پس از پیروزی عظیم جبهه مقاومت و سرکوب اژدهای آتشافروز داعش که مولود استکبار و تحجر بود، مطالبی در برخی از نشریات داخلی درج شد که جای تأسف دارد، زیرا گویا عدهای اصلاً منافع ملی و جهت حرکت اتفاقاتی که پیش آمده را درک نمیکنند، تیترهایی مانند «اشتباه ادامه جنگ را تکرار نکنیم» و امثال آن بیانی بسیار زننده است که میتوان آن را در راستای دیپلماسی عمومی دشمن تعریف و تفسیر کرد، نویسندگان مقالاتی از این دست بدون توجه به واقعیات تاریخی که زمانی زیاد نیز از آن نمیگذرد میخواهند اتفاقی که مدافعان حریم ایران و حرم اهلبیت عصمت و طهارت(ع) خلق کردهاند، به نحوی مصادره به مطلب نمایند و بگویند: حالا که کار داعش تمام شده دیگر باید از مبارزه دست کشید و اگر در زمان دفاعمقدس نیز بعد از فتح خرمشهر جنگ ادامه پیدا کرد، اشتباهی بود که عدهای سیاسیون و نظامیها انجام دادند این سخن که نگارنده مقاله سابقالذکر آن را به نقل قولهایی از حضرت امام(ره) مرحوم بازرگان، مرحوم هاشمی و مرحوم سیداحمد خمینی آذین کرده است میتوان لااقل از دو موضع بررسی کرد. نقل قولهایی که بیانگر عدم رضایت امام راحل(رض) از ادامه جنگ بوده است، ولی باید گفت دلایل ادامه جنگ بر هر کسی که مطالعهای هرچند مختصر بر دوران جنگ تحمیلی داشته باشد روشن است. مگر نه اینکه در آن روز غیر از خرمشهر نقاط بسیاری از نوار مرزی ایران درگیر بود؟ مگر اینگونه نیست که تکلیف متجاوز مشخص نشده بود و معلوم نبود چه کسی باید غرامت جنگ را بپردازد؟ دلایلی که میتوان آنها را به صورت تیتروار اینگونه نگاشت؛
مرزهای ایران تأمین نداشت و نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود و نیز شهرهای سومار، نفت شهر و مهران عملا در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر میرسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت.
در حالی که نیروهای خودی، پیروزیهای زیادی کسب میکردند، توقف جنگ و چانه زنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده، صحیح نبود.
شهرهای آزاد شده همچون خرمشهر، به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود.
توانایی ارتش عراق ترمیم شده و با کمکهای همهجانبه دولتهای بزرگ افزایش هم یافته بود.
تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.
در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، آتشبس و صلح ناپایدار هنگام قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیانهایی به بار میآورد. اگر آن روز جنگ متوقف میشد و تجربهای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی ما قرار میگرفت و ما ناچار میشدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانهزنی بیحاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت میکرد.
عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیرمتعهد در بغداد و کسب ریاست دورهای این جنبش، برای تحقق خواستههای نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت.
به همین منظور در ۲۰ خرداد ۱۳۶۱ جلسهای در حضور امام خمینی(ره) در جماران تشکیل شد و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکتکننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت؛ زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچگونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یک سال به طول میانجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهمتر این که با تکیه بر اصل متعارف نظامی «تعقیب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل امام خمینی(ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و نا امیدی از پذیرش شرایط ایران از سوی دولت عراق، با ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت کردند.
حال با این شرایط به چه دلیل ادامه جنگ اشتباه است؟ و به چه دلیل نباید داعش و سایر عناصر پلید تکفیر و ارعاب را دنبال کرد و نباید درپی این بود که سر چشمه را خشکاند؟ و با اقدامات فرهنگی همانگونه که رهبری فرمودند با این شجره خبیثه مبارزه نکرد؟ اما بُعد دیگر این سخن، سیاسیونی که نگارنده متن مورد نقد از آنها یاد میکند آیا کسانی جز آیتالله خامنهای و همفکرانشان بودند زیرا نگارنده مرحوم هاشمی و بازرگان و احمد خمینی را جدا میکند. فکر نمیکنم کسی جز آیتالله خامنهای در آن طرف معادله باقی بماند که البته نگارنده از ایشان به صراحت نام نمیبرد و در عوض به سخن سرلشکر سیدیحیی رحیمصفوی میپردازد.
کسی که سردار سلیمانی روزی نیروی تحت امر ایشان هم در زمان دفاعمقدس و هم در دوران فرماندهی سرلشکر صفوی بر سپاه بود، هرچند ارتباط این دو مرد پرافتخار عمیقتر و ریشهدارتر از ارتباط فرمانده و نیروی تحت امر است. باید گفت خاستگاه صفوی و سلیمانی یکجاست و اگر امروز نگارنده متن به جای تاختن به سلیمانی به صفوی میتازد به این علت است که امروز سردار سلیمانی از سرمایه اجتماعی بالایی برخوردار است، پس تاختن به او منجر به شکست گوینده و خط فکری او در میان مردم میشود. به هر روی اگر امروز بعد از گذشت چند دهه از دفاعمقدس آن را اشتباه بنامیم چگونه مانع از تحریف تاریخ در مورد شهدای مظلوم مدافع حرم در سالهای آتی شویم. امثال سردار سلیمانی از خاستگاه انقلابیگری برخاستهاند و با نگاهی حسینی آرمانهای خود را پی میگیرند پس اگر جهاد را اشتباه بدانیم و مذاکراتی که به گفته رئیس کل بانک مرکزی که نتیجه آن مذاکرات را تقریباً هیچ دانسته، پیروزی بنامیم، همانگونه که نگارنده متن آن را پیروزی میداند، باید منتظر بود تا کاپیتولاسیون را نیز حقی مشروع برای خارجیان تعبیر کنیم.
در پایان این را نیز نباید ناگفته گذاشت که اگر امام(ره) باطناً مخالف ادامه جنگ بودند چرا از پذیرش قطعنامه تعبیر به نوشیدن جام زهر کردند؟
پس ادامه جنگ خصوصاً اگر نام مقدس جهاد را نیز داشته باشد، حتما امری اشتباه نخواهد بود هرچند کسانی با نگاههای لیبرالیستی نتوانند این موضوع را درک کرده یا با نقصان اطلاعات نظامی موجب سردرگمی طیف وسیعی از توده مردم شوند و در عین حال درپی کم فروغ کردن پیروزیهای عظیم جبهه مقاومت باشند.
فرهاد ملاامینی دبیر مجمع پیروان مهدی موعود(عج)