنین نوع پوشش او اعتراضات زیادی داشتند و اعتقاد دارند چون در کشوری غیر از ایران به اجرای زنده پرداخته، با این نحوه و روش آبروی ایران و موسیقیِ غنی ایرانی را زیر سوال برده است.
ایران در طول سالهای گذشته و همچنین در همین سالها و ماههای اخیر با اجرای خوانندههای همچون محمدرضا شجریان، علیرضا قربانی، همایون شجریان، کیهان کلهر و بسیاری از دیگر خوانندهها که در آواز دستی بر آتش دارند همیشه سربلند بوده و مردم دیگر کشورها نسبت به آثار این خوانندهها ابراز علاقه کردهاند ولی با رویهای که در حال حاضر دیده میشود و وجود دارد، بعید نیست که در آیندهای نزدیک مخاطبان خارجی به کل خاطره خوش خوانندههای فاخر را فراموش کنند و تجربه مضحک چنین خوانندههایی که صرفا شهوت شهرت و مادیات را به دوش می کشند به یادها بسپارند.
این روزها در هر کجای جهان که اتفاقی بیفتد شاید در کمتر از چند دقیقه مردم در آن سوی کره زمین از آن باخبر شوند و نسبت به آن واکنش نشان دهند. دنیای موسیقی و اجرای خوانندهها و نوازندگان هم از این قاعده مستثنی نیست. موسیقی زبانِ مشترکِ همه مردم دنیاست و با این وجود که عده ای ممکن است حتی زبانِ خواننده یک اثر از یک کشور را نفهمند ولی از شنیدن آن لذت ببرند و بارها در طول روز آن را گوش بدهند و یا ویدیو آن را چندین بار به تماشا بنشینند.
مساله موسیقی زمین تا آسمان با فیلم تفاوت دارد. موسیقی هر کشور میتواند به راحتی و با پخش چند نُت بیانگر احساسات و عواطف کشور مبدا باشد و با این روش خود را به جهانیان معرفی کند.
در نیم قرن اخیر خوانندههای فراوانی در دنیا معروف شدند و مورد توجه قرار گرفتند، با اینکه زبان همه مردم دنیا یک زبان واحد نیست ولی به عنوان مثال کمتر کسی پیدا میشود که «فرانک سیناترا» یا «مایکل جکسون» را نشناسد و یا صدای آنها را گوش نداده باشد. با این وجود که دنیای این خوانندگان و حتی فرهنگشان با بسیاری از طرفدارانشان در کشورهای دیگر تفاوت دارد ولی در دنیای واقعی میبینیم که صدای این افراد در همه دنیا شنیده شده و بسیاری کشورها این دو را صرفا با صدایشان قضاوت میکنند و با تیپ و قیافه و نحوه لباس پوشیدنشان؛ چه بخواهیم چه نخواهیم سلبریتیها و کسانی که به واسطه هنرشان در میان مردم محبوب میشوند بعد از مدتی باعث میشوند که عدهای از آنها الگو بگیرند و سعی کنند که راه آنها را ادامه بدهند پس مهارت و مقبولیت این خوانندهها علیرغم اینکه بر روی زندگی خودشان تأثیر مستقیم دارد به نحوی معرف کشور و زادگاهشان در جوامع جهانی نیز هست.
دنیای موسیقی در ایران و در پانزده سال اخیر تغییرات فراوانی داشته و سبکها و خوانندههای جدیدی پا به این عرصه گذاشتهاند و از قضا بسیاری از آنها طی این سالها به واسطه اجرای کارهای درست و خوب چه در ایران و چه در خارج از ایران، طرفداران فراوانی پیدا کردهاند و بسیاری از جوانان امروزی از آنها الگوبرداری کرده اند. نحوه لباس پوشیدن، نوع برخورد، نحوه خوانش و حتی حرکت به سمت یادگیری موسیقی از آثاری است که خوانندهها میتوانند روی نوجوانان و جوانان تأثیر بگذارند.
اما در این میان برخی از سلبریتیها و خوانندهها به واسطه مدیریت غلط با اخذ مجوز برای اجرای زنده، مانند برخی کُمدیهای سینمایی، ذائقه مردم، خصوصا نسل نوجوان و جوان جامعه را عوض کردند و به الگویی غلط برای معرفی هنر و هنرمند چه در کشور و چه در خارج از کشور تبدیل شدهاند.
چند روزی است که اجرای یکی از خوانندههای داخلی در یکی از شهرهای کانادا در فضای مجازی بسیار پر بازدید شده است. «معین زندی» خوانندهای که از عُمر فعالیتهای هنری او زمان زیادی نمیگذرد و به تازگی در میان خوانندهها نامی برای خود دست و پا کرده همواره با حاشیههایی باعث شده که بیش از پیش نام او در میان افکار عمومی شنیده شود.
با نگاهی دقیق و موسیقایی به آثار این خواننده کاملاً مشخص است که از لحاظ زیبایی شناسی موسیقی چیزی برای ارائه ندارد و صرفا با شناختی که از مخاطبان امروزی دارد سعی میکند با ترانههایی نزدیک به تفکر دهه هشتادیها و پوشیدن لباسهایی عجیب و غریب مخاطبان بیشتری را به خود جذب کند.
با مرور آثار معین زندی در داخل کشور و همچنین تماشای اجراهای زنده او در کنسرتهای داخل کشور پر واضح است که او حرفی برای گفتن ندارد و از تکنیکهای خوانندگی و به اصطلاح سلفژ و اساس این هنر کمترین اطلاعاتی ندارد ولی او ظاهراً به واسطه نیاز موسیقی کشور و به زعم مدیران رده بالا برای ارضای تمایلات نوجوانها و جوانها در حوزه موسیقی باید در مارکت کنونی حضور داشته باشد.
این تصمیم غلط و طمع ورزی تهیه کنندگانِ این خواننده برای مال اندوزی باعث شده که معین زندی علاوه بر ایران به تازگی در کانادا هم روی صحنه برود. اجراهای این خواننده در روزهای گذشته به شدت در شبکههای اجتماعی وایرال شده و همه و حتی برخی مخاطبان و طرفداران پر و پا قرص آن نسبت به نوع اجرا و همچنین نوع پوشش او اعتراضات زیادی داشتند و اعتقاد دارند چون در کشوری غیر از ایران به اجرای زنده پرداخته، با این نحوه و روش آبروی ایران و موسیقیِ غنی ایرانی را زیر سوال برده است.
ایران در طول سالهای گذشته و همچنین در همین سالها و ماههای اخیر با اجرای خوانندههای همچون محمدرضا شجریان، علیرضا قربانی، همایون شجریان، کیهان کلهر و بسیاری از دیگر خوانندهها که در آواز دستی بر آتش دارند همیشه سربلند بوده و مردم دیگر کشورها نسبت به آثار این خوانندهها ابراز علاقه کردهاند ولی با رویهای که در حال حاضر دیده میشود و وجود دارد، بعید نیست که در آیندهای نزدیک مخاطبان خارجی به کل خاطره خوش خوانندههای فاخر را فراموش کنند و تجربه مضحک چنین خوانندههایی که صرفا شهوت شهرت و مادیات را به دوش می کشند به یادها بسپارند.
علی کلانتری