چند روز قبل در همین ستون نوشتم که احزاب سیاسی یکی از سازوکارهای مهم در نظامهای کارآمد محسوب میشوند که بار مسئولیت ناکامیهای احتمالی هر سیستم سیاسی را بر دوش میگیرند و در صورت نداشتن عملکرد قابل دفاع، جای خود را به احزاب و گروههای دیگر میدهند و در هر صورت مردم را به اصل نظام و حکومت، خوشبین نگه میدارند. همچنین تاکید کردم که احزاب سیاسی، تقاضاهای پراکنده و تلنبار شده مردم را منطقی میکنند و صرفا به آن دسته از تقاضاها و مطالبات مردم اجازه ورود به سیستم میدهند که قابلیت پیاده شدن دارند و واقعبینانه هستند و به همین دلیل، احزاب میتوانند با توجیه مردم سیاسی و سازمان یافته در احزاب، آنان را همچنان به اصل نظام، معتقد نگه دارند و حمایت مردم را در کنار مطالبات آنان، متوجه نظام سیاسی کنند.
اینک به بهانه مباحثی که این روزها درباره تغییر احتمالی قانون اساسی و احیای پست نخستوزیری در نظام اسلامی مطرح شده است، قصد دارم به نکاتی دیگر از کارکردهای تحزب در جامعه سخن بگویم و تاکید کنم که بدون تحزب، اساسا نظام پارلمانی شکل نخواهد گرفت.
در یک مقطعی از حضرت امام خمینی(ره) پرسیده شد که منظور شما از جمهوریت نظام چیست و ایشان پاسخ دادند که جمهوری به همان معنایی که در دیگر کشورهای جهان مطرح است. در جمهوریت رایج در جهان، تحزب و وجود گروههای سیاسی فعال در جامعه، یک ضرورت جدی است. احزاب در این کشورها از نهادهای واسط میان نظام سیاسی و مردم هستند و با ایجاد یک تشکیلات و سازمان منظم، چندین کارکرد مهم را از خود بروز میدهند:
۱. احزاب، بخشی از نیازهای نسل جوان جامعه برای جامعهپذیری و جامعهپذیری سیاسی را پاسخ میدهند و در مقطعی از سن و سال جوانی که به شدت به کسب هویت گروهی نیازمندند، به این نیاز پاسخ میدهند. این نقش مهم اجتماعی، بسیاری از بیماریهای روحی و روانی نسل جوان و نیز بسیاری از بحرانهای اخلاقی و اجتماعی این قشر از مردم را درمان میکند یا دستکم تخفیف میدهد.
۲. احزاب و گروههای سیاسی، مسئولیت ایجاد شور و شعور سیاسی در جامعه را بر دوش دارند. این نقش با شرکت در انتخابات و انتشار تحلیلهای مورد نیاز جامعه، ایفا میشود و مردم با رجوع به نشریات و میتینگها و جلسات آموزش حزبی، آگاهی خود از محیط اجتماعی و سیاسی را ارتقا میبخشند و نسبت به امور جامعه، با حساسیت و شور بیشتری مواجه خواهند شد.
۳. احزاب با عضوگیری و تربیت نیروهای سیاسی مورد نیاز برای اداره کشور، مبادرت به کادرسازی کرده و با هزینه خود، مدیرانی برای اداره جامعه عرضه میکنند. نیروهای آموزش دیده حزبی، لزوما بدنه کارشناسی یک سیستم سیاسی را اشغال نمیکنند اما غالبا مدیران سیاسی در چرخشی هستند که در مقاطعی، قدرت سیاسی را در دست میگیرند و توان کارشناسی اعضای خود را ارتقا میبخشند.
۴. احزاب سیاسی مسئولیت تهیه و ارائه برنامه برای اداره بهتر امور جامعه را بر دوش دارند و به جای تکیه بر شعار و طرح اهداف و آرمانهای کلی، مبادرت به تدوین برنامه قابل تحقق در کشور میکنند. این برنامهها، پشتوانه احزاب بوده و موجب مقبولیت یک حزب سیاسی نزد مردم میشود.
۵. احزاب سیاسی وقتی در قدرت نیستند، نقش نظارتی مهمی را برعهده میگیرند و با تحت نظر داشتن عملکرد حزب حاکم و دولت رقیب، از هر گونه خطا و خیانت و گریز از برنامه و سوءاستفاده از قدرت و اموال عمومی، جلوگیری میکنند. احزاب با چنین کارکردی لازمه یک نظام سیاسی پارلمانی هستند و اگر تحزب به صورت جدی شکل نگرفته باشد و در کشور، چند حزب سیاسی مهم فعال نباشند، نمیتوان به شکلگیری و توفیق نظام پارلمانی امید داشت. در نظام پارلمانی، دولت حاصل تمایل مجلس است یعنی دولت را آن حزبی تشکیل میدهد که در مجلس، اکثریت آرای نمایندگان را در اختیار دارد. طبعا برای این که مجلس هم حزبی باشد و احزاب در رقابت جدی با یکدیگر، مجلس و دولت را در دست بگیرند، باید سازوکار انتخابات به گونهای باشد که مردم نه به افراد بلکه به احزاب سیاسی رای بدهند و برای این که حق افراد مستقل و شایسته هم ضایع نشود، باید دستکم بخش عمده نمایندگان مجلس از طریق رای به احزاب انتخاب شوند و بخشی از کرسیهای مجلس هم به افراد و شخصیتهای غیرحزبی اختصاص یابد. باید اذعان کنیم که نه سازوکار حزبی موجود در ایران و نه میزان نفوذ احزاب سیاسی در جامعه و نه قوانین موجود مرتبط با انتخابات، به شکلی نیست که اقتضای ایجاد یک نظام پارلمانی را داشته باشد. به همین دلیل باید بر حذف ساختار ریاستی و ایجاد نظام پارلمانی در کشور اصرار نکرد مگر آن که پیشتر، ساختار مناسب تحزب را در کشور ایجاد کنیم.
علي اشرفي
اینک به بهانه مباحثی که این روزها درباره تغییر احتمالی قانون اساسی و احیای پست نخستوزیری در نظام اسلامی مطرح شده است، قصد دارم به نکاتی دیگر از کارکردهای تحزب در جامعه سخن بگویم و تاکید کنم که بدون تحزب، اساسا نظام پارلمانی شکل نخواهد گرفت.
در یک مقطعی از حضرت امام خمینی(ره) پرسیده شد که منظور شما از جمهوریت نظام چیست و ایشان پاسخ دادند که جمهوری به همان معنایی که در دیگر کشورهای جهان مطرح است. در جمهوریت رایج در جهان، تحزب و وجود گروههای سیاسی فعال در جامعه، یک ضرورت جدی است. احزاب در این کشورها از نهادهای واسط میان نظام سیاسی و مردم هستند و با ایجاد یک تشکیلات و سازمان منظم، چندین کارکرد مهم را از خود بروز میدهند:
۱. احزاب، بخشی از نیازهای نسل جوان جامعه برای جامعهپذیری و جامعهپذیری سیاسی را پاسخ میدهند و در مقطعی از سن و سال جوانی که به شدت به کسب هویت گروهی نیازمندند، به این نیاز پاسخ میدهند. این نقش مهم اجتماعی، بسیاری از بیماریهای روحی و روانی نسل جوان و نیز بسیاری از بحرانهای اخلاقی و اجتماعی این قشر از مردم را درمان میکند یا دستکم تخفیف میدهد.
۲. احزاب و گروههای سیاسی، مسئولیت ایجاد شور و شعور سیاسی در جامعه را بر دوش دارند. این نقش با شرکت در انتخابات و انتشار تحلیلهای مورد نیاز جامعه، ایفا میشود و مردم با رجوع به نشریات و میتینگها و جلسات آموزش حزبی، آگاهی خود از محیط اجتماعی و سیاسی را ارتقا میبخشند و نسبت به امور جامعه، با حساسیت و شور بیشتری مواجه خواهند شد.
۳. احزاب با عضوگیری و تربیت نیروهای سیاسی مورد نیاز برای اداره کشور، مبادرت به کادرسازی کرده و با هزینه خود، مدیرانی برای اداره جامعه عرضه میکنند. نیروهای آموزش دیده حزبی، لزوما بدنه کارشناسی یک سیستم سیاسی را اشغال نمیکنند اما غالبا مدیران سیاسی در چرخشی هستند که در مقاطعی، قدرت سیاسی را در دست میگیرند و توان کارشناسی اعضای خود را ارتقا میبخشند.
۴. احزاب سیاسی مسئولیت تهیه و ارائه برنامه برای اداره بهتر امور جامعه را بر دوش دارند و به جای تکیه بر شعار و طرح اهداف و آرمانهای کلی، مبادرت به تدوین برنامه قابل تحقق در کشور میکنند. این برنامهها، پشتوانه احزاب بوده و موجب مقبولیت یک حزب سیاسی نزد مردم میشود.
۵. احزاب سیاسی وقتی در قدرت نیستند، نقش نظارتی مهمی را برعهده میگیرند و با تحت نظر داشتن عملکرد حزب حاکم و دولت رقیب، از هر گونه خطا و خیانت و گریز از برنامه و سوءاستفاده از قدرت و اموال عمومی، جلوگیری میکنند. احزاب با چنین کارکردی لازمه یک نظام سیاسی پارلمانی هستند و اگر تحزب به صورت جدی شکل نگرفته باشد و در کشور، چند حزب سیاسی مهم فعال نباشند، نمیتوان به شکلگیری و توفیق نظام پارلمانی امید داشت. در نظام پارلمانی، دولت حاصل تمایل مجلس است یعنی دولت را آن حزبی تشکیل میدهد که در مجلس، اکثریت آرای نمایندگان را در اختیار دارد. طبعا برای این که مجلس هم حزبی باشد و احزاب در رقابت جدی با یکدیگر، مجلس و دولت را در دست بگیرند، باید سازوکار انتخابات به گونهای باشد که مردم نه به افراد بلکه به احزاب سیاسی رای بدهند و برای این که حق افراد مستقل و شایسته هم ضایع نشود، باید دستکم بخش عمده نمایندگان مجلس از طریق رای به احزاب انتخاب شوند و بخشی از کرسیهای مجلس هم به افراد و شخصیتهای غیرحزبی اختصاص یابد. باید اذعان کنیم که نه سازوکار حزبی موجود در ایران و نه میزان نفوذ احزاب سیاسی در جامعه و نه قوانین موجود مرتبط با انتخابات، به شکلی نیست که اقتضای ایجاد یک نظام پارلمانی را داشته باشد. به همین دلیل باید بر حذف ساختار ریاستی و ایجاد نظام پارلمانی در کشور اصرار نکرد مگر آن که پیشتر، ساختار مناسب تحزب را در کشور ایجاد کنیم.
علي اشرفي