«جوجه را آخر پاییز می شمارند»؛ ضرب المثلی که از دیرباز در میان ما ایرانیها رواج داشته و بر این اصل تکیه دارد که نتیجه کار در آخر مشخص میشود نباید زود درباره چیزی اظهار نظر یا قضاوت کرد.
همچنین این ضرب المثل تاکید دارد که پایان یک چیز همواره از مسیر مهم تر است و اتمام یک کار همیشه نتیجه آن را عیان می کند.
با این پیش گفتار باید تاکید کنیم که در صنعت فیلم و سریال علاوه بر مراحل ساخت و ایجاد گره و نقطه عطف، همیشه آخر داستان است که باعث میشود آن فیلم یا سریال در ذهنها ماندگار شود یا در کسری از ثانیه به فراموشی سپرده شود.
در تاریخ فیلم و سریالها کم نداشتهایم آثاری را که با قدرت شروع کردند، به خوبی ادامه دادند ولی با یک پایان دور از انتظار، کل پروژه را با یک پایان بندی نادرست به دست فراموشی سپرده شد.
اهمیت پایانبندی گاهی در اکثر پروژههای سینمایی خصوصاً صنعت سریال سازی، از ایجاد نقطه عطف و گره و پرداخت فیلمنامه مهم تر است چون در واقع پایان بندی یک کار، امضای صاحب اثری است که برای ساخت، سختی کشیده است.
چند سالی است که با ظهور شبکه نمایش خانگی، تولید سریالهایی با ژانر جنایی/معمایی افزایش داشته و از آنجایی که این ژانر یکی از نقاط ضعف سریال سازی کشور محسوب میشد؛ کاملاً قدمی رو به جلو بود. برخی از کارگردانها با فیلمنامهای قوی سعی کردند که این ژانر را که یکی از ژانرهای محبوب سریال سازی در جهان است در ایران پایه گذاری کنند و مابقی فیلمسازان را هم برای ورود به این ژانر وسوسه کنند.
نتیجه این شد که در حال حاضر میتوانیم حداقل چهار اثر را در این ژانر آن هم در شبکه نمایش خانگی نام ببریم که علاوه بر خوش ساخت بودن، پایانبندی بینظیری داشتند و به همین دلیل حتی بعد از گذشت چند سال از پخش آخرین قسمت، هنوز در ذهن مخاطبان ردی به جا گذاشتهاند و آنقدر خوب بودند که بینندگان و علاقمندان به ژانر جنایی، آثار جدید را با آنها مقایسه میکنند و به نوعی به متر و معیار سریال سازی در این سبک تبدیل شدهاند.
سریال پوست شیر ساخته جمشید محمودی از آن دست سریالهاست که هیچگاه از خاطر دوست داران این سبک نخواهد رفت. سریالی منسجم، با بازیهای خوب و صد البته فیلمنامهای قوی که به جرات می توان گفت برای هر پلان از این سریال ساعتها برنامه ریزی شده بود و هر سکانس میتوانست سرنخی برای حل مساله و کشف رازها باشد.
پوست شیر به خوبی توانسته بود با همراه کردن مخاطب با خود و پنهان کردن جزییات از دید بیننده، کاملاً او را با خود همراه و بیننده را وادار به کشف مسائل کند و نگذارد حتی ثانیهای از وقایع داخل متن بی خبر باشد.
از زمان پر رنگ شدن فضای مجازی در زندگی مردم، بازخورد خوب یا بد بودن یک اتفاق در جامعه به راحتی قابل حدس بود. کافی است به صفحه اصلی پوست شیر در اینستاگرام یک سر بزنید و کامنتهای مردم در زیر یکی از پستها را بررسی کنید متوجه خواهید شد که وقتی یک سریال به خوبی ساخته و پرداخته شود، به راحتی مردم را با خود همراه میکند و در اکثر محافل، نقل مجلس میشود. سریال پوست شیر در مدت پخش که حدود 24 قسمت بود به راحتی با مردم بازی میکرد و مردم نیز از این بازی خوردن راضی بودند و لذت میبردند.
حال سوال اینجاست اگر پوست شیر آن پایان درخشان را نمیداشت تا به این اندازه محبوب مردم میشد؟ قطعاً جواب نه است؛ پایان بندی پوست شیر به حدی واقع گرایانه و دور از انتظار بود که کار خوب کارگردان و نویسنده را تکمیل کرد و در اذهان ماندگار شد.
سریال بعدی که باید در این مقال بگنجد، سریال «افعی تهران» است، سریالی به کارگردانی «سامان مقدم» که با هنرنمایی پیمان معادی و سحر دولتشاهی به یکی از سریال های محبوب شبکه نمایش خانگی آن هم در ژانر جنایی/معمایی تبدیل شد.
سریال افعی تهران، برخلاف پوست شیر، عاری از خشونت است و به با پنبه سر می برد. اگر سریال را دیده باشید در طول مدت پخش، آنچنان صحنههای درگیری و خشونت آمیزی نمیبینید ولی متوجه خواهید شد که در پس زمینه این سریال اتفاقات وحشتناک و قتلهای سریالی در حال وقوع است. پیمان معادی در نقش یک منتقد سینما در حال گذران زندگی است و قصد دارد سریالی بسازد، در این میان قتلهایی که به وقوع می پیوندد، داستان سریال را از یک درام صرف به سمت جنایی سوق میدهد. سریال جنایی که سعی دارد تا آخر جنبه زندگی آرام یک منتقد را در درون خود حفظ کند و تشویش را به مخاطب القا نکند تا در نهایت ضربه کاری را موقعی بزند که مخاطب هیچگاه فکرش را هم نمیکند.
افشای هویت قاتل در سریال افعی تهران درست در قسمت پایانی رخ میدهد، جایی که سامان مقدم قصد دارد ضربه نهایی را بزند و مانند یک رعدوبرق که اثر خود را بر محل برخورد میگذارد، افعی تهران را در ذهن مخاطب حک کند.
پایان بندی درست و کشش بیش از حد داستان باعث شد که افعی تهران علاوه بر اینکه اعتباری دو چندان برای کارگردان اثر و عوامل به همراه بیاورد، آن را به یکی از آثاری تبدیل کند که تا مدت ها برای سریال هایی در این ژانر به متر و معیار تبدیل شود و مابقی آثار را با چنین سریالی که پایانی درست دارد، مقایسه شود.
سریال بعدی «خونسرد» به کارگردانی امیرحسین ترابی است سریالی که در نوع خود جالب توجه بود. این سریال که به نوعی اقتباسی آزاد از سریال «هانیبال لکتر» محسوب میشد ولی به خوبی توانسته بود با مخاطب ارتباط برقرار کند و او را از دیدن تمامی قسمتها راضی نگه دارد.
بازی خوب امیر آقایی در کنار فیلمنامهای با جزییات فراوان و همچنین کارگردانی خوب و در کل پکیجی قابل قبول باعث شد که خون سرد را با تمام اختلافهای ساخت و تجهیزات از هانیبال لکتر مجزا ببینیم و آن را به عنوان یک اثر متفاوت سطح بندی کنیم و برای خود سریال
شخصیت قائل شویم.
خون سرد هم مانند دو اثر قبلی که در این گزارش به آن اشاره کردیم یک تفاوت اساسی با دیگر سریالها در این ژانر داشت و آن هم پایان بندی بود که اگر صدها بار بر آن تاکید شود دوباره کم است. افشای هویت قاتل بعد از تشنه گذاشتن مخاطب و همچنین پایانی غیر قابل انتظار از آن چیزی که بیننده به آن فکر می کرد، همگی دست به دست هم باعث شدند که خون سرد نیز در ژانر خودش در ذهن ها ماندگار شود و برای مدتها در محافل سینمایی از آن به نیکی و درستی یاد شود.
سریال «بازنده»، سریالی که این روزها در حال پخش است و از قضا به دلیل کیفیت بالای 10 قسمت منتشر شده بسیار مورد بحث محافل سینمایی و مردم قرار گرفته است. این سریال به کارگردانی امین حسین پور با فیلمنامهای سراسر معما و گِره ذهن مخاطب را به خود درگیر کرده و هر دنبال کننده را وادار به کشف رمز می کند. از آنجایی که امین حسین پور در قامت کارگردان سریال قبلی خود یعنی درمانگر، نشان داده که راه و روش گیج کردن مخاطب و بازی با ذهن را به خوبی بلد است، انتظار می رود سریال بازنده نیز در پایان ، ضربه کاری را محکم تر از سریال های ذکر شده در این مقاله بزند.
دل نگرانیم، سریالی به خوبی بازنده که بیش از 10 هفته در صدر اخبار سریالهای شبکه نمایش خانگی بوده، منتظر پایانی خوب و منطقی است. به جرأت میتوان گفت اگر بازنده در قسمت پایانی به سمت و سویی غیر منطقی حرکت کند و کارگردان در ساخت و تولید دچار لغزش شود و پایان بندی سفت و سختی ارائه ندهد، به همان سرعتی که میان مردم محبوب شد، منفور خواهد شد.
قطعاً مخاطبی که 10 هفته از وقت خود را برای کشف رمز و راز یک سریال گذاشته، منتظر پایانی منطقی و حساب شده است. اعتقاد بر این است که فیلمنامه نویسان به مانند متد کلاسیک فیلمنامه نویسی، از ابتدا انتهای داستان را روی کاغذ بیاورند تا بتوانند با پرداخت بهتر به پایانی معقول برسند.
سریال بازنده از آن دست سریالهایی است که با توجه به روند رو به رشد، سزاوار پایانی منطقی است، امیدواریم که با ارائه قسمت پایانی درست و حسابی، سریال بازنده برای همیشه در ذهن مخاطب حک شود.
همچنین این ضرب المثل تاکید دارد که پایان یک چیز همواره از مسیر مهم تر است و اتمام یک کار همیشه نتیجه آن را عیان می کند.
با این پیش گفتار باید تاکید کنیم که در صنعت فیلم و سریال علاوه بر مراحل ساخت و ایجاد گره و نقطه عطف، همیشه آخر داستان است که باعث میشود آن فیلم یا سریال در ذهنها ماندگار شود یا در کسری از ثانیه به فراموشی سپرده شود.
در تاریخ فیلم و سریالها کم نداشتهایم آثاری را که با قدرت شروع کردند، به خوبی ادامه دادند ولی با یک پایان دور از انتظار، کل پروژه را با یک پایان بندی نادرست به دست فراموشی سپرده شد.
اهمیت پایانبندی گاهی در اکثر پروژههای سینمایی خصوصاً صنعت سریال سازی، از ایجاد نقطه عطف و گره و پرداخت فیلمنامه مهم تر است چون در واقع پایان بندی یک کار، امضای صاحب اثری است که برای ساخت، سختی کشیده است.
چند سالی است که با ظهور شبکه نمایش خانگی، تولید سریالهایی با ژانر جنایی/معمایی افزایش داشته و از آنجایی که این ژانر یکی از نقاط ضعف سریال سازی کشور محسوب میشد؛ کاملاً قدمی رو به جلو بود. برخی از کارگردانها با فیلمنامهای قوی سعی کردند که این ژانر را که یکی از ژانرهای محبوب سریال سازی در جهان است در ایران پایه گذاری کنند و مابقی فیلمسازان را هم برای ورود به این ژانر وسوسه کنند.
نتیجه این شد که در حال حاضر میتوانیم حداقل چهار اثر را در این ژانر آن هم در شبکه نمایش خانگی نام ببریم که علاوه بر خوش ساخت بودن، پایانبندی بینظیری داشتند و به همین دلیل حتی بعد از گذشت چند سال از پخش آخرین قسمت، هنوز در ذهن مخاطبان ردی به جا گذاشتهاند و آنقدر خوب بودند که بینندگان و علاقمندان به ژانر جنایی، آثار جدید را با آنها مقایسه میکنند و به نوعی به متر و معیار سریال سازی در این سبک تبدیل شدهاند.
سریال پوست شیر ساخته جمشید محمودی از آن دست سریالهاست که هیچگاه از خاطر دوست داران این سبک نخواهد رفت. سریالی منسجم، با بازیهای خوب و صد البته فیلمنامهای قوی که به جرات می توان گفت برای هر پلان از این سریال ساعتها برنامه ریزی شده بود و هر سکانس میتوانست سرنخی برای حل مساله و کشف رازها باشد.
پوست شیر به خوبی توانسته بود با همراه کردن مخاطب با خود و پنهان کردن جزییات از دید بیننده، کاملاً او را با خود همراه و بیننده را وادار به کشف مسائل کند و نگذارد حتی ثانیهای از وقایع داخل متن بی خبر باشد.
از زمان پر رنگ شدن فضای مجازی در زندگی مردم، بازخورد خوب یا بد بودن یک اتفاق در جامعه به راحتی قابل حدس بود. کافی است به صفحه اصلی پوست شیر در اینستاگرام یک سر بزنید و کامنتهای مردم در زیر یکی از پستها را بررسی کنید متوجه خواهید شد که وقتی یک سریال به خوبی ساخته و پرداخته شود، به راحتی مردم را با خود همراه میکند و در اکثر محافل، نقل مجلس میشود. سریال پوست شیر در مدت پخش که حدود 24 قسمت بود به راحتی با مردم بازی میکرد و مردم نیز از این بازی خوردن راضی بودند و لذت میبردند.
حال سوال اینجاست اگر پوست شیر آن پایان درخشان را نمیداشت تا به این اندازه محبوب مردم میشد؟ قطعاً جواب نه است؛ پایان بندی پوست شیر به حدی واقع گرایانه و دور از انتظار بود که کار خوب کارگردان و نویسنده را تکمیل کرد و در اذهان ماندگار شد.
سریال بعدی که باید در این مقال بگنجد، سریال «افعی تهران» است، سریالی به کارگردانی «سامان مقدم» که با هنرنمایی پیمان معادی و سحر دولتشاهی به یکی از سریال های محبوب شبکه نمایش خانگی آن هم در ژانر جنایی/معمایی تبدیل شد.
سریال افعی تهران، برخلاف پوست شیر، عاری از خشونت است و به با پنبه سر می برد. اگر سریال را دیده باشید در طول مدت پخش، آنچنان صحنههای درگیری و خشونت آمیزی نمیبینید ولی متوجه خواهید شد که در پس زمینه این سریال اتفاقات وحشتناک و قتلهای سریالی در حال وقوع است. پیمان معادی در نقش یک منتقد سینما در حال گذران زندگی است و قصد دارد سریالی بسازد، در این میان قتلهایی که به وقوع می پیوندد، داستان سریال را از یک درام صرف به سمت جنایی سوق میدهد. سریال جنایی که سعی دارد تا آخر جنبه زندگی آرام یک منتقد را در درون خود حفظ کند و تشویش را به مخاطب القا نکند تا در نهایت ضربه کاری را موقعی بزند که مخاطب هیچگاه فکرش را هم نمیکند.
افشای هویت قاتل در سریال افعی تهران درست در قسمت پایانی رخ میدهد، جایی که سامان مقدم قصد دارد ضربه نهایی را بزند و مانند یک رعدوبرق که اثر خود را بر محل برخورد میگذارد، افعی تهران را در ذهن مخاطب حک کند.
پایان بندی درست و کشش بیش از حد داستان باعث شد که افعی تهران علاوه بر اینکه اعتباری دو چندان برای کارگردان اثر و عوامل به همراه بیاورد، آن را به یکی از آثاری تبدیل کند که تا مدت ها برای سریال هایی در این ژانر به متر و معیار تبدیل شود و مابقی آثار را با چنین سریالی که پایانی درست دارد، مقایسه شود.
سریال بعدی «خونسرد» به کارگردانی امیرحسین ترابی است سریالی که در نوع خود جالب توجه بود. این سریال که به نوعی اقتباسی آزاد از سریال «هانیبال لکتر» محسوب میشد ولی به خوبی توانسته بود با مخاطب ارتباط برقرار کند و او را از دیدن تمامی قسمتها راضی نگه دارد.
بازی خوب امیر آقایی در کنار فیلمنامهای با جزییات فراوان و همچنین کارگردانی خوب و در کل پکیجی قابل قبول باعث شد که خون سرد را با تمام اختلافهای ساخت و تجهیزات از هانیبال لکتر مجزا ببینیم و آن را به عنوان یک اثر متفاوت سطح بندی کنیم و برای خود سریال
شخصیت قائل شویم.
خون سرد هم مانند دو اثر قبلی که در این گزارش به آن اشاره کردیم یک تفاوت اساسی با دیگر سریالها در این ژانر داشت و آن هم پایان بندی بود که اگر صدها بار بر آن تاکید شود دوباره کم است. افشای هویت قاتل بعد از تشنه گذاشتن مخاطب و همچنین پایانی غیر قابل انتظار از آن چیزی که بیننده به آن فکر می کرد، همگی دست به دست هم باعث شدند که خون سرد نیز در ژانر خودش در ذهن ها ماندگار شود و برای مدتها در محافل سینمایی از آن به نیکی و درستی یاد شود.
سریال «بازنده»، سریالی که این روزها در حال پخش است و از قضا به دلیل کیفیت بالای 10 قسمت منتشر شده بسیار مورد بحث محافل سینمایی و مردم قرار گرفته است. این سریال به کارگردانی امین حسین پور با فیلمنامهای سراسر معما و گِره ذهن مخاطب را به خود درگیر کرده و هر دنبال کننده را وادار به کشف رمز می کند. از آنجایی که امین حسین پور در قامت کارگردان سریال قبلی خود یعنی درمانگر، نشان داده که راه و روش گیج کردن مخاطب و بازی با ذهن را به خوبی بلد است، انتظار می رود سریال بازنده نیز در پایان ، ضربه کاری را محکم تر از سریال های ذکر شده در این مقاله بزند.
دل نگرانیم، سریالی به خوبی بازنده که بیش از 10 هفته در صدر اخبار سریالهای شبکه نمایش خانگی بوده، منتظر پایانی خوب و منطقی است. به جرأت میتوان گفت اگر بازنده در قسمت پایانی به سمت و سویی غیر منطقی حرکت کند و کارگردان در ساخت و تولید دچار لغزش شود و پایان بندی سفت و سختی ارائه ندهد، به همان سرعتی که میان مردم محبوب شد، منفور خواهد شد.
قطعاً مخاطبی که 10 هفته از وقت خود را برای کشف رمز و راز یک سریال گذاشته، منتظر پایانی منطقی و حساب شده است. اعتقاد بر این است که فیلمنامه نویسان به مانند متد کلاسیک فیلمنامه نویسی، از ابتدا انتهای داستان را روی کاغذ بیاورند تا بتوانند با پرداخت بهتر به پایانی معقول برسند.
سریال بازنده از آن دست سریالهایی است که با توجه به روند رو به رشد، سزاوار پایانی منطقی است، امیدواریم که با ارائه قسمت پایانی درست و حسابی، سریال بازنده برای همیشه در ذهن مخاطب حک شود.
علی کلانتری