عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران طی روزهای اخیر دوران پر تحولی را سپری کرده است در حالی که زنجیرهای از رخدادها و حوادث مثبت و منفی را در این دوران میتوان مشاهده کرد. مسائلی که شاید در ظاهر به هم ارتباطی ندارد اما وقتی به ریشههای آنها تامل میکنیم نقاط اشتراکی را مییابیم که در یک جمله خلاصه میشود و آن تحقیرسازی، دلسردسازی و مقابله با جایگاه منطقهای ایران است.
سفر دورهای تیلرسون وزیر خارجه آمریکا به اروپا با محوریت فرانسه و انگلیس و البته حضور وی و ترامپ در نشست داووس سوئیس با ادعای تشکیل کمیته اصلاح برجام و مقابله با تهدیدات منطقهای ایران. سفر پنس معاون ترامپ به غرب آسیا از جمله به سرزمینهای اشغالی که او نیز ادعای مقابله با ایران را سر داده و از اتحاد غربی، عربی و صهیونیستی سخن گفت. جانسون وزیر خارجه انگلیس در حالی راهی غرب آسیا از جمله عمان شد که ادعای واسطهسازی عمان برای اصلاح برجام را سر داده است. نشست داووس در حالی برگزار شد که در آن جا نیز مباحث بسیاری درباره ایران مطرح شد. مقامات عربستانی بر ائتلاف عربی و حتی صهیونیستی برای مقابله با ایران گفتند و نتانیاهو نخست وزیر صهیونیستها نیز از ذوقش به خاطر همگرایی کشورهای عربی با این رژیم علیه ایران گفت. البته الجبیر وزیر خارجه سعودی از امپراطوری ایران و رویکرد ایران برای احیای این امپراطوری هم سخن گفت. کیسینجر وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی سابق آمریکا که وی را پدر استراتژیک آمریکا مینامند نیز نظام اسلامی را دنباله رو امپراطوری ایران نامید و خواستار تکرار رفتارهای دوران جنگ برای مقابله با توان منطقهای ایران شده است.
در این میان ادعاهایی نیز مطرح شد مبنی بر اینکه نمایندگان کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل با هدف بررسی آنچه «کمک ایران به حوثیهای یمن» خوانده میشود، به واشنگتن خواهند رفت.
البته رسانههای غربی نیز در این فضاسازی مشارکت داشتند به عنوان مثال وال استریت ژورنال آورده است که همکاریهای اطلاعاتی تلآویو، عربستان و امارات علیه ایران شدت یافته است. البته برخی رسانههای غربی این ادعا را نیز مطرح کردند که عدم حضور ایران در داووس موجب ایجاد فرصتی برای همگرایی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی شده است. در همین حال در کنار تاکید نمایندگان کنگره مبنی بر اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا از دولت این کشور خواست که برای اطمینان از باقی ماندن ایران در لیست سیاه «گروه ویژه اقدام مالی»(FATF) تلاش کند.
آنچه ذکر شد تنها بخشی از رفتارهای ضد ایرانی است که طی روزهای اخیر در صحنه منطقهای و جهانی صورت گرفته است.
بررسی مجموع تحولات نشان میدهد که رقم زنندگان چنین فضایی چند اصل را در دستور کار دارند که ترساندن ایران از نابود شدن برجام در حالی که تصور میکنند برجام تنها دستاورد و دلخوشی دولت تدبیر و امید است، تحقیر سازی با ادعای نتایج منفی گسترده عدم حضور ایران در نشست داووس و سرخورده سازی ایرانیان با ادعاهایی که درباره سابقه ایران گفته میشود، از محورهای اصلی آن است.
این رفتارها در حالی صورت میگیرد که در باب آنها چند نکته قابل توجه وجود دارد؟ نخست آنکه مسئله برجام و حفظ آن هر چند مسئلهای مهم است اما نباید مولفهای برای گرفتار آمدن در دامهایی باشد که دشمنان برآنند تا با آنها زیادهخواهیهای خود را به ایران تحمیل کنند. آنچه در راهبرد آمریکا و اروپا مطرح است شامل سه اصل حذف حقوق هستهای ایران، نابودی توان دفاعی و موشکی، عدم حضور منطقهای ایران با محوریت حذف مولفههای قدرت آن در منطقه یعنی جبهه مقاومت و سوق دادن آن به پایان دادن به دشمنی با اصلیترین ریشه بحران منطقه یعنی رژیم صهیونیستی است. یک اصل مهم در رفتار غرب مشاهده میشود و آن اینکه آنها میدانند ایران پذیرنده اصلاح برجام و نیز برجامهای جدید در قالب مذاکرات موشکی و منطقهای نیست لذا برآنند تا ایران را با گرفتارسازی در معاهدات و کنوانسیونهای بینالمللی به پذیرش چنین برجامهای تحمیلی سوق دهند. باید توجه داشت که عضویت در کنوانسیون و معاهداتی همچون مبارزه با آنچه جرایم سازمان یافته فراملی یا همان معاهده پالرمو، معاهده مقابله با منابع مالی تروریسم، سند ۲۰۳۰، اصلاح قانون مبارزه با پولشویی بر اساس استانداردهای جهانی و FATF هر چند در ظاهر گسترش حضور ایران در عرصه جهانی است اما در اصل ایران را به پذیرش تعهداتی سوق میدهد که در نهایت میشود همان برجام ۲ و ۳ . باید توجه داشت که از ترس خروج آمریکا و اروپا از برجام و تبدیل شدن برجام به عنوان یک شکست نباید گرفتار کنوانسیونها و معاهداتی شد که ضرر آنها از دهها برجام نیز بیشتر است.
دوم آنکه محافل رسانهای و سیاسی غربی و عربی و صهیونیستی برآنند تا چنان وانمود سازند که عدم حضور ایران در نشست داووس یک امر تحقیرآمیز برای ایرانیان بوده و زمینهساز به اصطلاح شکلگیری ائتلاف ضد ایرانی شده است. هر چند که اصل حضور در داووس و نشستهای جهانی امری مثبت مینماید اما باید در نظر داشت که عدم حضور ایران برگرفته از اعتراض آن به رفتارهای غیر منطقی و غیر اصولی غرب بوده است که اقتدار و استقلال کشور را نشان میدهد. اینکه غرب هر تهدیدی را علیه کشوری صورت دهد و بعد هم بخواهد که در اجلاسی که علیه آن اقدام میشود شرکت کند نشانهای بر عدم استقلال و عدم اقتدار آن کشور است که قطعا هزینههای بسیاری برای آن به همراه دارد حال آنکه عدم تن دادن به چنین وضعیتی برگرفته از اقتدار و جایگاه استقلالخواهانه آن کشور است. بر این اساس عدم حضور ایران در این اجلاس نه امری تحقیرآمیز بلکه عملکردی مثبت در واکنش به رفتارهای غیر اصولی غرب قابل برشمردن است.
سوم آنکه آنچه در گفتار برخی حاضران در اجلاس داووس و نیز شخص کیسینجر درباره امپراطوری ایران ذکر شد و سعی در ایجاد سرخوردگی در میان ایرانیان داشتهاند یک نکته مهم وجود دارد و آن اذعان آنها به تاریخ و ریشه کهن ایران است که به موقعیت ارزنده آن در منطقه و جهان اعتراف کردهاند. این اعتراف نشانگر حق ایران برای نقشآفرینی در معادلات منطقه و جهان به عنوان کشوری تاریخی و قدیمی است و البته این مهم را در خود دارد که کشوری مانند آمریکا که قدمتی کمتر از سه قرن دارد و یا کشورهای عربی که تاریخ تاسیسشان به یک قرن هم نمیرسد و البته رژیم صهیونیستی که تازه نیم قرن از وجود نامشروعش میگذرد در برابر کشوری مانند ایران چندان حق سخن گفتن و اظهار نظر درباره منطقه را نداشته و باید پایشان را به اندازه گلیمشان دراز کنند.
در جمعبندی نهایی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که آنچه در طی هفتهها و روزهای اخیر در قبال جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته استمرار دشمنیهای دشمنان ایرانزمین است که راهکار مقابله با آن نیز همچون گذشته تکیه بر اصل وحدت و یکپارچگی ملی و نیز تکیه بر داشتههای داخلی به جای چشم داشتن به خارج از مرزهاست. چنانکه دکتر روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران تاکید کردند که برای حل مشکلات چشم داشتن به قدرتهای خارجی اشتباهی بزرگ و ناکارآمد است.
نویسنده: قاسم غفوری