تراژدی عاشقانه و عشق نافرجام و خیانت را با چنان رنگ و لعابی به خورد مخاطب میدهند که به راحتی تعریف و تمجید از سریالهای ترکی، نقل محافل میشود.
اغلب به واسطه شخصیتهای معروف آنچه در چنته دارند رو میکنند؛ اما پشت پرده چنین سریالهایی آمیخته با بدآموزیهایی از جنس خیانت، طلاق و بی تعهدی به ازدواج و خانواده است که از سوی غرب به عنوان تحفهای برای خانوادههای ایرانی به نمایش گذاشته میشود.
زمانی که یک فرهنگ غربی میهمان ناخوانده خانهها و خانواده ایرانی میشود، زندگی بسیاری از زوجین نیز همسو با شخصیتها و تراژدی همین سریالها پیش میرود که پیامی به جز تباه شدن جوانان و الگوبرداریهای بیثمر به دنبال ندارد.
چند سالی است که سریالهای ترکی به واسطه دسترسی اکثریت مردم به ماهواره، به پای ثابت بسیاری از خانهها و محفل خانوادههای ایرانی تبدیل شده و هیچ نظارتی از سوی خانوادهها نیز برای دسته بندی و یا اعمال محدودیت برای سنین پایین و فرزندان کوچک خانواده صورت نگرفته است و همین موضوع باعث شده که برخی از نوجوانان با تاثیر گرفتن از این سریالها به رفتارهای ناهنجاری دست بزنند و کانون گرم خانواده را مورد هدف قرار بدهند.
تماشای سریالهای ترکیهای توانسته بخشی از زندگی ایرانیها را تحت تأثیر قرار بدهد و بدآموزیهای خود را با رنگی تازه و فریبنده به خورد جامعه هدف بدهد.
زمانی که یک فرهنگ غربی میهمان ناخوانده خانههای ایرانی میشود، زندگی بسیاری از زوجین نیز همسو با شخصیتها و تراژدی همین سریالها پیش میرود که پیامی به جز تباه شدن جوانان و الگوبرداریهای بیثمر به دنبال ندارد.
عاطفه خانوادگی، احترام و حرمتهای ما بین اعضای خانواده، از مواردی است که متأسفانه تحت تأثیر این سریالها در خانوادههای نظارهگر کمتر شده است و دقیقاً سازندگان این سریالها خوب میدانند از کجا و به چه طریقی نفوذ کنند که بدبینی نسبت به خودشان در دید بینندگان تولید نکند و آنچنان زیبا، راحت و به طرق مختلف، خیانت را در دل سریالها رسم میکنند که گویی حیف است زندگی کرد و خیانت نکرد.
ادامه این روند می تواند نتایج مخربی را در جامعه به جای بگذارد ولی خواسته یا ناخواسته در حال حاضر باید اقرار کنیم که با روی کارآمدن شبکههای نمایش خانگی و پلتفرم های پخش فیلم و سریال، کمی سریالهای ترکی به فراموشی سپرده شده است.
با کمی تامل در شیوه زندگی و نوع تفریحات خانواده ایرانی در بستر رسانه و تلویزیون ، کاملا واضح است که در چندین سال اخیر، تعریف و تمجید از تولیدات شبکه نمایش خانگی، جای تعریف از سریالهای ماهوارهای ترکی را گرفته و نقش ویژهای در پر کردن اوقات فراغت خانواده ها را ایفا میکند.
با افزایش روز افزون تولیدات سینمایی و سریالی در شبکه نمایش خانگی اقبال مردم بیشتر از قبل به تولیدات داخلی معطوف شده و کمی حواس مردم را از سریالهای بی سر و ته ترکیهای پرت کرده است و مردم اوقات فراغت خود را به دیدن سریال های جدید شبکه نمایش خانگی اختصاص میدهند.
حال خواسته یا ناخواسته بودن این حرکت فرهنگ ساز در هالهای از ابهام است. از آنجا که پلتفرمهای نمایش خانگی جزو شرکتهای خصوصی محسوب می شود و از دولت بودجهای بابت تولیدات خود نمی گیرد، باید توجه داشته باشیم که مدیران فرهنگی کشور که بودجه فرهنگی را نیز در اختیار دارند با توجه به نقش مخرب شبکهها و سریالهای ترکیهای و علم به اینکه ادامه این روند میتواند باعث تخریب بنیان بسیاری از خانوادههای ایرانی شود و به کل سبک زندگی غربی را در کشور پایه گذاری کند، دنبال راهکاری درست برای این معضل اساسی نبودند؛ حتی رسانه ملی نیز در این سالهای اخیر هیچ گاه سعی نکرد با تولیدات مردمی و عامه پسند توجهات را از ماهواره و شبکههای ترکیهای به سمت تلویزیون معطوف کند و همین موارد است که نقد مردم نسبت به صداوسیما را توجیه پذیر جلوه میدهد.
به هر حال با پر رنگ شدن شبکه نمایش خانگی به عنوان یک تفریح و سرگرمی در زندگی خانواده ایرانی؛ به آرامی و خوشبختانه به صورت محسوس، دقایق تماشای سریال های ترکی در طول روز توسط خانوادههای ایرانی به سرعت در حال کاسته شدن است و این میتواند خبر بسیار خوبی برای آنهایی باشد که دغدغه فرهنگی و حفظ اصالت ایرانی و اسلامی ما ایرانیها را دارند.
خواسته یا ناخواسته مدیرانِ ارشد شبکههای نمایش خانگی با ایجاد چنین بستری، توانستند تا حد بسیار زیادی از آسیبهای جبران ناپذیری که سریالهای ترکیهای برای فرهنگ ایرانی ممکن بود به همراه بیاورد؛ جلوگیری کنند. کاری که مدیران فرهنگی کشور در وزارت فرهنگ و ارشاد، سازمان صدا و سیما و حتی وزارت میراث فرهنگی نتوانستند در سال های اخیر اجرایی بکنند.
کمی و کاستیهایی در شبکههای نمایش خانگی وجود دارد ولی بازهم جای بسی خوشحالی دارد که وجود چنین بستری توانسته تا حد زیادی اثرات مخرب سریالهای ترکی در شبکههای فارسی زبان را از بین ببرد.
امید است با ارتقای سطح فرهنگ در تولیدات شبکه نمایش خانگی و ساخت آثاری فاخر به زودی شاهد تعطیلی شبکههای ترکی به دلیل نبود مخاطب ایرانی باشیم.
اغلب به واسطه شخصیتهای معروف آنچه در چنته دارند رو میکنند؛ اما پشت پرده چنین سریالهایی آمیخته با بدآموزیهایی از جنس خیانت، طلاق و بی تعهدی به ازدواج و خانواده است که از سوی غرب به عنوان تحفهای برای خانوادههای ایرانی به نمایش گذاشته میشود.
زمانی که یک فرهنگ غربی میهمان ناخوانده خانهها و خانواده ایرانی میشود، زندگی بسیاری از زوجین نیز همسو با شخصیتها و تراژدی همین سریالها پیش میرود که پیامی به جز تباه شدن جوانان و الگوبرداریهای بیثمر به دنبال ندارد.
چند سالی است که سریالهای ترکی به واسطه دسترسی اکثریت مردم به ماهواره، به پای ثابت بسیاری از خانهها و محفل خانوادههای ایرانی تبدیل شده و هیچ نظارتی از سوی خانوادهها نیز برای دسته بندی و یا اعمال محدودیت برای سنین پایین و فرزندان کوچک خانواده صورت نگرفته است و همین موضوع باعث شده که برخی از نوجوانان با تاثیر گرفتن از این سریالها به رفتارهای ناهنجاری دست بزنند و کانون گرم خانواده را مورد هدف قرار بدهند.
تماشای سریالهای ترکیهای توانسته بخشی از زندگی ایرانیها را تحت تأثیر قرار بدهد و بدآموزیهای خود را با رنگی تازه و فریبنده به خورد جامعه هدف بدهد.
زمانی که یک فرهنگ غربی میهمان ناخوانده خانههای ایرانی میشود، زندگی بسیاری از زوجین نیز همسو با شخصیتها و تراژدی همین سریالها پیش میرود که پیامی به جز تباه شدن جوانان و الگوبرداریهای بیثمر به دنبال ندارد.
عاطفه خانوادگی، احترام و حرمتهای ما بین اعضای خانواده، از مواردی است که متأسفانه تحت تأثیر این سریالها در خانوادههای نظارهگر کمتر شده است و دقیقاً سازندگان این سریالها خوب میدانند از کجا و به چه طریقی نفوذ کنند که بدبینی نسبت به خودشان در دید بینندگان تولید نکند و آنچنان زیبا، راحت و به طرق مختلف، خیانت را در دل سریالها رسم میکنند که گویی حیف است زندگی کرد و خیانت نکرد.
ادامه این روند می تواند نتایج مخربی را در جامعه به جای بگذارد ولی خواسته یا ناخواسته در حال حاضر باید اقرار کنیم که با روی کارآمدن شبکههای نمایش خانگی و پلتفرم های پخش فیلم و سریال، کمی سریالهای ترکی به فراموشی سپرده شده است.
با کمی تامل در شیوه زندگی و نوع تفریحات خانواده ایرانی در بستر رسانه و تلویزیون ، کاملا واضح است که در چندین سال اخیر، تعریف و تمجید از تولیدات شبکه نمایش خانگی، جای تعریف از سریالهای ماهوارهای ترکی را گرفته و نقش ویژهای در پر کردن اوقات فراغت خانواده ها را ایفا میکند.
با افزایش روز افزون تولیدات سینمایی و سریالی در شبکه نمایش خانگی اقبال مردم بیشتر از قبل به تولیدات داخلی معطوف شده و کمی حواس مردم را از سریالهای بی سر و ته ترکیهای پرت کرده است و مردم اوقات فراغت خود را به دیدن سریال های جدید شبکه نمایش خانگی اختصاص میدهند.
حال خواسته یا ناخواسته بودن این حرکت فرهنگ ساز در هالهای از ابهام است. از آنجا که پلتفرمهای نمایش خانگی جزو شرکتهای خصوصی محسوب می شود و از دولت بودجهای بابت تولیدات خود نمی گیرد، باید توجه داشته باشیم که مدیران فرهنگی کشور که بودجه فرهنگی را نیز در اختیار دارند با توجه به نقش مخرب شبکهها و سریالهای ترکیهای و علم به اینکه ادامه این روند میتواند باعث تخریب بنیان بسیاری از خانوادههای ایرانی شود و به کل سبک زندگی غربی را در کشور پایه گذاری کند، دنبال راهکاری درست برای این معضل اساسی نبودند؛ حتی رسانه ملی نیز در این سالهای اخیر هیچ گاه سعی نکرد با تولیدات مردمی و عامه پسند توجهات را از ماهواره و شبکههای ترکیهای به سمت تلویزیون معطوف کند و همین موارد است که نقد مردم نسبت به صداوسیما را توجیه پذیر جلوه میدهد.
به هر حال با پر رنگ شدن شبکه نمایش خانگی به عنوان یک تفریح و سرگرمی در زندگی خانواده ایرانی؛ به آرامی و خوشبختانه به صورت محسوس، دقایق تماشای سریال های ترکی در طول روز توسط خانوادههای ایرانی به سرعت در حال کاسته شدن است و این میتواند خبر بسیار خوبی برای آنهایی باشد که دغدغه فرهنگی و حفظ اصالت ایرانی و اسلامی ما ایرانیها را دارند.
خواسته یا ناخواسته مدیرانِ ارشد شبکههای نمایش خانگی با ایجاد چنین بستری، توانستند تا حد بسیار زیادی از آسیبهای جبران ناپذیری که سریالهای ترکیهای برای فرهنگ ایرانی ممکن بود به همراه بیاورد؛ جلوگیری کنند. کاری که مدیران فرهنگی کشور در وزارت فرهنگ و ارشاد، سازمان صدا و سیما و حتی وزارت میراث فرهنگی نتوانستند در سال های اخیر اجرایی بکنند.
کمی و کاستیهایی در شبکههای نمایش خانگی وجود دارد ولی بازهم جای بسی خوشحالی دارد که وجود چنین بستری توانسته تا حد زیادی اثرات مخرب سریالهای ترکی در شبکههای فارسی زبان را از بین ببرد.
امید است با ارتقای سطح فرهنگ در تولیدات شبکه نمایش خانگی و ساخت آثاری فاخر به زودی شاهد تعطیلی شبکههای ترکی به دلیل نبود مخاطب ایرانی باشیم.
علی کلانتری