در داد و ستدهای سیاسی هرگز روی احساسات و عواطف و ظواهر فروشنده و ترغیب کننده حریف نباید حساب کرد، تا زمانی که چیزی به دست نیامده امتیازی نباید به طرف مقابل داد. زیرا امتیاز دادن برای نشان دادن حسن نیت و کشاندن حریف پشت میز مذاکره، تنها اشتهای او را تحریک میکند. (کاظمی/ ۱۳۸۵)
در شرایطی که مجلسین آمریکا (کنگره و سنا) با اکثریت قریب به اتفاق آرا با نقض آشکار روح و جسم "برجام" سخت ترین تحریمهای اقتصادی را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی علیه کشورمان تصویب کردهاند، نوشتن از دستاوردهای برجام شاید در نگاه اول به لطیفهای تلخ بیشتر شباهت داشته باشد تا یک واقعیت و آن هم واقعیتی با دستاوردهای کذاییاش.
اما اگر کمتر از چهارسال به عقب برگردیم و شرایط آن روز سیاسی و اجتماعی ایران را مورد وارسی و بازبینی مجدد قرار دهیم به احتمال زیاد - قریب به یقین - با این قلم همراهی خواهید کرد تا به برخی از دستاوردهای «برجام» از نوع دیگر پرداخته شود!
با برگزاری یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و اشتباه استراتژیک و نابخشودنی اصولگرایان، جناب آقای دکتر حسن روحانی با ۷/۵۰ درصد آرا - دویست و پنجاه هزار رأی بیشتر از رقبای خود - بر مسند ریاست جمهوری تکیه زد و نام دولت خود را «تدبیر و امید» و مشی سیاسی دولت را «اعتدال» گذاشت.
عزم خود و کابینهاش که متشکل از نئو کارگزاران و نئو اصلاح طلبان بود - با راهبرد «برد - برد» در جهت حل و فصل مذاکرات هستهای که از دولت مهرورزی آغازشده بود بنا نهاد.
طرف مقابل؛ یعنی آمریکا و تیولش - اکنون به دلتمردان نیز ثابت شده است که آنها دشمنی دیرینهای با انقلاب اسلامی دارند - که با روی کار آمدن دولتی میانه رو در ایران به اشتباه بوی کبابی در مشامش احساس کرده بودند آمادگی خود را برای ادامه مذاکرات هستهای به نیت سرانجام رساندن کار و گرفتن تصمیم نهایی اعلام کردند.
با توجه به شرایط آن روز و خوشبینی که برخی از دولتمردان نسبت به کشورهای غربی و اروپایی داشتند؛ غربیها به غلط تصور میکردند که میتوانند در صورت عدم همراهی و حضور جمهوری اسلامی در پای میز مذاکره با استفاده از قدرت نرم اختلافی در بین صفوف مردم مبنی بر موافقان و مخالفان مذاکره هستهای به راه انداخته و جامعه را به دو شقه تبدیل کنند. رهبری آگاه و شجاع و انقلابی ایران اسلامی که شناخت عمیقی از امت و اعتمادی که به مردم خود دارند، در جهت خنثیسازی توطئه دشمنان «نرمش قهرمانانه» را تئوریزه کردند. مذاکرات و با هدایت و حمایت تیم مذاکرهکننده از سوی رهبری و تذکرات مصلحانه ایشان پس از گذشت ۱۸ ماه مجاهدت کارشناسان متعهد کشورمان پایان یافت و به امضای طرفین رسید. ایران اسلامی و هر یک از طرفهای مذاکرهکننده ۱+۵ برای اجرای «برجام» تعهداتی را برعهده گرفتند.
«برجام» در کل یک تفاهمنامه همکاری بیش نبود که در صورت اجرایی شدن میتوانست بخشی از مشکلات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جامعه را برطرف نماید و برای طرف غربی هم این اعتماد را فراهم کند تا پی به بیاساس بودن دروغ شاخداری چون مبنی تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای که خود به راه انداخته بودند ببرند. وگرنه مطابق فتوای رهبری و بسیاری از مراجع عظام، استفاده غیرصلحآمیز از انرژی هستهای حرمت شرعی داشته و هرگز در دکترین دفاعی ایران مطرح نبوده است.
و اما دستاوردها:
۱- امضای «برجام» باعث بالا رفتن امید در جامعه و افزایش سرمایه اجتماعی شد همان امیدی که اصولگرایان برای مخالفت با آن اکثریت مجلس دهم و در ادامه مخالفتها دوازدهمین دوره ریاست جمهوری را از دست دادند. اما سرمایه اجتماعی ناشی از آن مشارکت بالای هفتاد درصدی مردم در پای صندوقهای رأی و اعتماد به نظام جمهوری اسلامی ایران را درپی داشت.
۲- افزایش تحریمهای اقتصادی کشورمان از سوی کنگره آمریکا حکایت از ناامیدی استکبار در ایجاد اختلاف و شکاف در صفوف مرصوص ملت داشت، چرا که بعد از برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات و پیروزی گروهی که به گمان آنان مواضع نرم تری نسبت به استکبار دارند باعث شد که تلاش مذبوحانهای برای براندازی نرم جمهوری اسلامی را در سر بپرورانند که مصوبه کنگره و تأیید آن از سوی مجلس سنا نشان از شکست سیاستهای نرم دولت آمریکا در مواجهه با ایران اسلامی است.
۳- رأی موافق ۴۱۲ نفری کنگره در مقابل تنها ۳ رأی مخالف از نمایندگان دو حزب دموکرات و جمهوری خواهان در تصویب تحریمهای بیشترعلیه جمهوری اسلامی به خوبی نشان داد که در دشمنی استکبار با انقلاب اسلامی حزب جمهوری خواه و دموکرات نمیشناسد. آنچه برای آنها مهم است منافع نامشروع ملی آنان است که در چپاول ثروت ملتها همه چیز را برای خود مباح میدانند، این بالاترین درس عبرتی میتواند باشد برای دولتمردان، سیاست مداران و کنشگران بینالمللی که بیجهت دل به شعارهای عوام فریبانه رقابتهای داخلی آنان ندهند!
۴- تصمیم نابخردانه کنگره در افزایش تحریمهای اقتصادی ایران نقاب از چهره بزک شده امریکا و اذناب آنان برداشت. تا پنجههای فولادین فرو رفته در پیکر کشورهای در حال توسعه از آفریقا گرفته تا آسیا تا جای جای این عالم بر همگان آشکار شود که دفاع از حقوق بشرآمریکایی همانا حراست از منافع نامشروع امریکا در هرکجای عالم است.
به راستی برای معرفی چهره واقعی دولت آمریکا به افکار عمومی دنیا از جمله ایران به چه میزان اعتبار و چه مقدار وسایل تبلیغاتی و ارتباط جمعی رسانه نیاز بود؟ آیا با تسلط استکبار بر رسانهها چنین افشاگری امکانپذیر بود؟ و آیا مردم باور میکردند؟ حال آنکه حماقت نمایندگان کنگره چنین خدمت بزرگی را به عالم بشریت نموده است. کسانی که تا دیروز حاضر نبودند بدون وضو نام امریکا را ببرند و مدینه فاضله و کعبه آمال آنها دریافت گرینکارت و قبول شهروندی و اقامت در امریکا بود امروز خواسته و یا ناخواسته با عنوان دشمن از آن یاد میکنند. اگر اینها دست آورد نیست پس چیست؟
۵- «برجام» مشکلی از مسایل اقتصادی و معیشتی مردم را حل نکرد چرا که دستاوردهای «برجام» در داخل کشور از نوعی دیگر بود که به قول مقدس اردبیلی «کندن این چاه اگر برای ما آب ندارد برای شما (برخیها) که نان دارد.»
نویسنده: دکتر حسن اختری