تعامل و تقابل دو واژه متضاد هم هستند با مفهوم خاص خود، در این دو مقوله، دو گروه نیز وجود دارند که به هر یک از این دو واژه اعتقاد دارند، گروهی تعامل مطلق را میپسندند و گروهی دیگر تقابل مطلق، اما نمیتوان به تنهایی هر یک از این جریان فکری را محق دانست.
تعامل و تقابل در دنیای کنونی شرایط خاص خود را دارد، تعامل به مؤلفههایی نیاز دارد که در دنیای حاضر این مؤلفهها کمتر یافت میشود، چرا که نظام سلطه تعامل را براساس سیاستهای خود تعریف میکند، همانگونه که تعریف خود را از ترور و تروریسم دارد و سعی دارد با کنوانسیونهای اف.ای.تی.اف، کشورهایی همچون جمهوری اسلامی ایران را وادار به پذیرش آنها کند. دنیای کنونی ما بر اساس یکسری قوانین، شرایط، پیمانها و سازمانهایی بنا شده که نظام سلطه آنها را تعیین کرده است، حال و هوای این شرایط آن چیزی است که منافع نظام سلطه را برآورده کند، به همین خاطر نمیتوان به طور مطلق قوانین یکجانبه و محدود کننده آن را پذیرفت. فشارهای سیاسی و اقتصادی به کشورهای استقلال طلب از سوی نظام سلطه که آمریکا نماد این ایدئولوژی است، برای وادار کردن مردمان و کشورهایی است که نمیخواهند خواستههای غیر منطقی و زورگویانه این نظام را بپذیرند، در دنیا کشورهایی هستند که تن به این سیاستهای نظام سلطه میدهند و در این تفکرات هضم میشوند و ماهیت و فرهنگ خود را نیز از دست میدهند. تعاملی که در برخی تفکرات داخلی مطرح و پیگیری میشود، یک تعامل سازنده و پیش برانه نیست، چرا که، انقلاب اسلامی ایران با سبک و روش انقلابی خود نمیتواند تن به خواستههای نظام سلطه بدهد، انقلاب اسلامی در تضاد با بسیاری از قوانین و دستورات دیکته شده از سوی آمریکا است که به واسطه نهادها و سازمانهای بین المللی به دنیا و کشورها تزریق شده و میشود. تعامل با دنیا یک رفتار منطقی و معقول است، اگر تعامل وجود نداشته باشد گردش کاری یک جامعه با مشکلات بسیاری روبرو خواهد شد. اکنون بسیاری از گرفتاریهای دنیا را میتوان به خاطر نبود تعامل منطقی، عقلانی و قانونی دانست. جنگ در یمن، سوریه، عراق، افغانستان، تهدیداتی که جمهوری اسلامی ایران از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی میشود، همه در راستای سیاستهای تقابلی نظام سلطه با دنیا است.
با وجود چنین فضایی در جهان، شاید بتوان از تعامل سخن گفت، اما این تعامل به معنای وادادگی و سرسپردگی است، زمانی که جمهوری اسلامی ایران بر اساس همان قوانین و مقرراتی که در سازمان بین المللی انرژی اتمی تعبیه شده فعالیت صلح آمیز هسته ای دارد، آیا باید تحت فشار آمریکا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی قرار گیرد؟!
حتی با وجود مذاکرات هسته ای و دستیابی به توافقی که بر اساس آن حق هسته ای ایران نادیده گرفته میشود و محدودیتهایی برای آن در نظر گرفته میشود، میبینیم که تعامل ایران با آمریکا و اروپا راه به جایی نمیبرد و نه تنها تحریمهای وعده داده شده برچیده نمیشود، بلکه فشارهای اقتصادی و سیاسی افزایش مییابد. برای چاره وضعیتی که نظام سلطه در دنیا حاکم کرده و سعی دارد همه کشورها و جوامع را زیر سلطه خود داشته باشد، چه راهی پیشنهاد میشود؟ تن دادن به خواسته آنها یا مقاومت و تقابل با زورگوییهایی که قصد دارد کشوری مستقل، انقلابی و با فرهنگ غنی همچون ایران اسلامی را به زانو درآورد؟! جمهوری اسلامی ایران ۴۱ سال است که یک مقاومت هوشمند و تأثیرگذار را مقابل آمریکا که سرکرده نظام سلطه است، در پیش گرفته و در این راه با وجود همه دشمنیها، توانسته است به راه خود ادامه دهد و پیشرفتهای بزرگی را به دست آورد. نتیجه انقلابی گری جمهوری اسلامی ایران اکنون مشهود است، آیا با وجود قدرتمند ایران اسلامی راه تعامل، راهکاری مناسب برای برون رفت از برخی مشکلاتی است که وجود دارد، یا ادامه راه تقابل و راهبرد مقاومت انقلابی هوشمند مقابل نظام سلطه ای که قصد دارد جمهوری اسلامیایران، یک کشور ضعیف در دنیا باشد که در معادلات جهانی هیچ نقشی نداشته باشد. این نوشتار، نقدی بود بر این سخن آقای روحانی که گفته بود؛ «پیشرفت و آینده کشور در سایه تقابل با دنیا است یا تعامل؟ این مسئله راهبردی اساسی است. ۴۱ سال است به جواب این سوال نرسیدیم. یک عده می گویند تعامل سازنده یک عده می گویند تقابل. یک عده می گویند دشمن ما خبیث است و اینجا دوئل است و باید آن را بشکنیم. عده ای هم می گویند اکثر مشکلات را با تعامل می شود حل کرد. ۴۰ سال است با هم بحث میکنیم، پس اگر به نتیجه نرسیدهایم راهش این است که در همه پرسی از مردم بپرسیم.»
نویسنده: محمد صفری