راستیآزمایی واژهای است که در ادبیات سیاسی جهان در سالهای اخیر بیشتر کاربرد یافته است. خواستگاه این واژه را در مذاکرات هستهای میان جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۵ میتوان دانست که به یکی از کلید واژههای مذاکرات مبدل شد.
در این باب یک نکته قابل توجه وجود دارد و آن نوع کاربرد این واژه است که به یکی از مولفههای قدرت ۱+۵ در قبال ایران مبدل شده است چنانکه در طول مذاکرات آمریکا و اروپا یک جمله را مد نظر داشتند و آن اینکه برای امضای برجام باید ایران راستیآزمایی کند که از جمله نتایج آن نیز بازدید آژانس از پارچین بود.
زمان امضای برجام در حالی که قرار بود اقدامات ایران و ۱+۵ به صورت گام به گام باشد طرف مقابل باز هم از واژه راستیآزمایی استفاده کرد که نتیجه آن این بود که ایران تمام تعهدات خود را اجرا کرد و پس از آنکه ایران تعلیقهای هستهای و بسیاری از محدودیتهای اعمالی را اجرایی کرد طرف مقابل از آغاز اجرای برجام گفت. اجرایی که تا به امروز نشان داده طرف مقابل به ویژه اروپا و آمریکا چندان تعهدی به آن نداشته و با سیاست خرید زمان و هوچیگری سعی در پنهانسازی بیتعهدی خود داشتهاند.
نکته بسیار مهم آنکه در طول ماههای اخیر کلید واژه راستیآزمایی مسئولیت جدیدی برایش تعریف شده و آن نقش راستیآزمایی در حفظ برجام است. ترامپ رئیس جمهور آمریکا که تلاش دارد با بیقانونی و برهم زدن نظم جهانی و به قولی دیوانه جلوه دادن خود جهان را به امتیاز دهی وادار سازد، بازی حفظ یا لغو برجام را اجرا میکند. براساس سناریوی ترامپ برجام که این روزها به کنگره سپرده شده، مولفهای است برای اینکه آمریکا بتواند اهداف کلانتر آمریکا در قبال ایران را به بوته آزمایش گذارد.
ترامپ که نگاهش اقتصادی و کاسبکارانه است به برجام به چشم یک وسیله معامله مینگرد که شاید بتوان از آن برای امتیازگیری و کسب منافع از ایران و جهان بهره گرفته. در این میان هر چند کشورهای اروپایی با سیاستهای ترامپ مبنی بر لغو برجام اعلام مخالفت میکنند اما در یک وادی با آمریکا هم نظر هستند به گونهای که این امر را در سخنان مقامات اروپایی از جمله خانم موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا میتوان مشاهده کرد.
اروپاییها هم بر اصل راستیآزمایی برای حفظ برجام تاکید دارند و براین ادعایند که ایران باید پایبندی خود را اثبات نماید. اثبات ادعایی آنها امری ورای مسائل هستهای است و آن کلید واژهای به نام لزوم تعهدپذیری ایران در قبال تحولات منطقه و دست کشیدن آن از آنچه رفتارهای بحرانساز مینامند، است.
آنها بر این ادعایند که ایران برای راستیآزمایی باید حضور و نفوذ خود در منطقه را کنار نهاده و به کشوری مطیع مبدل شود که جز اجرای خواستههای آمریکا و اروپا کارکرد دیگری ندارد. به عبارتی ایرانی که به واسطه مبارزه با تروریسم و نظام سلطه توانسته به جایگاه منطقهای و جهانی دست یابد اکنون باید تمام دستاوردها را کنار نهاده و به کشوری همچون کشورهای حوزه جنوب خلیج فارس مبدل شود که هیچ ارادهای ندارند.
این نوع ادبیات رفتاری در حالی از سوی غرب در پیش گرفته شده و تلاش دارد که با فشارهای اقتصادی و بهرهگیری از رفتارهای ضدایرانی و جنجالساز ترامپ را به پذیرش آن وادار سازد که یک نکته مهم وجود دارد و آن اینکه پس از گذشت دو سال از برجام اکنون زمان آن است که غرب نیز وارد عرصه راستیآزمایی شود. راستیآزمایی که محور آن را نه اعلام حمایت از برجام بلکه انجام دادن اقدامات عملی در تحقق تعهدات برجام تشکیل میدهد که اساس آن لغو تمام تحریمها، دست کشیدن از دشمنی آشکار و پنهان با ملت ایران و مقابله واقعی اروپا با رفتارهای غیرمنطقی آمریکاست.
اروپا باید راستیآزمایی کند که آیا واقعا به دنبال یک رویکرد مستقل و منطقی در قبال معادلات جهانی از جمله برجام است یا اینکه همچنان گرفتار اصل وابستگی به آمریکا و عدم اراده لازم برای نقش آفرینی مستقل است.
در همین حال اروپا باید راستیآزمایی کند که واقعا به دنبال مبارزه با تروریسم است یا همچنان شعار آن را سر میدهد این راستیآزمایی امری مشکل نمیباشد و تنها با یک گام اجرایی میشود و آن اعلام فاصله گرفتن از آمریکا و پایان دادن به حمایت از تروریسم و گرایش به مبارزان واقعی با تروریسم یعنی جمهوری اسلامی ایران و متحدانش است که به اذعان جهانیان اگر نقش آنها نبود تا کنون تروریسم سراسر جهان را گرفته بود.
اروپا تا زمانی که این راستیآزماییها را صورت ندهد نمیتواند مدعی رویکرد دوستانه با ایران باشد و همچنان در کنار آمریکا به عنوان ناقصان برجام و دشمن ملت ایران نام خود را ثبت میکند و نمیتواند انتظار نگاه مثبت از سوی ایرانیان و جمهوری اسلامیداشته باشد.
نویسنده: قاسم غفوری