فضای رسانهای، سیاسی و اقتصادی جهان در حالی معطوف به شرایط پسا انتخابات و درگیریها و نابسامانیهای آمریکاست که یک موضوع در ساختاری چند لایه در جریان است و آن اقدامات در قبال جمهوری اسلامی ایران است. گروسی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی مراکزی با فعالیتهای هستهای اعلام نشده از سوی ایران را مدعی می شود و همزمان تروئیکای اروپایی با صدور بیانیهای از نگرانی از عدم اجرای برجام از سوی ایران می گویند و ایران را متهم به فعالیت غیر صلح آمیز هستهای می کنند. نماینده آمریکا و پس از آن نماینده سعودی در آژانس نیز ایران را تهدید هستهای معرفی می کنند. پیشتر هم الجبیر سعودی ادعا می کند که به خاطر فعالیت هستهای تهدید آمیز ایران، عربستان دست یابی به سلاح هستهای را حق خود میداند. سفیر بحرین در آمریکا در کنار مقامات رژیم صهیونیستی نیز ادعای نگرانی از بازگشت آمریکا به برجام و مذاکره با ایران در صورتی که هنوز تهدید هستهای ایران وجود دارد را عنوان میکنند. در کنار این ادعاهای هستهای، رسانههای غربی ادعاهایی مبنی بر حمایت ایران از تروریسم را مطرح میسازند چنانکه چند روز پیش نیویورک تایمز و یک روز بعد آسوشیتدپرس به نقل از منابع ناشناس مدعی شدند که مرد شماره ۲ القاعده به درخواست آمریکا توسط عناصر اسرائیلی در تهران ترور شده است! در حوزه حقوق بشر نیز غرب با محوریت کانادا پروندهای علیه ایران در سازمان ملل بازگشایی و خواستار فشار بر ایران میشود. جالب توجه آنکه برخی محافل رسانهای آمریکایی و البته افرادی مانند وندی شرمن که در دوره اوباما مسئول مذاکرات برجامی بود، ادعای طرح ترامپ برای اقدام نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران را مطرح میسازند در حالی که همزمان ادعا میشود که ساختار نظامی و امنیتی آمریکا به خاطر بایدن حاضر به انجام فرمان ترامپ نیستند.
حال این سوال مطرح است که چرا این رفتارهای زنجیرهای در مقطع کنونی در قبال ایران در جریان است؟ برخی بر اعتقادند که این تحرکات برگرفته از سیاستهای ترامپ است که تلاش دارد تا مانع از ورود بایدن به برجام شود تا بدین وسیله از ایران و دموکراتهای طرفدار مذاکره، انتقام بگیرد. این ادعا در حالی مطرح شده است که ترامپ عملا در حوزه تصمیم گیری در آمریکا جایگاهی ندارد که بخواهد اقدام نظامی و فشار حداکثری داشته باشد در همین حال چنانکه ظریف در مصاحبه با روزنامه ایران مطرح کرده، بایدن با سه فرمان اجرایی میتواند تحریمهای حال و گذشته را لغو نماید. با استناد به این امور، اینگونه تحرکات چند لایه ضد ایرانی را نمیتوان به ترامپ و اهداف ضد برجامی وی نسبت داد بلکه میتوان آن را در اهداف بایدن جستجو کرد. همزمان با اعلام نتایج رسانهای انتخابات آمریکا، محافل رسانهای و سیاسی غربی تلاش بسیار کردهاند تا بایدن را حامی مذاکره و بازگشت به برجام معرفی نمایند و اروپاییها نیز بر همکاری با آمریکا برای تحقق این امر تاکید کردهاند. این بازگشت در حالی مطرح میشود که از یک سو خروج آمریکا از برجام، سیاست اجماع سازی را که از سیاستهای جهانی آمریکاییها بود به حاشیه راند چنانکه از اهداف بایدن برای بازگشت به برجام نیز همین اجماع سازی عنوان شده است. از سوی دیگر جمهوری اسلامی برای بازگشت آمریکا به برجام پیش شرط لغو تمام تحریمها و پرداخت غرامت خسارتهای وارد شده به ایران را مطرح کرده است. با توجه به این مولفهها میتوان گفت که رفتارهای چند لایه هستهای، تروریسم و حقوق بشری علیه ایران با دو هدف عمده صورت میگیرد. نخست آنکه با معرفی ایران به عنوان تهدید هستهای، تروریستی و حقوق بشری، اجماع سازی علیه ایران صورت گیرد و بهانهای باشد برای آنکه اروپا که هرگز برجام را اجرایی نکرده و صرفا در ظاهر ادعای حمایت سردادهاند، نقاب از چهره برداشته و همراستا با آمریکا خواستار فشار بر ایران شوند. آنچه زمینه ساز تقویت این رویکرد شده است، عدم مدیریت صحیح در عرصه داخلی کشور در مقابل با گرانیها و چالشهای اقتصادی است که موجب شده تا تصور نیاز ایران به مذاکره در غرب تقویت گردد. دوم آنکه غرب تلاش داشت تا با زنجیرهای از اتهامات و درگیر سازی ایران در بازی چند لایه، تصمیم سازان و تصمیم گیران را دچار این اشتباه محاسباتی نماید که جز مذاکره با غرب آن هم با کنار گذاشتن شروط لغو تحریمها و پرداخت خسارت چارهای وجود ندارد. آمریکاییها با این ترفند چند لایه برآنند تا ورودی مجانی به برجام داشته باشند و نیاز خود برای ورود به برجام را نیاز ایران نشان دهند و در ازای نه تنها امتیازی نپردازند بلکه با ادعای بازگشت به برجام و مذاکرات، به دنبال امتیازاتی گسترده از ایران باشند. امتیازاتی که در مواضع رسانههای آمریکایی و شخص بایدن و البته بیانیه سه کشور اروپایی بارها تکرار شده است که تمدید تعلیق فعالیتهای هستهای ایران( بخوانید نابودی تمام فعالیتهای هستهای)، احیای دوباره تحریمهای تسلیحاتی ایران که ۲۷ مهرماه لغو شده بود، برجام موشکی و منطقهای محور این خواستهها را تشکیل میدهد. نکته مهم آنکه آنها حتی یک تحریم را نیز لغو نخواهند کرد بلکه تحریم ابزار فشار آنها برای اجرای مطالباتشان از ایران خواهد بود.
با توجه به آنچه ذکر شد به صراحت میتوان گفت که اتهام زنیها و جنگ روانی هستهای، تروریسم و حقوق بشری علیه ایران که البته با چاشنی تحریمها همراه است، کفهای رو آبی هستند که هدف آنها، گرفتار سازی ایران در اشتباه محاسباتی ورود به بازی مذاکره برای مذاکره است. مذاکراتی که در کنار شرطی سازی اقتصاد کشور که خود نوعی تحریم است، تکرار اشتباهات دوران مذاکرات برجامی یعنی دادن امتیاز بدون گرفتن امتیاز را دنبال میکند . رویکردی که راهکار مقابله با آن نه مذاکره، بلکه رویکرد به داشتههای داخلی برای رفع چالشهای اقتصادی است که نتیجه نهایی آن نیز از میان رفتن ادعاهای هستهای، تروریسم و حقوق بشری غرب علیه ایران خواهد بود.
نویسنده: قاسم غفوری