سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۵:۳۲
کد مطلب : 76262

اسلام هراسی در سینمای هالیوود بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱

(رسانه‌های نوین،کارکردها و چالشها)

چیزی حدود چهارصد سال از انعقاد نطفة‌ غرب جدید می‌گذرد. از قرن شانزدهم تا امروز که غرب در حوزة‌ فرهنگی و تمدنی آخرین مرحلة قد کشیدن را تجربه کرده و افول و غروب را به تجربه نشسته است. در طی این مدت بیش از دویست سال تجاوز به مرزهای خاکی جهان اسلام و هجمة‌ فرهنگی به این سرزمین و فرهنگ و تمدن و اخلاق مردم این سرزمین را شاهد بوده‌ایم.
چند سالی است که با بروز ترک و شکاف بر دیواره‌های تمدن متجاوز غربی، شاهد نوعی تمایل به اسلام در جهان غرب هستیم. یکی از نمایندگان پارلمان هلند دربارة این موج اسلام‌گرایی از تعبیر «سونامی اسلامی» یاد می‌کند. یک نگرانی که امروزه به مهم‌ترین بحران اجتماعی برای شهروندان اروپایی و آمریکا یاد می‌کنند.
علیرغم وجود خشونت در بسیاری از نقاط جهان، از ایرلند گرفته تا لبنان و حوزه دریای آرام و درحالیکه بسیاری از مذاهب از مسیحیت گرفته تا هندوییسم در گیر آن هستند، جهان غرب اسلام را بیش از هر مذهب دیگری به خشونت پیوند می دهد. تسلط مسلمانان بر اسپانیا، جنگهای صلیبی، که آغاز آن ازسوی مسلمانان نبود، و استیلای امپراطوری عثمانی بر اروپای شرقی، خاطره ای تاریخی از اسلام به دست می دهد که با قدرت و خشونت همراه است. به علاوه، جنبشهایی که در چند دهه گذشته در خاورمیانه به وجود آمده اند، به خصوص آن هایی که به نام اسلام و در پی حل مشکلات جهان اسلام هستند، بدون آنکه مسلمانان در ظهورشان نقشی داشته باشند، به نوعی این تصویر را در غرب رواج داده اند که اسلام همراه با خشونت است.
در طول تاریخ ارتباط مستقیم بین روند گسترش اسلام و اقدامات اسلام ستیزانه و اسلام هراسانه وجود داشته است. هرگاه روند گسترش اسلام به ویژه در سرزمین های غرب شدت گرفت در واکنش به آن تلاشها برای مخدوش کردن چهره اسلام و مسلمانان نیز تشدید شده است.
اسلام هراسی، از اصطلاحات تازه ای است که به تازگی و به طور خاص، در زمینه رابطه اسلام با غرب، نسبتا تداول یافته است. می توان گفت این پدیده در تاریخ کهنی ریشه دارد که سرشار از سلسله درازی از روابط نا آرام میان غرب و اسلام است و در طی این روابط نا آرام، هراس از اسلام در ذهنیت غرب تثبیت شده و موجب شده تا آنان اسلام را چونان خطری جدی بنگرند که تهدید کننده هر چیز غربی است. شاید بتوان عقبه آن را به جنگ های صلیبی که بین مسلمانان و مسیحیان اروپایی در گرفت دانست. در جنگهای صلیبی تعداد زیادی از مسیحیان و همچنین مسلمانان کشته شدند.
در دوران معاصر از حدود یک قرن پیش موج مهاجرت مسلمانان به غرب دامنه دار شده و مسلمانان مقیم در اروپا و غرب، با مقاومت در برابر حل شدن در فرهنگ غربی و پافشاری بر نقاط افتراق و تقید به ظواهر دینی و شرعی، از نگاه غربی ها به «کلنی های ناآشنا و بیگانه» مبدل شده اند. در کنار چنین مسئله ای رسانه های غربی تصویری غیرواقعی از مسلمان و مسلمانی ارائه داده و برداشتی یک جانبه از اسلام را به افکار عمومی اروپا و غرب عرضه کرده اند که در آن مسلمانان خود را برتر از دیگران می دانند؛ اسلام درصدد است بر سراسر جهان حکومت کند؛ قوانین اسلامی با حقوق بشر همخوانی ندارد؛ اسلام دینی خشونت طلب، عصبی و مولد اندیشه تروریسم است؛ اسلام، جهاد و جنگ و خونریزی را امری مقدس بر می شمارد؛ مسلمانان افرادی بدبین، منزوی، جدایی طلب، گوشه گیر و بی اعتنا به تغییر و تحول هستند و...
واژه‌ی «اسلام‌ترسی» در قاموس سیاسی اروپا، معانی مشخصی دارد، چنان که در قرن نوزدهم، واژه‌ی «سامی‌ستیزی» چنین وضعی داشت، تحت این عنوان که منظور از آن تروریسم اسلامی است، ده‌ها همایش و میزگرد سیاسی و فکری در غرب برگزار شده است تا به بررسی نقاط هراس از اسلام و مسلمانان و ابعاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن بپردازد.

عوامل شکل گیری اسلام هراسی
در تحلیل پدیده اسلام هراسی، مانند تحلیل هر پدیده دیگر نمی توان آن را تک سبب و تک علتی دانست. اسلام هراسی اسباب متعددی دارد که از درجه اهمیت و قدرت متفاوتی برخوردارند. اکنون خواهیم کوشید تا برجسته ترین اسباب و عوامل آن را بررسی کنیم. 

الف. سرشار بودن تاریخ از درگیری های میان اسلام و غرب
می توان گفت که فتوحات اسلامی، مرزها و آفاق اسلام را در طول قرن ها درهم نوردید و حوادث ناشی از آن، مانند درهم شکستن کاروان های نظامی روم و انهدام مراکزشان در زیر گام های سربازان مسلمان، نخستین تجربه های دردناکی بود که غرب در رابطه اش با جهان اسلام، با آن رویا رو می شد. همین تجربه ها بود که تخم ترس از اسلام را در ذهنیت غربی کاشت و موجب پرورش گرایش بیمارانه ای در آن گردید که بر رابطه اش با جهان اسلام حاکم شد. 

ب. جهل نسبت به اسلام
بنا به باور رایج (و حدیث امام علی علیه السلام) انسان عادتا مایل به عداوت به چیزی است که بدان جهل دارد؛ یعنی به گونه ای جاهلانه آن را خطری پیچیده بر خویش می شمارد که اجتناب از آن را اقتضا می کند. حال همین امر است که می تواند ترس از اسلام و تمایل به ستیز با آن و نفرت به آن را در میان غربی ها تفسیر کند. چرا که در غرب، اطلاعاتی سطحی نسبت به اسلام وجود دارد که از منابعی نامطمئن و فاقد احاطه علمی به اسلام اخذ شده است. مواد درسی دانشگاهی در غرب، هنوز هم اطلاعات غلط و گمراه کننده ای از اسلام در خود دارد که در مکتب شرق شناسی ریشه دارد. آنان اسلام را از طریق مستشرقین می شناسند. یعنی غربیانی که در زمینه شرق و به طور خاص اسلام دست به پژوهش زده اند در حالی که خود تفکرات غربی دارند. و امروزه به درستی می دانیم که هستی شناسی و معرفت شناسی انسان ها در تمدن های مختلف متفاوت است. معرفت شناسی یک انسان غربی با یک انسان شرقی یکی نیست. و همین طور به طریق اولی یک انسان مسیحی و یک انسان مسلمان. کسی می تواند از اسلام و مبادی و مبانی آن صحبت کند که در محیط معرفتی و فرهنگی آن زندگی کرده و با آن پرورش یافته است. و اساسا به همین علت است که می بینیم بسیاری از تحلیل های مستشرقین و اسلام شناسان غربی درست از آب در نمی آید. 

ج. تعارض منافع و اختلاف خاستگاه های ارزشی
بخش مهمی از این چالش، بر تعارض منافع میان اسلام و غرب استوار است. بسیاری از اندیشه های لیبرال دموکراسی با مبانی دینی و اسلامی ناسازگاری دارد. موضوعاتی نظیر آزادی های کامل فردی، جنسی، معاشرتی، آزادی استفاده از مشروبات الکلی، آزادی های بی قید و بند زنان و ... از این دست اند. البته این نکته نیز باید گفته شود که غرب تا حدی آمادگی پذیرش اسلام معتدل را دارد؛ اسلامی که منافع سیاسی و اقتصادی اش را تضمین کند و تهدیدی برای آن نباشد.
مراحل اسلام هراسی
پدیده اسلام هراسی در دنیای معاصر را می توان به لحاظ تاریخی در چند مرحله تقسیم بندی نمود. (۶) این مراحل به اجمال عبارتند از:
مرحله اول
مرحله اول این پروژه به صورت مشخص از اواخر دهه ۸۰ میلادی آغاز شد. چرائی عملیاتی شدن اسلام هراسی و اسلام ستیزی نیز به موضوعاتی چون پیروزی انقلاب اسلامی و رشد و از سرگیری جریان های تندرو و بنیادگرای اسلامی در جهان اسلام دانست. انقلاب اسلامی ایران در سال های نخست پیروزی باعث به وجود آمدن و ظهور خود آگاهی دینی در میان مسلمانان و بازیابی هویت اسلامی شد و این مهم نیز گفتمان بیداری اسلامی را به منصه ظهور رسانید و گفتمان بیداری اسلامی تدریجا به گفتمان مسلط جهان اسلام تبدیل گردید.
مرحله دوم
که از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۸۹ آغاز می شود. با فروپاشی بلوک شرق و شوروی سابق مطابق دیدگاه های محافظه کارانه افرادی چون لئو اشتراوس مبنی بر وجود یک دشمن واقعی یا فرضی به عنوان یکی از راهبردهای سیاست خارجه ایالات متحده، پروژه اسلام هراسی مورد اهتمام و توجه بازیگران سلطه گر قرار گرفت. در همین راستا مراکز تصمیم ساز ایالات متحده سعی کردند برای پر کردن خلأ بیگانه هراسی و محاصره اندیشی، خطر اسلام را جایگزین خطر کمونیسم نمایند. (بيتهام،۱۳۷۶،ص۱۷)
از این رو و در فاز جدید، راهبرد اسلام هراسی را از مجاری صرف تبلیغاتی خارج کرده و به آن زیر ساخت به اصطلاح علمی و فرهنگی دادند. در این رابطه و در سال ۱۹۹۳ تئوری برخورد تمدن ها از سوی «ساموئل هانتینگتون» مطرح گردید. هانتیگتون در نظریه خود که به جهان پس از فروپاشی بلوک شرق نظر دارد سخن از شکل گیری تمدن ها می کند و از این پس روابط و منازعات بین الملل را در عرصه فرهنگی و تمدنی می داند. وی از میان تمدن های نام برده بیش از همه به تمدن اسلامی تاکید می ورزد. و معتقد است که جهان غرب باید به گونه ای این تمدن را مهار کند. (آقابخشي،۱۳۸۷،ص۳۴۵)
القاء این مفاهیم که قوانین اسلامی ناقض حقوق بشر است. اسلام دینی خشونت طلب و مروج عصبیت است، دین اسلام بنیادگرا و مخالف علم و پیشرفت می باشد، اسلام مولد اندیشه تروریسم است و... بخشی از فاز جدید اسلام هراسی و اسلام ستیزی در این مرحله را شامل می شود.
مرحله سوم
سومین موج اسلام هراسی پس از حادثه ۱۱ سپتامبر و انفجارهای نیویورک و واشنگتن عملیاتی شد. در این مرحله رسانه های تحت کنترل نظام سلطه سعی کردند بنیان روابط جهان اسلام و غرب را دگرگون سازند، از این رو به شدت و حدت گسترده ای این عبارت که خطوط گسل تمدنی بین اسلام و غرب فعال شده است را القا می کردند. بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر بود که جورج بوش اعلام می کند که جنگ های صلیبی مجددا شروع شده است. وی کشورها را از این پس به دو گروه دوست ایالات متحده و دشمن ایالات متحده تقسیم بندی می کند. که هر که با ما نیست پس بر ما است. از این روی سخن از محور شرارت کرده و کشورهای ایران و کره و سوریه را به عنوان کشورهای حامی تروریست و نقض کننده منافع دنیای آزاد و جهان غرب معرفی می کند.
اسلام هراسی و اسلام ستیزی توسط امپراتوری های خبری و رسانه ای نظام سلطه آنچنان ساماندهی شد که نخست وزیر وقت ایتالیا در اظهاراتی نسنجیده تمدن غرب را اصیل تر از تمدن اسلامی خواند و مسلمانان را به علت آنچه او فرودستی می نامید مورد تحقیر قرار داد. (هانتينگتون،۱۳۷۳،ص۸۱)

اسلام ستیزی در هالیوود
تقریبا از اوان ساخت فیلم در هالیوود ، سینماگران و فیلمسازان این کارخانه به اصطلاح رویا سازی ، در کنار تبلیغ و ترویج فرهنگ آمریکایی اعم از کابوییسم و گنگستریسم و میکی ماوسیسم و مانند آن ، علاقه خاصی نسبت به کاراکترها و قصه های شرقی چه در خاورمیانه و خاوردور و یا از شرق باستان نشان می دادند والبته در قریب به اتفاق این حکایت ها نیز همواره آدم های شرقی ، موجوداتی شریر و خبیث یا شارلاتان و فریب کار و یا فقیر و بیچاره جلوه می کردند که زندگی خویش را از طریق دزدی و سرقت و امثال آن می گذرانند. در برخی از این فیلم ها شاهد حضور غربی ها در شرق دور بودیم که سعی داشتند تا در جامعه ظاهرا فسادآلود خاوردور ، ظاهرا حق را حاکم کنند. فیلم هایی مانند “دریاهای چین” ساخته تی گارنت یا “۵۵ روز در پکن” نیکلاس ری یا “وحشی و گیشا” جان هیوستن از همین دسته هستند.
سینمای ایدئولوژیک غرب تقریبا از همان لحظات پاگرفتن (از آنجا که از یک ایدئولوژی شرک آمیز و نژادپرستانه سلطه طلب، تغذیه می شد) تعارض و عناد خویش را با اسلام و مسلمانان نشان داد. از همان ابتدا در سینمای غرب، مسلمانان در کسوت عرب یا غیر عرب ، افرادی شرور و خبیث و شارلاتان و یا حتی بی سر و پا و در خوش بینانه ترین نگاه، مضحکه آمیز و مسخره نمایش داده شدند. شاید کمتر کسی فیلم “رقص هفت زن محجبه” تامس آلوا ادیسون در سال ۱۸۹۷ (یعنی دو سال پس از پدید آمدن رسمی سینما) را دیده باشد یا از فیلم “عرب مسخره” (ژرژ میلیس) در همان سال چیزی شنیده باشد و یا اسم فیلم “آواز موذن”(فیلیکس مگیش –۱۹۰۵) بهگوششخوردهباشداماحتیاگرنسخهصامتدزدبغداد (رائولوالش-۱۹۲۴) راندیدهباشد،قطعاصحنههاییاز“دزدبغداد”ساختهالکساندرکوردا و دوستانش و تولید رنگی ۱۹۴۰ را مشاهده کرده که چگونه مسلمانان در این فیلم (به خصوص وزیری به نام جعفر)، افردی پاپتی و خبیث و حتی شیطان صفت تصویر می شوند که بهترین شان یعنی همان سابو(دزد بغداد)در اصل فردی است که با دله دزدی و شامورتی بازی زندگی می گذراند! چنین کاراکتری را در بسیاری از آثار سینمای غرب اعم از فیلم و کارتون طی این نزدیک به ۱۱۵ سال تاریخ سینما ، به کررات می توان مشاهده کرد، از فیلم های سندباد گرفته تا علاءالدین و علی بابا و تا همین فیلم اخیر مایک نیوئل برگرفته از بازی “شاهزاده پارس” که با نام “ماسه های زمان” در سال ۲۰۱۰ ساخته و اکران شد. فیلمی که علاوه بر مایه های ضد اسلامی و جدا کردن ایرانیان از وجه اعتقادی شان ، از جنبه های قوی آخرالزمانی نیز برخوردار بود.
شرق اسلامی که همواره با شکل و شمایل عربی و با برج و باروی قصرهای افسانه ای هزار و یک شبی و محلات فقیر نشین و سیاه در دوربین سینمای غرب قرار گرفته ، وجه دیگر شرق پردازی هالیوودی ها بوده از فیلم “پسر شیخ” ساخته ۱۹۲۶ جرج فیتس موریس تا “مراکش” جوزف فن اشترنبرگ در ۱۹۳۰ و تا “شاهزاده پارس” در سال ۲۰۱۰ ادامه یافت.
این نگاه تحقیرگرایانه (که حتی در فیلم های کمدی نیز دست از سر شرق اسلامی برنمی داشت همچون درفیلم “گمشدگان حرم”با شرکت باد ابوت و لو کاستلو)بعضا خرافات یا درگیری های قبیله ای و جاهلی را نیز چاشنی داستان های خود می کرد و معمولا در اینجا سر و کله سفیدپوستان غربی و به خصوص آمریکایی پیدا می شد تا اوضاع جامعه درهم و برهم مسلمانان را به سامان کنند. معروفترین فیلم از این دست “لارنس عربستان” دیوید لین است و از اخیرترین آنها نیز می توان به فیلم “قلمرو” پیتربرگ اشاره کرد که حال و هوای امروز پروپاگاندای رسانه ای غرب یعنی وجه ضدتروریستی آن می چربد.
معمولا هم برای سازندگان این آثار اهمیتی هم نداشته و ندارد که در به تصویر کشیدن افسانه های شرقی یا تاریخ آن ، به اصل قصه ها وداستان ها و یا حتی ماهیت کاراکترها وفادار بمانند. دیگر واقعیات تاریخی و حقایق اجتماعی که جای خود داشته و دارد و اصلا در نظر نمی آمده و نمی آید. هنوز یادمان نمی رود که در سریال انیمیشن “سندباد” ، ۳ شخصیت افسانه ای قصه های شرقی از سندباد بحری گرفته تاعلاء الدین و علی بابا در کنار یکدیگر قرار گرفته وماجراهای سریال را به پیش می بردند.
در این گونه آثار همواره سعی شده با نشان دادن مشرق زمین به عنوان فضایی بدوی ، جنس جوامع شرقی با مانوسات مردم از جامع اطراف خود متفاوت نمایش داده شود و انسان شرقی تبدیل به شخصی غریبه از منظر مخاطبان غربی شود.
از اولین سال‌های تولید فیلم در هالیوود ضمن تمسخر جامعه شرقی، اسلام به عنوان دینی که در مشرق زمین رایج است مورد هجمه بوده و به تدریج این نگاه ایدئولوژیک‌تر و پررنگ‌تر شده که نمونه آن فیلم «ال‌سید» است. در این فیلم چهره‌ای خونریز و خون‌آشام از اعراب مسلمان به نمایش درآمد در حالی که این فیلم اروپاییان را افرادی متمدن و دیندار که برای حفاظت از شرف اروپایی خود با مسلمانان جنگ می‌کردند، معرفی می‌کرد. (بيتهام،۱۳۷۶،ص۵۲)
روند عرب ستیزی و اسلام ستیزی ( که در بسیاری از آثار هالیوود به یک مفهوم و معنا به کار گفته می شد) به تدریج در فیلم‌های آمریکایی با تاریخ‌سازی برای صهیونیزم و کشور جعلی اسرائیل ادامه پیدا کرد که نمونه‌هایش را در فیلم‌هایی چون “سامسون و دلیله”، “ده فرمان” ، “اکسدوس” و…مشاهدهمینماییموبارزتریننمونهاسلام‌ستیزیرامی‌تواندرفیلم“جن‌گیر”ساختهمشهورویلیامفریدکین‌دیدکهفیلمباصدایاذاندرعراقشروعشدهوازآنجاوباهمینصداشیطانیهمراهشخصیتاصلیداستان شده و در آمریکا به روح دختر جوانی حلول می‌کند تا از همان زمان این تئوری در ذهن آمریکاییان جا بیفتد که اگر در خود سرزمین های اسلامی با شیاطین شرقی درگیر نشویم ، آنها در همین آمریکا و در شهرهایمان (مانند کیپ تاون در فیلم جن گیر) به سراغ خانواده هایمان خواهند آمد!!
پس از پیروزی انقلاب اسلامی رویکرد پیچیده‌تری در فیلم‌های هالیوودی به وجود آمد و در واقع بسیاری از فیلم‌های هیولامحور دهه۸۰ بازتاب ترس‌های غرب از اسلام است که به شکل فیلم درآمد حتی جنس این فیلم‌های هیولایی نیز متفاوت با سایر آثاری از این دست است که در دهه‌های قبل تولید می‌شد. از شاخص‌ترین این آثار می‌توان به سری فیلم های “بیگانه” اشاره کرد. هیولای بیگانه، هیولایی باستانی است که از مکانی ناشناخته می‌آید، در مغز رخنه می‌کند و سپس به دل انسان‌ها می‌رود و میزبان خود را می‌کشد.
در دهه ۹۰ صراحت آشکارتری در لحن هالیوود نسبت به مسلمانان به وجود آمد و هیولاهای دهه ۸۰ بدل به تروریست‌های مسلمانی شدند که نابودی جوامع غربی را نشانه رفته بودند. فیلمی همچون دروغ های حقیقی جیمز کامرون از جمله همین آثار است. این نگاه بعد از سال ۲۰۰۰ رویکردی آخر‌الزمانی به خود گرفت و در فیلم‌های بسیاری نبرد نهایی اسلام و غرب به تصویر کشیده شد. حتی در دوره اخیر رجعتی به آثار تاریخی به وجود آمده و موضوعاتی که در دهه‌های گذشته در لفافه مطرح می‌شد، اکنون به صورتی صریح دوباره مطرح میگردد که همین موارد نشانگر آن است که ضدیت با اسلام موجی دیرپا در سینما بوده و تکثر فیلم‌های ضد اسلامی، مساله اتفاقی بودن ساخت این آثار را منتفی می سازد. (پلاندل،۱۳۷۸،ص۲۵۸)
در واقع سینمای اسلام هراس غرب که قدمتی به اندازه خود تاریخ این سینما داشت ، با ورود به هزاره سوم میلادی از دو وجه مهم دیگر نیز برخوردار گردید ؛ اول اینکه جنبه آخرالزمانی به خود گرفت و دوم از تفکرات آرکاییستی ( باستان گرایی با وجه ایران منهای اسلام ) برخوردار شد.
در همین مسیر فیلم هایی همچون “Crossing Over” (۲۰۰۹) ساخته وین کریمر و محصول فرانک مارشال برای کمپانی واینشتاین یا “سنگسار ثریا” (سیروس نورسته –۲۰۰۸) ویاپرسپولیس ( مرجانساتراپی-۲۰۰۷) که کاتلین کندی صهیونیست آنرا تهیه کرده بود را میتوان مثال زدکه درهمه آنها یک نکته مشترک به نظرآمد،اینکه قوانین و اعتقادات و باورهای اسلامی باعث تحمیل شرایطی به ایرانیان گشت که آنها را از همه دنیا عقب و منزوی نگاه داشت. برهمین اساس می توان گفت که در واقع قضیه ایران هراسی اخیر در آثار سینمای هالیوود جز به دلیل اسلامیت ایران و اینکه امروز به عنوان ام القری جهان اسلام قلمدار می شود، نیست. آنچه که در مستند “ایرانیوم”(الکس ترایمن-۲۰۱۰) به وضوح و روشنی در قاب دوربین قرار می گیرد
آثار ضد اسلامی و اسلام هراسانه در انواع و اقسام فیلم های سینمای غرب از سال ۲۰۰۱ به بعد ، بیشتر در قالب همان دو جریان اصلی سینمای آخرالزمانی و سینمای جنگ و اشغال قرار گرفته و مطرح شدند. از شکنجه گر و تروریست نشان دادن مسلمانان در فیلم هایی مانند “قلمرو” ( پیتر برگ-۲۰۰۷) و “مجموعه دروغ ها” (ریدلی اسکات- ۲۰۰۸) و “سیریانا” (استیون گیگن-۲۰۰۵) و “محفظه رنج” ( کاترین بیگلو-۲۰۰۹) و …گرفته تافیلم“ایندیاناجونزوقلمرو جمجمه بلورین”( استیوناسپیلبرگ–۲۰۰۸) که نیم نگاهی به سمت دنیای اسلام داشت.
از اواسط دهه ۲۰۰۰ ، دکترین تینک تانک های آمریکایی در برابر اسلام ناب محمدی(ص) و آرمان های انقلاب اسلامی ، برای تقویت یک نوع اسلام میانه به هالیوود نیز راه یافت و سعی شد که در فیلم های ضد اسلامی ، همه اسلام و مسلمانان محکوم نشوند و نوعی اسلام میانه که اولا کاری با منافع نامشروع آمریکا در منطقه خاورمیانه نداشته و ثانیا به استراتژی سلطه گرانه ایالات متحده کمک می کند در این دسته از فیلم ها برجسته شود و در مقابل اسلامی که در تضاد با لشکرکشی و استعمارگری آمریکا قرار می گیرد و در یک کلام عدالت طلب و ظلم ستیز است (در یک کلام شیعیان و طرفداران انقلاب اسلامی و امام خمینی رحمه الله علیه)، با نقاب خشونت طلب و تروریست نمایش داده شود. از همین رو مثلا در فیلم “قلمرو”(پیتربرگ) شاهدیم که در مقابل تروریست های مسلمان ، رییس پلیس هم یک مسلمان است که با نظامیان آمریکایی در یافتن و دستگیری و سرکوب تروریست ها همکاری می نماید یا در فیلم “مجموعه دروغ ها” ( ریدلی اسکات) در مقابل مسلمانان تروریستی که از قضا مسئولشان ، به ردای روحانیون شیعه ملبس است و آیات قرآن را برای شکنجه مامور CIA قرائت می کند ، دخترمسلمان فلسطینی ایرانی با ماموران امنیتی اردن و CIA همکاری می نماید.
تبیین و ترسیم دشمن جدید یعنی اسلام
از پنج هدفی كه هالیوود از ۱۱ سپتامبر به این سو دنبال كرده است، اولین كاركرد هالیوود در سینمای استراتژیك تبیین و ترسیم دشمن جدید است. این دشمن ایدئولوژی مشخصی دارد كه اسلام است. در واقع تروریسم با ماهیت اسلامی است. این تبیین در قالب اسلام هراسی موضوعیت یافت. در حقیقت دومین هدف آن اسلام هراسی است كه به آنislamophobiaمی‌گویند. اگر كسی علیه یهود چیزی بگوید، به اوanti judaismیاanti semitismیعنی ضد یهود گفته می‌شود، ولی اگر كسی علیه اسلام باشد، به آن اسلام ستیزی نمی‌گویند، بلكه اسلام هراسی می‌گویند. به این معنا كه پدیده هراسناكی به نام اسلام وجود دارد و چنین تأثیری را می‌گذارد.
معرفی صحنه تمدنی
این ساز و كار با فیلم‌هایی كه جهان عرب، ایران، پاكستان و حوزه كشورهای اسلامی را زمین تهدید و خطر معرفی می‌كند، یكی از جهت‌گیری‌های هالیوود در این دوره بوده و هست. در واقع تصویری كه ویژه صحنه تقابل در ذهن مخاطب جهانی از سرزمین‌های امروزی اسلامی ایجاد می‌شود، تصویری جدی است. یكی از زن‌های هنرپیشه ایرانی‌تبار سریال ۲۴ دو سه سال قبل، بعد از آنكه در این سریال نقشی را ایفا كرد، مصاحبه‌ای داشت. در این سریال نشان می داد كه مسلمان‌ها تروریستند.معرفی صحنه تمدنی تقابل به این معنی است كه مسلمان‌ها اساساً آن خطر و تهدید را دارند.
معرفی و القای سبك زندگی آمریكایی
دوره‌ای است كه دیگر ایدئولوژی‌ها را به سایر ملت‌ها نمی‌دهند. چون روشنفكرهایشان به دنبال بحث‌های ایدئولوژیك می‌روند و عوام جامعه به دنبال كار دیگری می‌روند. بهتر است به جای اینكه در هر جامعه روشنفكرپروری كنیم، مستقیماً با خود مردم صحبت كنیم و به آنها مفهومی به نام سبك زندگی بدهیم. در حقیقت میوه آن تفكر را به آنها بدهیم. anamerican way of life یاamerican lifestyle به معنی شیوه زندگی آمریكایی، گزاره‌ای است كه روح حاكم بر آن را در سری فیلم‌های طنز امریكن پای ارائه كرده‌اند. البته از قبل شروع شده بود، ولی در فضای بعد از ۱۱ سپتامبر نهادینه شد و به عنوان موارد مطالعاتی اصلی برای بحث زندگی آمریكایی جدی شد. البته در این سری از سریال‌ها به این موضوع خیلی جدی پرداخته شده است. (سعید،ادوارد۱۳۷۷،ص۶۶)
حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نقطه عطفي بود تا جهان غرب بويژه آمريكا بهانه لازم را براي تبليغات منفي عليه جهان اسلام و مسلمانان شروع كنند .اين تبليغات نه تنها در سطح رسانه ها بلكه بصورت عملي منجر به شروع دو جنگ فرسايشي در عراق و افغانستان و به بهانه مبارزه با تروريسم شد.
مدل برخورد غرب با مسلمانان بعد از حملات ۱۱ سپتامبر باعث شد تا مسلمانان بيش از پيش مورد بي مهري دولتمردان جوامع غربي قرار گيرند تا جائيكه برخي از مسلمانان به دليل اصرار بر رعايت موازين شرعي و احكام اسلامي از كار اخراج شدند.
رسانه هاي غربي و بويژه سينماي هاليوود بعد از اين حوادث رسالت تخريب جهان اسلام را د راس برنامه ها و فيلم هاي توليدي خويش قرار دادند تا جاييكه يكي ازآيتم هاي فروش ميلياردي فيلم ها و همچنين برنده شدن در جشنواره ها توهين به اسلام و عقب مانده نشان دادن مسلمانان بود.
در بیان اهمیت و ضرورت انتخاب موضوع نخست این سؤال به ذهن متبادر می‌شود که چرا در چند سال اخیر بخش عمده عملیات روانی غرب به جهان اسلام معطوف بوده است و هنوز هم هست؟ چرا در چند سال اخیر هر وقت از تروریسم سخن به میان می‌آید به همراه آن بی‌درنگ از کلمه اسلام سخن گفته می‌شود؟ چرا غرب سعی در مخدوش کردن جلوه اسلام دارد و …اینهاسؤالاتی‌اندکهاهمیتموضوعموردبحثرادوچندانکردهاست. تحقیق و پژوهش نخستین و مؤثرترین گام به منظور پرده‌برداری از زوایای پنهان و تاریک موضوع مورد تحقیق می‌باشد. لذا پژوهش حاضر ضروری است که از زوایای پنهان تبلیغات و عملیات روانی غرب علیه جهان اسلام پرده بردارد و تأثیرات آن بر جامعه مسلمانان را بررسی کند که چگونه مسلمانان قربانی اهداف غرب می‌شوند.(سعید،بابی ۱۳۷۹، هراس بنیادین)
پیشینه تحقیق
هاليوود و ايجاد اسكيماي منفي نسبت به مسلمانان عنوان تحقيقي است كه طاهره خير خواه دانشجوي كارشناسي ارشد ارتباط از دانشگاه تهران انجام داده است .وي در اين تحقيق ضمن بررسي بيشتازي هاليوود در صفت سرگرمي رسانه اي به كاركرد آگاهي بخشي سينماي هاليوود از طريق ايجاد هيجان براي مخاطبين تاكيد كرده و تصوير سازي كه در هاليوود دنياي جديدي را براي مخاطب ايجاد مي كند را ناشي از برنامه ريزي گردانندگان هاليوود دانسته است . طاهره خير خواه در بخش ديگري از تحقيق خود باتاكيد برقدرت پيام كه از اساسي ترين عوامل اقتدار اجتماعي محسوب مي شود سينما را رسانه اسكيماساز معرفي مي كند. در اين بخش وي بابيان اين مطلب كه سينما از جامعه تاثير مي پذيرد ولي فيلم نيز وقتي پا به عرصه حيات مي گذارد وجود مستقلي پيدا مي كند و تاثيرات كم و بيش مهمي را برجامعه مي گذارد .(رضائي ايزدي ۲۲۹ص۱۳۸۶) اين تحقيق با اشاره به خصومت صد ساله هاليوود با مسلمانان خاطر نشان مي سازد كه با وجود اينكه ۱۵ درصد از مسلمانان را اعراب تشكيل مي دهند هاليوود در صدر معرفي اسلام توسط اعراب است و اسلام را برابر با عرب بودن مي داند . سينماي هاليوود در فيلم هائي چون «يخ» (۱۹۹۲)، «موميايي» (۱۹۳۲)، «قاهره» (۱۹۴۲)، «هجرت» (۱۹۶۲)، «اسب سياه» (۱۹۹۷)،از حربه فوق براي معرفي جهان اسلام استفاده كرده است.
عمليات رواني آمريكا عليه جهان اسلام بعد از حوادث ۱۱سپتامبر با تاكيد برسياست و عملكرد آمريكا عنوان تحقيقي است كه راضيه متشكري انجام داده است .وي افزايش گرايش به اسلام ومخالفت آخرين دين الهي با سيطره جهاني فرهنگ غرب را باعث افزايش جنگ رواني عليه دنياي اسلام دانسته است كه هدف ان ترسيم چهره اي غير واقعي ومخوف از اسلام است . وي در پژوهش خود به نقش آفريني سياست هاي فرهنگي و رسانه اي غرب در تهي كردن اسلام از ماهيت وجوهر واقعي خود وحاكميت فرهنگ غربي پرداخته وبه شيوه ها وشگردهاي عمليات رواني غرب به خصوص آمريكا عليه اسلام پس از حوادث ۱۱سپتامبر اشاره وعمق وگستره اين عمليات تبيين كرده است . وي در بخشي از پژوهش خود ، حادثه۱۱ سپتامبر را نقطه عطفي در عمليات رواني غرب دانسته است واشاره داشته كه سران امريكا پس از فرو پاشي اردوگاه كمونيسم و تك قطبي شدن جهان ، جهان اسلام را دشمني خطرناك تعريف و جايگزين كمونيسم كردند.
مسلمانان پس از ۱۱ سپتامبر عنوان تحقيقي است كه انجل.ام. رباسا به سفارش نيروي هوائي امريكا انجام داده است . وي در اين پژوهش با اشاره به بيداري ملت ها در جهان اسلام يكي از راهكارهاي مقابله با اين بيداري را تقويت شاخه هايي از اسلام گرايي دانسته كه در راستاي چهره سازي منفي از اسلام باشد كه به وجود آوردن جناح هاي ميانه رو در جمعيت هاي اسلامي- طرح اسلام مدني –ايجاداختلالدرشبكههايراديكاليسماسلاميدرهمينراستاست .هدفويدراينتحقيقبررسيخاستگاهوريشههايراديكاليسماسلامياست.
چارچوب نظري
تبلیغ
از دوران ماقبل تاریخ نوعی از ارتباط در خصوص تبلیغ وجود داشته است برخی از تصاویر که بر روی دیواره غارهای اولیه نقش بسته و فرعون های عصر قدیم به نوعی تبلیغ برای خدای خود می کردند سپس رسالت انبیا با تبلیغ شروع شده گاهی خاص و زمانی هم عام بوده است. سلاطین، حکام،فرمانروایان همگی نوعی از تبلیغ را برای منافع شخصی و گاهی منافع کشور خود می کردند، بنابر این تبلیغ، مقوله ای نیست که چندان جدید باشد و مربوط به سال های اخیر گردد بلکه ریشه در زندگی اجتماعی انسان ها دارد
اما تبلغ با صداقت به مرور زمان به Propaganda تبدیل شده که به آن می پردازیم.( منصوری، جواد۱۳۷۵،ص۷۸)
" تبلیغ " نوعی ارتباط اقناعی است که دولت، احزاب سیاسی و گروه های فشار برای تغییر (یا تقویت) دیدگاه ها و نگرش های مردم به کار می گیرندو مثلا دولت ها برضد مصرف موادمخدر تبلیغ می کنند ، احزاب سیاسی تظاهراتی برای حمایت از سیاست های شان در انتخابات سراسری به راه می اندازند، و گروه های فشار مانند گروه " دوستان زمین" همه ساله نظرات شان را از طریق رسانه های ارزان تر مانند سخنرانی، اعلامیه و پوستر اعلام می کنند.
اصطلاح "پروپاگاند" (تبلیغ) ریشه در تاریخ کلیسای کاتولیک دارد. در سال ۱۶۳۳ ، پاپ اوربان هشتم برای ترویج ایمان مسیحی در آن بخش های کره ی زمین که تا آن زمان نور ایمان بر آنها نتابیده بود، گردهم آیی تبلیغ به راه انداخت. تا آن جا که به کاتولیک ها مربوط می شود، تبلیغ شکلی از آموزش بود. اما در کشورهای کمونیستی سابق تبلیغ کمابیش مترادف آموزش سیاسی بود. کتاب فرهنگ سیاسی شوروی تبلیغ را " توضیح کامل آموزه های مارکس و انگلس و لنین و استالین و حزب بلشویک و تشریح وظایف آن" تعریف کرده است . در دموکراسی های غربی تبلیغ بار منفی دارد و با دروغ تداعی می شود. مثلا در طی جنگ جهانی اول دروغ ها و داستان پردازی های بی پایه ای از جانب هر دو طرف جنگ منتشر می شد تا بر نتیجه جنگ تاثیر بگذارد.
پس باید میان تبلیغ و آموزش تمایزی قائل شویم. هدف تبلیغ تغییر نگرش افراد با استفاده از عوامل یک سویه، عاطفی و روانی است، واین در حالی است که آموزش در بهترین حالت، هدفش این است که به ما کمک کند تا به واسطه ی مواجهه با طیفی از دیدگاه ها و از طریق مباحثه ی عقلانی بکوشیم ارزش ها، باورها، و جهان بینی مان را پیدا کنیم. خلاصه این که آموزگار به مردم نشان می دهد که " چگونه" بیندیشید ، حال آنکه مبلغ به مردم می گوید " چه " فکری داشته باشند.(شفیعی سروستانی،اسماعیل،ص۹۸)

فنون تبلیغ
مبلغان، خواه هدفی سیاسی داشته باشند و خواه هدفی تجاری، زرداخانه ی شناخته شده ای از فنون را در اختیار دارند. رهیافت آنها رهیافتی مبتنی بر تلقین است و نه مبتنی بر استدلال منطقی. به نظر براون (۱۹۶۴): " تلقین کوی است برای ترغیب کردن دیگران به پذیرش یک باور خاص بدون این که شاهد یا مبنای منطقی ای برای پذیرش آن ارائه شود، خواه چنین چیزی وجود داشته باشد و خواه وجود نداشته باشد" .
مردم وقتی خیلی سن شان کم باشد یا در جمعی حضور داشته باشند، بسیار تلقین پذیرند.
معمولا کودکان بین سنین ۴ تا ۸ سال بسیار تلقین پذیرند، اما بعد از این سن آمادگی آنها برای پذیرش کورکورانه ی افکار کاهش می یابد. هم ادلف هیتلر و هم بیلی گراهام درک خوبی از روان شناسی توده ها داشتند و از آن برای مقاصد خود استفاده می کردند. وقتی انسان در یک جمع قراردارد توانایی اش به انتقاد بسیار آسان تر از زمانی که تنهاست فروکش می کند : در نتیجه ، مثلا در گردهم آیی های احیاگران دینی مخاطبان به آنچه سخنرانان می گویند ایمان می آورند، همانطور که شخصیت هواداران متعصب در گردهم آیی های نورمبرگ پیش از جنگ تحت تاثیر قرار می گرفت.
مبلغان از هیجانات ما ، به خصوص اگر به نحوی دچار سرخوردگی شده باشیم، بهره برداری می کنند. همچنین آنها از نیاز ما برای داشتن راهنمایی که در حل وفصل مسائل مان کمک مان کند سوء استفاده می کنند. علاوه بر این، بیش تر ما هیچ گاه نمی توانیم بر تاثیرات حاصل از جامعه پذیری در سال های اولیه زندگی، که مستلزم فرمان بردن از خواست های پدران ومادرمان است، فائق آئیم. با این حال ، مبلغان باید با دقت عمل کنند و انظار نداشته باشند که یک شبه تغییرات چشمگیری در اذهان مردم رخ دهد. به نظر می رسد مبلغان هنگامی موفق هستند که کمابیش از آنچه مردم تاکنون می اندیشیده اند حمایت کنند، یا چنانچه تغییرات مورد نظرشان اندک است، باورهای اساسی مردم را تهدید نکنند.( سعید، امیر. رسانه ها، نژادپرستی و اسلام هراسی،ص۱۲۴)
فهرست زیر خلاصه ای است از برخی از فوت و فن هایی که به فراوانی برای تبلیغ مورد استفاده قرار می گیرند.
۱- کلیشه : هر گروه بلاگردان هایی دارد که بدبیاری هایش را به آنها نسبت می دهد، مثل سیاه پوستان، و آمریکائی ها، یهودیان، کمونیست ها، مهاجران، اعضای نظام حاکم. کلیشه ها و تعمیم های خامی هستند که بر پایه ی شمار اندکی ویژه گی های جسمی و یا / فرهنگی شکل گرفته اند . اما در عمل، فقط معدودی از افراد هستند که با این کلیشه ها منطبق می شوند.
۲- نام گذاری : نام ها می توانند یا خنثی باشند مثل "آمریکایی" ، "دادگاه" و "پلیس" یا این که با دلالت های ضمنی عاطفی همراه باشند مثل "یانکی"، "بیدادگاه" و "دژخیم".
۳- گزینش گری : مبلغان فقط واقعیاتی را گزینش می کنند که موید حرف هایشان باشد و هیچ امتیازی برای دیدگاه های دیگر قائل نیستند.
۴- دروغ گویی : دروغ محض زیاد مورد استفاده قرار می گیرد. مثلا در پایان جنگ جهانی اول ، انگلیسی ها افسانه هایی در مورد آلمانی ها می گفتند که بنابر آنها ، آلمانی ها روحانیون بلژیکی را به شکل ناقوس انسانی دار زده اند. ذروغ های بزرگ بودنشان معلوم می شود، به همین ذلیل مبلغان ترجیح می دهند به جای این که چیز تازه ای جعل کنند از میان واقعیات چیزهایی را که به دردشان می خورد گزینش و آنها را تفسیر کنند.
۵- تکرار : لرد نورت کلیف زمانی ادعا می کرد که خوانندگان دیدگاه هائیی را مکررا بیان می شوند می پذیرند. او این را " تکرار شیطانی" می نامد. مبلغان پیام هایشان را، اغلب در قالب شعار تکرار می کنند مانند " جهان زیبا از پنجره ی توشیبا" ، " به سپیدی برف و با پودر برف"وغیره.
۶- پافشاری : مبلغان بر اعاهاشان پافشاری می کنند و هیچ دلیل برای اثبات آن نمی آورند.
۷- اشاره به دشمن : نازی ها به یهودی ها، و استالینیست ها به تروتسکیست ها بعنوان دشمن اشاره می کردند. مردم در برابر آنچه مرکز انزجار است به راحتی واکنش نشان می دهند
جورج اورول در ۱۹۸۴ فرآیندی را توصیف می کند (البته با اغراق) که در آن تماشگران با دیدن دو دقیقه از فیلمی در مورد دشمن سابق مردم، امانوئل گلدشمیت، تنفرشان را نشان می دهند. یک اقدام واقعی برای تخریب چهره ی یک سیاست مدار پیش از انتخابات سال ۱۹۹۷ در انگلستان صورت گرفت، و آن زمانی بود که پوسترهای بزرگی در خیابان ها نصب شد و تونی بلر را با چشم هایی شیطانی و قرمز نشان می داد که ماسک بر چهره زده است.
۸- اقتدار : اگر مبلغان بتوانند نشان دهند که اقتدار دارند، خواه اقتداری سیاسی باشد و خواه مذهبی و خواه علمی، ما احتمالا بیش تر تحت تاثیر ادعاهای آنها قرار می گیریم.
تب تبلیغ سیاسی در زمان انقلاب یا جنگ بسیار داغ است. برای شناخت بیش تر فنون تبلیغ، می توان پوسترهای مربوط به سربازگیری در جنگ جهانی اول و پوسترها و فیلم های وزارت اطلاعات در مورد جنگ جهانی دوم را مطالعه کرد ( " زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد" و دیوار موش داره، موش هم گوش داره" دو نمونه از شعارهای ضد جاسوسی هستند). فیلم رزم ناو پوتمکین به کارگردانی سرگئی آیزنشتاین و پیروزی ارداه به کارگردانی لنی ریفنشتال نمونه هایی از تبلیغات کمونیست ها و نازی ها در دوره اوج قدرتشان هستند.
عمليات رواني و ابزار ها و راهکارهاي آن
عمليات رواني عبارتست از استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ساير امکانات به منظور تأثيرگذاري بر افکار، احساسات، تمايلات و رفتار گروه و جامعه هدف .
در دنياي امروز ديگر سياستمداران و صاحبان قدرت کمتر در فکر جنگ هاي نظامي و مبارزات خشن هستند بلکه آنها به اين نتيجه رسيده اند که با فريب افکار عمومي مي توان به هر هدف دست نيافتني دست يافت.
در عصر حاضر ديگر نمي توان به شمشير و توپ و تانک و موشک دل خوش کرد. امروز صاحبان قدرت از سلاحي استفاده مي کنند که از هر جنگ افزاري برتر است « سلاحي بنام عمليات رواني » آنها ديگر در پي جان انسانها نيستند بلکه به مغزهاي آنان مي انديشند .
نمونه بارز عمليات رواني در جنگهاي سنتي صدر اسلام حيله ي بر سر نيزه کردن قرآنها که توسط عمروعاص طراحي و منجر به شکست خوردن سپاه در حال پيروزحضرت علي (ع) شد مي توان اشاره کرد.
امروزه جنگ رواني از كارآمدترين ، پوياترين و در عين حال خطرناكترين جنگها شمرده مي شود و يكي از مؤثرترين ابزارها در جنگها به حساب مي آيد ، زيرا انديشه ، بينش ، عقل و در نهايت رفتار نيروهاي درگير و مخاطبان را مورد هدف قرار مي دهد . روحيه آنان را خدشه دار مي كند تا عزم و اراده جنگي آنان را سست و متزلزل ساخته و در نهايت به سوي شكست و يا تسليم سوق مي دهد .
در همين زمينه « مارشال رومل » يكي از فرماندهان آلماني مي گويد : فرمانده موفق كسي است كه قبل از جسم دشمنانش به عقل آنان فائق و مسلط گردد بنابراين در عمليات رواني چون دشمن افکار مخاطبين را براي برآورده شدن مقاصد و اهداف خود همراه مي سازد يکي از موثرترين جنگ افزارهاي در جنگهاي عصر حاضر است . و ما ناچاريم تا با عناصر تشکيل دهنده اين جنگ آشنا شده و تکنيکها و اهداف آن را بشناسيم تا هم بتوانيم بموقع آن را دفع کنيم يا در برابر آن مقاومت نمائيم و در مواقع ضروري از همان طريق ضرباتي را به دشمن وارد نمائيم .
شيوه ها و تکنيک هاي عمليات رواني
۱- تحريف : دنياي واقعيت ها براي تمام مردم يکسان نيست آنچه ما آن را واقعي يا تحريف شده مي دانيم به تجربه هاي گذشته ما و خواست هاي کنوني و اميدهاي آينده ما بستگي دارد. تحريف طيف وسيعي از دروغ، کتمان حقايق را دربر مي گيرد و به شکل تحقير و بي ارزش کردن مخالفان جلوه گر مي شود . (كاواناك،۱۳۷۹،صص۱۷۸-۱۷۷)
۲- تطميع : اصولاً طمع ، محرک نيرومندي بشمار مي رود و در بسياري از مواقع، پاداش مي تواند مخاطبان را به دگرگوني علايق، مقاصد و راهکارهايشان تشويق و آنان را تطميع کند. گاهي بدنبال نتايج پاداش حساب شده و مفيد، دشمنان سابق به نيروهاي بي هدف و يا به دوستان خوبي تبديل مي شوند.
۳-روشنگري : اين روش شامل ارائه حقايق و آشنا ساختن مخاطبان با اهدافي است که بايد در پيش گيرند. به عبارتي در اين روش، تلاش بر اينست تا درکي منحرف و نامتوازن مخاطبان با حقيقت همسان و هماهنگ شود. (كالينز،۴۸۷،۱۳۷۰)
۴- ترس و ارعاب : يکي از روشهاي مؤثر و کارآمد است که از ديرباز مورد استفاده طرف هاي درگير و متخاصم بوده است. اين شيوه به منظور تضعيف روحيه و سست کردن اراده طرف مقابل صورت مي پذيرد. مجريان عمليات رواني ضمن تهديد و رساندن مخاطبان با بهانه ها و دسيسه هاي گوناگون به آنان چنين القاء مي کنند که خطرها و صدمه هاي قطعي فراواني بر سرراه آنان کمين کرده است. بعنوان مثال : در سطح بين المللي مي توان به تهديد به حمله و مانورهاي عملياتي اشاره کرد. .(مرادي و ديگران، ۱۳۸۸،ص۴۹)
۵- القاي غيرمستقيم : اين روش معمولاً زماني بکار مي رود که مخاطبان نسبت به دريافت مستقيم پيام و اطلاعات، از خود مقاومت نشان مي دهند. در اين شيوه متخصصان عمليات رواني بدون موضع گيري آشکار، منظور خود را به مخاطبان منتقل مي کنند. به عبارتي آنان منظور خود را در قالب موضوعاتي به ظاهر بي ارتباط و يا دو پهلو بيان مي کنند و اين روش تا زماني کارساز است که مخاطبان نسبت به موضوع از خود حساسيت نشان دهند در غير اينصورت نتيجه عکس مي دهد.
۶- شايعه : عبارتست از انتقال پيام يا خبر از طريق شفاهي که در اندک زمان محدودي ، مي تواند در سطح وسيعي انتشار يابد بدون آنکه منبع آن شناخته شود. شايعه در جنگهاي رواني نقش مؤثري دارد، شايعه مي تواند براي تخريب روحيه و گسترش بي اعتمادي و تفرقه ميان نيروهاي دشمن و متحدان آنها بکارگرفته شود.
۷- اغراق و مبالغه : در اين روش نقاط ضعف کوچک و بي اهميتي که مي تواند با تدبيري مختصر حل و برطرف شود به وسيله نيروهاي طرف مقابل به صورت نواقصي بزرگ و غيرقابل حل جلوه گر مي شود و با بزرگنمايي هر چه بيشتر به نمايش در مي آيد. اغراق و مبالغه نه تنها مي تواند در جهت بزرگ نشان دادن نقاط ضعيف باشد بلکه مي تواند از اهميت تواناييها و قابليتها نيز بکاهد و از طريق کوچک جلوه دادن نقاط مثبت صورت پذيرد.
۸- تشجيع : در اين روش تلاش مي شود تا شور و شوق مخاطبان براي رسيدن به اهداف مورد نظر برانگيخته و عواطف و احساسات و رفتار آنان در اين زمينه تقويت شود . مانند تحريک حس دفاع از دين، وطن، نژاد و قوم و يا تقويت حس تنفر از دشمن متجاوز
۹- تبخير : در اينجا شايعاتي بي اساس همراه با واقعيت هاي حقيقي بصورت ترکيبي پخش مي شود به طوري که پيام گيران نتوانند آنها را از يکديگر تشخيص دهند. مثل راديو بي بي سي که ۸۰ درصد پيامهايش درست و ۲۰ درصد دروغ است.
۱۰- برچسب زدن : بر اساس اين تکنيک رسانه ها واژه هاي مختلف را به صفات مثبت و يا منفي تبديل مي کنند و آنها را به افراد و يا نهادهاي مختلف نسبت مي دهند. گاهي هدف از اين عملکرد آنست که ايده ، فکر و يا گروهي محکوم شوند.
۱۱- قطره چکاني : در اين روش دشمن يک داستان يا سناريو را پخش مي کند و بعد در اختيار مخاطب قرار مي گيرد.
نقش رسانه در عمليات رواني و افکار عمومي
همانگونه که در عمليات نظامي استفاده از مهمات جنگي تنها هنگامي امکانپذير خواهد بود که آلات و ادوات مربوط نيز در اختيار باشد ، در عمليات رواني آنچه قرار است به اذهان عمومي القاء شود رسانه است. آينده نشان دهنده قدرت اعجاب برانگيز رسانه ها و دستگاههاي خبري و تبليغاتي جهان خواهد بود. بهترين مطلوب ترين رسانه براي عمليات رواني، رسانه اي است که مورد اعتماد مخاطبان باشد. تاکيد بر ريزه کاريها و قرينه پردازيها و همچنين همراه کردن موضوع اصلي عمليات رواني با انبوهي از اخبار و گزارشهاي صحيح و قابل قبول از جمله شگردهاي رايجي است که امروزه توسط طراحان عمليات رواني به منظور افزايش ضريب اطمينان مردم نسبت به آن رسانه ها مي باشد.

روش تحقیق
در این تحقیق برای جمع آوری داده ها و اطلاعات و تجزیه و تحلیل فیلم ها از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. بر این اساس دستورالعمل کدگذاری بر مبنای موضوع وهدف تحقیق تهیه شد و بر پایه ومبنای آن سکانس فیلم ها وتحلیل ها و مطالب مورد نظراستخراج گردآوری و کدگذاری شده است.
اهمیت تحلیل محتوا در رسانه ها
از اهمیت تحلیل محتوا برای رسانه ها می توان به این موضوع اشاره کرد که دبیران سرویس و سیاستگذاران رسانه ها از نتایج این تحقیقات پژوهشی و مبتنی بر قوانین علمی در پیشبرد اهداف رسانه خود استفاده و بهره برداری می کنند.آنها می دانند که میزان برجسته سازی مطالب با انگیزه القا و تاثیر بر الگوهای رفتاری جامعه و چگونگی فعالیت هایی مبتنی بر تاثیرگذاری بر ارزش ها و نگرش های مخاطبان را می توان با روش تحلیل محتوا مشخص کرد.برای آنان آگاهی از محتوای رسانه ها به دلیل رابطه دو سویه بین رسانه ها و افکار عمومی حائز اهمیت است. اول به دلیل اینکه رسانه ها منعکس کننده نیازها و گرایش افکار عمومی اند و دوم اینکه رسانه ها خود تاثیر گذار بر افکار عمومی هستند.
به همین دلیل در انجام تحلیل محتوا به عنوان یک کار تحقیقی باید بی طرف بود. نگاه غیر حرفه ای و ساده انگارانه گاهی ارزش و اعتبار تحلیل محتوا را از بین می برد.به گونه ای که نتیجه تحقیق دلخواه و مثبت می شود که به این ترتیب آسیب های جدی در پی دارد.اما با انتخاب مقوله های مناسب می توان از این مشکلات جلوگیری کرد.یکی دیگر از مشکلاتی که مانع از پذیرش کامل تحقیقات تجربی می شود این است که میزان تطبیق این تحقیقات با واقعیت مشخص نیست،تا چه حد می توان به نتیجه تحقیقات اعتماد کرد؟
جامعه آماری
به منظور دستیابی به شیوه های تبلیغاتی سینمای هالییود به عنوان ماشین فرهنگی غرب علیه جهان اسلام بخصوص بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر و همچنین آشنایی با این بخش از جنگ نرم و ناتوی فرهنگی و تحلیل روند تخریب چهره مسلمانان و اسلام در نزد مردم غرب که سرعت گرایش آنان به دین انسان ساز اسلام روز به روز در حال افزایش است فیلم های ساخته شده علیه اسلام درسینمای هالییود به عنوان جامعه آماری تحقیق انتخاب شده است.البته برای مطالعه سیر حرکت سینمای هالیوود از فیلم های قبل از حوادث ۱۱ سپتامبر نیز استفاده شده است.
روش نمونه گیری
در این تحقیق سال های ۲۰۰۱ تا۲۰۱۰ میلادی به عنوان سال های مطالعه آماری تحقیق تعیین شده است تا ضمن مطالعه در زمان های مختلف با فواصل معین از حوادث ۱۱ سپتامبر دیدگاه های فیلم سازان ،کارگردانان و حامیان مالی- سیاسی این فیلم ها تحلیل گردد.
از آنجایی که که سینما به عنوان بازوی فرهنگی غرب مطرح است و تولید محصولات فرهنگی در سالهای اخیر برای تسلط بر کشورهای پیرامونی روش اصلی جهان سلطه محسوب می گردددر بازه زمانی فوق و بصورت نمونه گیری سیستماتیک هدفمند استفاده شده است.
واحد تحلیل محتوا
واحد تحلیل محتوا در این تحقیق "سکانس های ضد اسلامی" موجود در فیلمهای هالیوود بعد از حوادث ۱۱سپتامبر می باشد.
تکنیک تحقیق
دراین پژوهش از هر دو دسته تکنیک های مقوله ای و ارزیابی بهره گرفته شده است.
يافته ها و تحليل ها
۱- اهدافی که هالیوود در حوزه استراتژیک بعداز حودث یازده سپتامبر سعی در تحقق آنها دارد کدام بوده است؟
طبق یافته های جدول ۴-۱-۱ که براساس اهداف فیلم های ساخته شده در سینمای هالیوود با رویکرد اسلام ستیزی به دست آمده است،ایجاد ترس از اسلام با ۲۹.۳ درصد (۲۲ مورد) بیشترین و جایگزینی عرفانهای دروغین با ۱۲ درصد (۹مورد) کمترین هدف را دنبال می کند. همچنین این سینما در ۲۰ درصد (۱۵ مورد) به دنبال نشان دادن نمای بدوی از اسلام بوده است.
ایجاد وجهه برای رژیم صهیونیستی نیز از اهداف کلان سینمای هالیوود می باشد که با ۲۲.۶ درصد (۱۷مورد) مورد بررسی قرار گرفته است.
مقابله با گسترش اسلام در ۱۶ درصد فیلم های مورد بررسی و با ۱۲ سکانس نیز از اهداف هالیوود می باشد. با توجه به نتایج داده های فوق به نظر می رسد سینمای هالیوود در مرحله اول درصدد ایجاد ترس در بین مخاطبین است که پس از نیل به این هدف ایجادوجهه را برای اسرائیل برنامه ریزی می کند که این امر با توجه به اینکه اکثریت صاحبان و گردانندگان سینمای هالییوود یهودی هستند، سازگاری دارد. 

توزیع فراوانی برحسب اهداف فیلم ها
در این مورد هالییود با تلاش برای دستیابی به اهداف ذکر شده زمینه های لازم فکری را در مسلمانان برای پذیرش فرهنگ غربی مهیا سازد. در این حوزه سینمای هالییود از تکنیک برجسته سازی و بزرگ نمایی سبک زندگی در جهان غرب استفاده کرده است.همچنین برای افزایش این نفوذ از شیوه تبلیغاتی گزینش گری و پا فشاری استفاده شده است.
۱- ۲-چگونه سینمای هالیوود بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر در صدد القای حرکت های جهادی به تحرکات تروریستی بر آمده است؟
با توجه به یافته های جدول ۴-۱-۲ سینمای هالیوودی با فیلمبرداری و صحنه گردانی ۴۰ درصد از فیلم های خود در لوکیشن های اسلامی (۴۰ مورد) بیشترین و با به کار بردن شعارهای اسلامی در عملیات تروریستی در ۷.۵ درصد فیلم های مورد بررسی (۶ مورد) کمترین حالت را برای ایجاد و القای حرکت های استشهادی به تحرکات تروریستی برگزیده است. همچنین نشان دادن شخصیت های منفی با ظهار مسلمانان با ۲۱.۳ درصد (۱۷ مورد)، افزایش صحنه های اکشن انفجاری توسط مسلمانان با ۱۷.۵ درصد (۱۴ مورد) و نشان دادن صحنه های قتل توسط مسلمانان با ۱۳.۸ درصد (۱۱ مورد) در اولویت های بعدی سینمای هالیوود در این زمینه است.
با توجه به نتایج داده ها، سینمای هالیوود در زمینه القای حرکت های جهادی به تحرکات تروریستی کاملاً محتاطانه عمل کرده و روش غیر مستقیم رابرگزیده است.

توزیع فراوانی برحسب القای تحرکات جهادی به حرکات تروریستی
شیوه تبلیغاتی که سینمای هالییود در این عرصه بیشتر به آن پرداخته است استفاده از تکنیک تحریف و روشنگری بوده است بدین معنی که دنياي واقعيت ها براي تمام مردم يکسان نيست اما آنچه ما آن را واقعي يا تحريف شده مي دانيم به تجربه هاي گذشته ما و خواست هاي کنوني و اميدهاي آينده ما بستگي دارد. تحريف طيف وسيعي از دروغ، کتمان حقايق را دربر مي گيرد و به شکل تحقير و بي ارزش کردن مخالفان جلوه گر مي شود که پس از رسیدن به این از روش روشنگری بهره مبریم که هدف آن بر اينست تا درکي منحرف و نامتوازن مخاطبان با حقيقت همسان و هماهنگ شود.
۳- چگونه سینمای هالیوود بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر در ایجاد نگرش منفی در مردم آمریکا نسبت به اسلام تاثیر گذاشته است؟
با توجه به نتایج به دست آمده در جدول بالا، هالیوود در بین فیلم های مورد بررسی، برای ایجاد نگرش منفی نسبت به اسلام در میان مردم آمریکا، بیشترین تمرکز خود را بر روی بی تمدن نشان دادن جوامع اسلامی در قیاس جوامع غربی(۲۵.۲درصد) قرار داده است. سپس نقطه مقابل آن یعنی متعالی نشان دادن سبک زندگی غربی نسبت به سبک زندگی اسلامی را (۱۸.۹ درصد) در اولویت های برنامه ریزی خود گنجانده است. معرفی اسلام به عنوان دلیل عقب ماندگی اسلام (۱۷.۱ درصد) و همچنین به سخره گرفتن تعالیم اسلامی در فیلم های کمدی (۱۱.۷ درصد) از اهداف بعدی سینمای هالیوود برای ایجاد نگرشی منفی نسبت به اسلام بوده است. 

توزیع فراوانی برحسب ایجاد نگرش منفی نسبت به اسلام
سینمای هالیوود در این بخش از شیوه تبلیغاتی القای غیرمستقیم و شایعه برای ایجاد نگپرش منفی علیه جهان اسلام در فیلم ها استفاده کرده است بدین معنی که با ایجاد شایعه و پخش گسترده آن ضریب تخریب روحیه مسلمانان را بالا برده و سپس با استفاده از شیوه القای غیرمستقیم از مقاومت آنان برای عدم پذیرش محتوای فیلم ها جلوگیری کرده است .پذیرش این محتوا از جانب مسلمانان باعث ایجاد نگرش منفی در مردم جهان غرب علیه اسلام می شود.

۴- هالیوود برای تاثیر گذاری بر مخاطبان بعد از ۱۱ سپتامبر از چه تاکتیک های رسانه ای استفاده می کند؟
با توجه به یافته های به دست آمده در جدول ۴-۱-۵ ، هالیوود برای تأثیر گذاری بیشتر و بهتر بر مخاطبان خود بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر، از تکنیک تحریف واقعیت حوادث ۱۱ سپتامبر (۲۸.۸ درصد) بیشترین استفاده را کرده است و کمترین نوع تکنیک مورد استفاده برای رسیدن به هدف بیان شده استفاده از تکنیک اهریمن سازی برای بیان حوادث ۱۱ سپتامبر (۹.۹ درصد) بوده است.
هالیوود همچنین از تکنیک شایعه پراکنی برای مه آلود کردن فضای تحقیقاتی (۱۶.۲ درصد) و تکنیک دروغبزرگبرايمعرفيعاملانحوادث (۱۲.۶ درصد) سود جسته است.

توزیع فراوانی برحسب استفاده از تکنیک های رسانه ای
شیوه تبلیغاتی به کار رفته در این بخش اغراق و مبالغه و ایجاد اسکیمای منفی در فیلم ها علیه جهان اسلام بوده است در این تکنیک هالیوود با ترکیب چند تکنیک عملیات روانی با تکنیک های فیلم سازی ضمن تغییر واقعیات و شکل دهی ذهنی به مخاطبان از اسلام اهریمنی برای امنیت مرد م جهان غرب ساخته و خود را در نقش منجی معرفی می نماید.

جمع بندی توصیفی
طبق یافته های این پژوهش، که براساس اهداف فیلم های ساخته شده در سینمای هالیوود با رویکرد اسلام ستیزی به دست آمده است،ایجاد ترس از اسلام با ۲۹.۳ درصد (۲۲ مورد) بیشترین و جایگزینی عرفانهای دروغین با ۱۲ درصد (۹مورد) کمترین هدف را دنبال می کند. همچنین این سینما در ۲۰ درصد (۱۵ مورد) به دنبال نشان دادن نمای بدوی از اسلام بوده است.
ایجاد وجهه برای رژیم صهیونیستی نیز از اهداف کلان سینمای هالیوود می باشد که با ۲۲.۶ درصد (۱۷مورد) مورد بررسی قرار گرفته است.
مقابله با گسترش اسلام در ۱۶ درصد فیلم های مورد بررسی و با ۱۲ سکانس نیز از اهداف هالیوود می باشد. سینمای هالیوودی با فیلمبرداری و صحنه گردانی ۴۰ درصد از فیلم های خود در لوکیشن های اسلامی (۴۰ مورد) بیشترین و با به کار بردن شعارهای اسلامی در عملیات تروریستی در ۷.۵ درصد فیلم های مورد بررسی (۶ مورد) کمترین حالت را برای ایجاد و القای حرکت های استشهادی به تحرکات تروریستی برگزیده است. همچنین نشان دادن شخصیت های منفی با ظاهر مسلمانان با ۲۱.۳ درصد (۱۷ مورد)، افزایش صحنه های اکشن انفجاری توسط مسلمانان با ۱۷.۵ درصد (۱۴ مورد) و نشان دادن صحنه های قتل توسط مسلمانان با ۱۳.۸ درصد (۱۱ مورد) در اولویت های بعدی سینمای هالیوود در این زمینه است.
با توجه به نتایج به دست آمده هالیوود در بین فیلم های مورد بررسی، برای ایجاد نگرش منفی نسبت به اسلام در میان مردم آمریکا، بیشترین تمرکز خود را بر روی بی تمدن نشان دادن جوامع اسلامی در قیاس جوامع غربی(۲۵.۲درصد) قرار داده است. سپس نقطه مقابل آن یعنی متعالی نشان دادن سبک زندگی غربی نسبت به سبک زندگی اسلامی را (۱۸.۹ درصد) در اولویت های برنامه ریزی خود گنجانده است. معرفی اسلام به عنوان دلیل عقب ماندگی اسلام (۱۷.۱ درصد) و همچنین به سخره گرفتن تعالیم اسلامی در فیلم های کمدی (۱۱.۷ درصد) از اهداف بعدی سینمای هالیوود برای ایجاد نگرشی منفی نسبت به اسلام بوده است.
با توجه به بررسی های صورت گرفته در فیلم های منتخب ، سینمای هالیوود برای توجیه جنگ طلبی آمریکا، موفق نشان دادن آمریکا در مبارزه علیه تروریسم را(۳۸.۷ درصد) مهمترین هدف برنامه ریزی خود برای ساخت فیلم دانسته است. پس از آن به ترتیب القای شکل گیری اتحاد جهانی به رهبری آمریکا برای مبارزه با تروریسم (۳۱.۵ درصد)، نشان دادن حمایت کشورهای همسو با آمریکا در جنگ علیه تروریسم (۱۶.۲ درصد) و القای حقانیت آمریکا به عنوان تنها کشور قربانی تروریسم (۱۳.۵ درصد) از اهم اهداف و فعالیت های هالیوود برای رسیدن به این هدف بوده است.
همچنین، هالیوود برای تأثیر گذاری بیشتر و بهتر بر مخاطبان خود بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر، از تکنیک تحریف واقعیت حوادث ۱۱ سپتامبر (۲۸.۸ درصد) بیشترین استفاده را کرده است و کمترین نوع تکنیک مورد استفاده برای رسیدن به هدف بیان شده استفاده از تکنیک اهریمن سازی برای بیان حوادث ۱۱ سپتامبر (۹.۹ درصد) بوده است.
هالیوود همچنین از تکنیک شایعه پراکنی برای مه آلود کردن فضای تحقیقاتی (۱۶.۲ درصد) و تکنیک دروغ بزرگ براي معرفي عاملان حوادث (۱۲.۶ درصد) سود جسته است. 

جمع بندی تحلیلی
فرضیه: بین اهداف فیلم های تولیدشده بعد از حوادث ۱۱سپتامبر و تخریب جهان اسلام رابطه معناداری وجود دارد.
طبق نتایج به دست آمده آزمون کای اسکوئر برابر است با ۶.۵۳۳ ، با درجه آزادی ۴ با ۹۹ درصد اطمینان و ۱ درصد خطا تفاوت معناداری میان دو متغیر وجود دارد. یعنی بین اهداف فیلم های تولیدشده بعد از حوادث ۱۱سپتامبر و تخریب جهان اسلام رابطه معناداری وجود دارد.
بر اساس یافته های تحقیق برخی از فیلم های هالیوود در مرحله پیش تولید و سناریو نویسی کار مطالعاتی ظریفی را بر روی مخاطبان و جامعه هدف خود انجام می دهند که با دستیابی به سلایق و ذائقه مخاطب بتوانند صحنه هایی را فیلم برداری نمایند که مخاطب آن ها را واقعی بداند . بر همین اساس تخریب جهان اسلام که یکی از ماموریت های اصلی سینمای هالیوود بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر بوده با رویکرد سریعتری به تهیه فیلم های ضد اسلامی زده است که در فیلم های قاهره ، بابل و سنگسار ثریا شاهد این رویکرد سینمای هالیوود هستیم .
فرضیه: بين فيلم هاي توليد شده هاليوود والقاي حركتهاي جهادي به جاي تحركات تروريستي رابطه معناداري وجود دارد.
طبق نتایج به دست آمده آزمون کای اسکوئر برابر است با ۲۴.۱۲۵ ، با درجه آزادی ۴ با ۹۹ درصد اطمینان و ۱ درصد خطا تفاوت معناداری میان دو متغیر وجود دارد. یعنی بين فيلم هاي توليد شده هاليوود والقاي حركتهاي جهادي به جاي تحركات تروريستي رابطه معناداري وجود دارد.
طبق یافته های تحقیق یکی از رفتار های مسلمانان که شاید در غرب و فرهنگ غربی به درستی درک نشود حرکت های استشهادی مسلمانان است . هالیود با آگاه یاز اینم مطلب و درک غلط مخاطب غربی و با استفاده از شیوه قطره چکانی و تحریف واقعیت این حرکت ها را که عمدتا جنبه تدافعی دارد به سمت تهاجمی نشان دادن سوق می دهد و با استفاده از تکنیک های رایج در سینما و فیلم سازی این حرکت ها را با تحرکات تروریستی همسان سازی می کند .
در فیلم های چون پرواز شماره ۹۳ ، محفظه رنج و بی مصرف ها و سیریانا از این تاکتیک استفاده شده است .
فرضیه: بين فيلم هاي توليد شده در هاليوود وايجاد نگرش منفي نسبت به جهان اسلام رابطه معناداري وجود دارد.
طبق نتایج به دست آمده آزمون کای اسکوئر برابر است با ۵.۶۶۷ ، با درجه آزادی ۳ با ۹۹ درصد اطمینان و ۱ درصد خطا تفاوت معناداری میان دو متغیر وجود دارد. یعنی بين فيلم هاي توليد شده در هاليوود وايجاد نگرش منفي نسبت به جهان اسلام رابطه معناداري وجود دارد.
با توجه به اینکه اسلام گرایی با سرعت چشمگیری در جهان غرب روند صعودی را طی می کند ، هالیوود بیشترین تلاش را برای بدبین کردن مخاطبان غربی علیه آن استفاده کرده است . کنایه هایی که هالیوود با نشان دادن صحنه های سخیف از این دین و پیروان آن به مخاطبان آن عرضخ می کند در این راستا است . البته با توجه به رخدادهایی که در غرب اتفاق افتاده است ، سینمای هالیوود شاید در ایجاد نگرش های منفی موفق بوده است اما قطعا در تغییر نگرش کلی مخاطبان نا موفق بوده است . چرا که روند گرایش به اسلام همچنان سیل صعودی دارد .
در فیلم های چون قلمرو بهشت ، جهاد سوم و جن گیر و ملک خداوند شاهد این رویکرد هالیوود هستیم .
فرضیه: بين تاثیرگذاري بر مخاطبين عليه اسلام واستفاده از تكنيكهاي رسانه اي در سينماي هاليوود رابطه معنا داري وجود دارد.
طبق نتایج به دست آمده آزمون کای اسکوئر برابر است با ۱۲.۸۴۲ ، با درجه آزادی ۳ با ۹۹ درصد اطمینان و ۱ درصد خطا تفاوت معناداری میان دو متغیر وجود دارد. یعنی بين تاثیرگذاري بر مخاطبين عليه اسلام واستفاده از تكنيكهاي رسانه اي در سينماي هاليوود رابطه معنا داري وجود دارد.
هالیوود برای مقابله با اسلام و ترویج اسلام ستیزی در مخاطبان در ابتکاری تکنیک های سینمایی را با تاکتیک های جنگ روانی تلفیق کرده است . تا مخاطب در مواجهه با فیلم های ضد اسلامی قدرت تشخیص واقعیات را از دست بدهد . در همین راستا هالیوود در اکثر فیلم های ضد اسلامی خود از شیوه تبلیغاتی –روانیتبخیروتشجیعاستفادهکردهاست .
دروغ های حقیقی ، کازابلانکا و بربادرفته و نیمه شب شاهد این رویکرد سینمای هالیوود هستیم . 

نتیجه گیری
با توجه به نتایج به دست آمده از جداول توصیفی و تحلیلی تحقیق سینمای هالیوود بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر با حرکتی نرم و مستقیم در اوایل حادثه عامل اصلی انجام و برنامه ریزی این عملیات را مسلمانان معرفی می کند. هرچقدر که از زمان انجام حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر فاصله می گیریم نوع طراحی صحنه و متن فیلم نامه ها با وضوح بیشتری مسلمانان را عامل حوادث معرفی می کنند. به نظر می رسد تأکید سینمای هالیوود برای پر رنگ نشان دادن مسلمانان براساس نظریات سیاستمداران آمریکا شکل گرفته است تا به این شکل آنان از مسئولیت خود برای پاسخگویی افکار عمومی بکاهند. همچنین این تحقیق نشان داد که سینمای هالیوود بعنوان وسیله ای برای توجیه حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه انتخاب شده است، چرا که حضور گسترده فیلم های آن نقش تبلیغاتی قابل توجهی می تواند برای اغنای افکار عمومی داشته باشد.
همچنین در پاسخ به سوال اصلی این تحقیق باید اشاره کرد که سینمای هالیوود در تبلیغی که علیه جهان اسلام داشته است ، با استفاده از شیوه گزینش گری ضمن برخورد با مسلمانان ساکن در امریکا و اعمال محدودیت تردد آن ها سعی کرده است تا اسلام هراسی را در مردم نهادینه نماید . در مرحله بعد این سینما با استفاده از شیوه تبلیغاتی پافشاری سعی در تحمیل عقب ماندگی جهان اسلام در خود مسلمانان داشته است . مرحله بعدی تبلیغات در جهان اسلام پس از نفوذ در مردم غرب و مسلمانان ساکن در جهان غرب با استفاده از شیوه القای غیر مستقیم سعی در فهم این مسئله دارد که اگر منطقه خاورمیانه در تلاش است در مسیر دموکراسی قرار گیرد باید از حضور نظامی امریکا در منطقه استقبال نماید . و در نهایت بعد از این مسئله با استفاده از شیوه های روانی تبخیر و تشجیع حضور امریکا را در منطقه تثبیت و توجیه نماید . 

جعفر پورنجف - حسین اسمعیلی 
جمعیت فرزندان شاهد وایثارگر نواندیش خدمتگزار

https://siasatrooz.ir/vdcciiqm.2bqee8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی

مصطفی محمدی
از تحقیق کامل شما بی نهایت سپاسگزارم