این روزها به عنوان هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است. چهل سال قبل در چنین روزهایی رژیم صدام با پشتوانه بیش از ۳۰ کشور تجاوز به خاک ایران را آغاز کرد. آنانی که آن روزها را به یاد دارند چنین تعریف میکنند:« روزهایی که صف داوطلبان برای دفاع از مردم و میهن طولانیترین صف بود و از پیر و جوان برای دفاع از وطن ساعتها در صف میایستادند،
دورانی که هر کس دو قرص نان داشت یکی را برای جبهه میفرستاد و یا به خانوادهای میداد که اعضاء خانوادهاش در جبهه بودند، آن روزهایی که در هوای آلوده به مواد شیمیایی غربی استفاده شده توسط صدام، ماسک از صورت خویش برداشته و به صورت دیگران میگذاشتند، آن روزها جان میدادند برای دادن جان به دیگران، روزهایی که حرف اول مردم وحدت و همدلی برای مقابله با دشمن بود بدون هیچ چشم داشتی به کمکهای خارجی و...». آری آنان که آن روزگاران را دیدهاند دلشان برایآن روزها تنگ میشود وقتی میبینید که صف دلار و سکه طولانیترین صفها شدهاند،
وقتی رقابت اقتصادی جای نوع دوستی و همدلی را میگیرد، وقتی که ماسک احتکار میشود تا با گرفتن نفس دیگران ثروت اندوزی شود، وقتی که به جای دادن قرص نانی به همنوع، اختلاسها و رانت خواریها و افتخار به آنها در دادگاه میآید، وقتی در گوشهای از کشور هنوز مناطق محروم با مردمانی مظلوم در رنج و سختی هستند و مسئولان متولی در غفلت و کم کاری به سر میبرند.
سوال اینجاست که چگونه است که امروزمان با حال و هوای آن روزها، فاصله دارد؟ بخشی از این فاصله را در آنجایی میتوان جستجو کرد که به فرصت طلبان فرصت تحریف داده شد. آنانی که در دوران دفاع مقدس نیز کالاهای ضروری را احتکار میکردند تا مال اندوزی کنند، فرصت یافت تا اقتصاد لیبرالی را ترویج و کسب ثروت را ارزش و کمک به همنوع را منفور جلوه دهند. آنانی که فرصت کردند تا با واژه جنگ، صرفا گلوله و خمپاره را در اذهان تداعی کنند و واژه دفاع مقدس را که برگرفته از همدلی و یکپارچگی یک ملت در برابر متجاوزان بود تحریف کنند. انحراف دیگر آنجا شروع شد که برای حل مشکلات کشور چشم به خارج دوخته شد؛ آنجا که همه مشکلات کشور در گرو مذاکره و روابط با غرب گذاشته شد و این تصور در اذهان ملت القا شد که تکیه بر داشتههای خویش گرهگشا نیست و گزینهای جز آنچه ارتباط یا جهان (بخواهید غرب) نامیده میشود، برای رفع مشکلات وجود ندارد. تصوری که در کنار پنهان سازی فانوس راهی به نام دستاوردهای تکیه بر خویش در دوران دفاع مقدس، فرصت طلبی بیگانگان برای زدن نقاب ناجی بودن را فراهم کرد در حالی که بسیاری از این کشورها در طول دفاع مقدس با تسلیح صدام،دستشان به خون ملت ایران آغشته شده است. آنانی که روزگاری سلاح شیمیایی و موشک در اختیار صدام قرار دادند تا به نسل کشی ایرانیان بپردازند، فرصت یافتند تا چنان القا سازند که دستگیر ملت ایران هستند و با این ادعا از محاکمه و بازخواست رهایی یابند حال آنکه با نقاب و صورت بزک کرده، با سیاست تحریم همان مسیر نسل کشی ایرانیان را در ابعاد جدیدی اجرا کردند در حالی که همزمان لبخند دیپلماتیک میزنند بدون هیچ گونه تعهد پذیری، خواستار پایبندی ایران به تعهداتش میشوند.
در میان این تحریفها و کم کاریها نباید فراموش کرد که مردانی از جنس دفاع مقدس بودند و هستند که در رکاب ولایت، دفاع مقدس را تمام ناشدنی دانسته و راه مجاهدت را ادامه دادند. آنانی که نقطه به کشور و حتی فراتر از مرزها را سنگر دفاع دانسته و جان دادن برای دادن جان به دیگران را سرلوحه زندگی خویش قرار داند. مردانی همچون شهید سپهبد قاسم سلیمانی که شهید حججیها را پرورش دادند و خود نیز تا آخرین نفس به حضور در دفاع مقدس ادامه دادند و در نهایت نیز به آرزوی خویش که همان شهادت بود نائل آمدند.
نویسنده: قاسم غفوری