سایمون شرکلیف سفیر رژیم سلطنتی انگلیس در جمهوری اسلامی ایران که چندی پیش نیز اظهارات تامل برانگیزی با واژگانی همچون مردم انگلیس نیز به ایرانیان دیدگاه منفی دارند را بر زبان آورده بود، برای دومین مرتبه به وزارت امور خارجه احضار شده است. این احضار از آن جهت بوده است که جیمز کلورلی، وزیر خارجه انگلیس اخیرا در اظهاراتی مداخله جویانه درباره اوضاع داخلی ایران، گفته بود ما به همکاری با شرکایمان جهت پاسخگو کردن مقامات ایران به خاطر نقض فاحش حقوق بشر ادامه خواهیم داد.
در چارچوب همین رویکرد مداخله جویانه رسانههای لندننشین از جمله بیبیسی که رسما منابع انسانی و مالی آن از خاندان سلطنتی و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و وزارت خارجه انگلیس تامین میشود، ایران اینترنشنال که توسط همتایان رژیم سلطنتی انگلیس در خاندان پادشاهی عربستان حمایت میگردد و سایر رسانهها مطرح و غیرمطرح انگلیسی ماموریت جنگ ادراکی علیه مردم ایران را عهدهدار شدهاند. رسانههایی که هنوز به این سوال پاسخ ندادهاند که اگر مدعی آنند که آنها رسانههای فارسی زبان هستند که جنبه برون مرزی دارند و هیچ مسئولیتی در پردازش تحولات داخلی انگلیس ندارند چگونه است که از زمان اعلام مرگ ملکه در شهریور تا چند روز پس از مراسم خاک سپاری آن تمام برنامههای خود را به او اختصاص دادند گویی که تنها خبر در جهان صرفا خبر مرگ ملکه میباشد؟
رفتارهای مداخله جویانه مقامات و رسانههای انگلیسی و البته یارگیری از سایر رسانهها و بویژه شخصیتهای به اصطلاح مشهور جهان ( سلبریتیها) که بسیاری از آنها حتی در تمام طول عمرشان نام ایران نشنیدهاند حال توئیتها و پوست به زبان فارسی منتشر میکنند، در حالی صورت میگیرد که در باب چرایی این رفتار چند نکته قابل توجه مطرح است.
نخست آنکه سیاست انگلیسیها از گذشته تا به امروز در سراسر جهان سیاست تفرقه انداز و حکومت کن به بهانههای مختلف است. انگلیسی که همواره پیشگام تحریم مردم بوده و رسما به حمایت از منافقین و گروههای تروریستی و جدایی طلبی که دستشان به خون هزاران ایرانی آغشته است پرداخته اکنون سناریوی جدید ناامن سازی ایران را در پیش گرفته است. رودررو قرار دادن مردم در برابر نیروی انتظامی و امنیتی با هدف ایجاد اخلال در امنیت کشور، عقب راندن ایران از روند بهبود شرایط اقتصادی و باز کردن گرههایی که از گذشته باقی مانده، وادار سازی ایران به باج دهی به غرب در روند مذاکرات لغو تحریمها بدون آنکه تحریمی لغو شود از ابعاد این طراحی است. نکته مهم آنکه انگلیسیها در این جنگ ادراکی حتی ابتدایی ترین قوانین جنگی را نیز زیر پاگذاشتهاند و بی رحمانه و با بی شرمی تمام کودکان و دانش آموزان معصومی را که از سیاست هیچ نمیدانند و در دنیای کودکی خود هستند را به عنوان کودک سرباز به کار گرفته اند. رفتار رسمی و آشکار شبکههای خبری و مجازی انگلیسی برای سوق دادن دانش آموزان و کودکان ایرانی به فضای خشونت در لوای واژگانی همچون جنبش سراسری و... نشانهای آشکار بر خباثت و ماهیت ضد انسانی سران انگلیس به عنوان طراحان و گردانندگان این شبکهها است که حتی برای نابودی ایران و ایرانی به کودکان نیز رحم نمیکنند.
دوم آنکه با کمی دقت به وضعیت داخلی انگلیس میتوان دریافت که بخش مهمی از درد مقامات و شبکههای انگلیسی در لوای نام حمایت از مردم و زنان ایرانی برگرفته از وضعیت بحرانزده و فاجعه بار در درون انگلیس و اقمار ۱۴ گانه آن است. پس از مرگ ملکه الیزبت دوم، در حالی چارلز به پادشاهی رسید که اکثریت مردم انگلیس در کنار نارضایتی شدید از بحران اقتصادی، خواستار حکومت جمهوری و نابودی پادشاهی حاکم بر کشورشان شدهاند همچنین بسیاری از اقمار انگلیس نظیر ولز، ایرلند، اسکاتلند، استرالیا، نیوزلند، جمائیکا و... نیز بر جدایی از پادشاهی انگلیس و رسیدن به جمهوری تاکید کردند.
در این میان رسانههای انگلیسی که حفظ تاج و تخت پادشاهی ماموریت اصلی آنهاست، با نمایش چهرهای سیاه و عقب مانده از ایران به عنوان آخرین انقلاب مردمی علیه نظام پادشاهی در دوران معاصر، با نمایش کشوری آشوب زده و ناامن از ایران با شعارهای ساختگی که نشانگر رجوع ایرانیان به پادشاهی است، برانند تا از ایران و ایرانی الگویی شکست خورده از جمهوریت به نمایش گذارند تا مردم انگلیس و اقمار آن را به پذیرش پادشاهی چارلز و تحمل بحران اقتصادی متقاعد سازند. این امر زمانی آشکار می شود که بسیاری از تجمعات به اصطلاح ضد ایرانی در انگلیس، آمریکا و کشورهای تحت سلطه انگلیس آن هم با نمادهایی از رژیم پهلوی و سلطنت طلبی برگزار میشود.
البته به این مباحث باید تقلای لیز تراس نخست وزیر نامحبوب انگلیس که صرفا با رای ۱۶۰ هزار نفر برگزیده شده و هنوز هم به این سوال پاسخ نداده که چگونه زمانی مدعی جمهوری خواهی و فساد خاندان سلطنتی بود و امروز به چارلز و پادشاهی انگلیس سوگند وفاداری میخورد، برای جلب رضایت آمریکا و صهیونیستها با دمیدن در آتش آشوب در ایران اضافه کرد. چنانکه وی اخیرا در خوش خدمتی به صهیونیستها از انتقال سفارت انگلیس از تل اویو به قدس سخن گفته است.
به هر تقدیر آنچه در رفتار انگلیسیها در قبال این روزهای ایران مشاهده می شود آن است که درد آنها نه حمایت از ایرانیان بلکه تکرار همان سیاست قدیمی تفرقه اندازی است که البته دردهایی همچون دست و پا زدن برای حفظ تاج و تخت چارلز با نمایش ایرانی شکست خورده به عنوان نماد جمهوریت و مبارزه با نظام پادشاهی را به آن باید افزود.
نویسنده: قاسم غفوری
در چارچوب همین رویکرد مداخله جویانه رسانههای لندننشین از جمله بیبیسی که رسما منابع انسانی و مالی آن از خاندان سلطنتی و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و وزارت خارجه انگلیس تامین میشود، ایران اینترنشنال که توسط همتایان رژیم سلطنتی انگلیس در خاندان پادشاهی عربستان حمایت میگردد و سایر رسانهها مطرح و غیرمطرح انگلیسی ماموریت جنگ ادراکی علیه مردم ایران را عهدهدار شدهاند. رسانههایی که هنوز به این سوال پاسخ ندادهاند که اگر مدعی آنند که آنها رسانههای فارسی زبان هستند که جنبه برون مرزی دارند و هیچ مسئولیتی در پردازش تحولات داخلی انگلیس ندارند چگونه است که از زمان اعلام مرگ ملکه در شهریور تا چند روز پس از مراسم خاک سپاری آن تمام برنامههای خود را به او اختصاص دادند گویی که تنها خبر در جهان صرفا خبر مرگ ملکه میباشد؟
رفتارهای مداخله جویانه مقامات و رسانههای انگلیسی و البته یارگیری از سایر رسانهها و بویژه شخصیتهای به اصطلاح مشهور جهان ( سلبریتیها) که بسیاری از آنها حتی در تمام طول عمرشان نام ایران نشنیدهاند حال توئیتها و پوست به زبان فارسی منتشر میکنند، در حالی صورت میگیرد که در باب چرایی این رفتار چند نکته قابل توجه مطرح است.
نخست آنکه سیاست انگلیسیها از گذشته تا به امروز در سراسر جهان سیاست تفرقه انداز و حکومت کن به بهانههای مختلف است. انگلیسی که همواره پیشگام تحریم مردم بوده و رسما به حمایت از منافقین و گروههای تروریستی و جدایی طلبی که دستشان به خون هزاران ایرانی آغشته است پرداخته اکنون سناریوی جدید ناامن سازی ایران را در پیش گرفته است. رودررو قرار دادن مردم در برابر نیروی انتظامی و امنیتی با هدف ایجاد اخلال در امنیت کشور، عقب راندن ایران از روند بهبود شرایط اقتصادی و باز کردن گرههایی که از گذشته باقی مانده، وادار سازی ایران به باج دهی به غرب در روند مذاکرات لغو تحریمها بدون آنکه تحریمی لغو شود از ابعاد این طراحی است. نکته مهم آنکه انگلیسیها در این جنگ ادراکی حتی ابتدایی ترین قوانین جنگی را نیز زیر پاگذاشتهاند و بی رحمانه و با بی شرمی تمام کودکان و دانش آموزان معصومی را که از سیاست هیچ نمیدانند و در دنیای کودکی خود هستند را به عنوان کودک سرباز به کار گرفته اند. رفتار رسمی و آشکار شبکههای خبری و مجازی انگلیسی برای سوق دادن دانش آموزان و کودکان ایرانی به فضای خشونت در لوای واژگانی همچون جنبش سراسری و... نشانهای آشکار بر خباثت و ماهیت ضد انسانی سران انگلیس به عنوان طراحان و گردانندگان این شبکهها است که حتی برای نابودی ایران و ایرانی به کودکان نیز رحم نمیکنند.
دوم آنکه با کمی دقت به وضعیت داخلی انگلیس میتوان دریافت که بخش مهمی از درد مقامات و شبکههای انگلیسی در لوای نام حمایت از مردم و زنان ایرانی برگرفته از وضعیت بحرانزده و فاجعه بار در درون انگلیس و اقمار ۱۴ گانه آن است. پس از مرگ ملکه الیزبت دوم، در حالی چارلز به پادشاهی رسید که اکثریت مردم انگلیس در کنار نارضایتی شدید از بحران اقتصادی، خواستار حکومت جمهوری و نابودی پادشاهی حاکم بر کشورشان شدهاند همچنین بسیاری از اقمار انگلیس نظیر ولز، ایرلند، اسکاتلند، استرالیا، نیوزلند، جمائیکا و... نیز بر جدایی از پادشاهی انگلیس و رسیدن به جمهوری تاکید کردند.
در این میان رسانههای انگلیسی که حفظ تاج و تخت پادشاهی ماموریت اصلی آنهاست، با نمایش چهرهای سیاه و عقب مانده از ایران به عنوان آخرین انقلاب مردمی علیه نظام پادشاهی در دوران معاصر، با نمایش کشوری آشوب زده و ناامن از ایران با شعارهای ساختگی که نشانگر رجوع ایرانیان به پادشاهی است، برانند تا از ایران و ایرانی الگویی شکست خورده از جمهوریت به نمایش گذارند تا مردم انگلیس و اقمار آن را به پذیرش پادشاهی چارلز و تحمل بحران اقتصادی متقاعد سازند. این امر زمانی آشکار می شود که بسیاری از تجمعات به اصطلاح ضد ایرانی در انگلیس، آمریکا و کشورهای تحت سلطه انگلیس آن هم با نمادهایی از رژیم پهلوی و سلطنت طلبی برگزار میشود.
البته به این مباحث باید تقلای لیز تراس نخست وزیر نامحبوب انگلیس که صرفا با رای ۱۶۰ هزار نفر برگزیده شده و هنوز هم به این سوال پاسخ نداده که چگونه زمانی مدعی جمهوری خواهی و فساد خاندان سلطنتی بود و امروز به چارلز و پادشاهی انگلیس سوگند وفاداری میخورد، برای جلب رضایت آمریکا و صهیونیستها با دمیدن در آتش آشوب در ایران اضافه کرد. چنانکه وی اخیرا در خوش خدمتی به صهیونیستها از انتقال سفارت انگلیس از تل اویو به قدس سخن گفته است.
به هر تقدیر آنچه در رفتار انگلیسیها در قبال این روزهای ایران مشاهده می شود آن است که درد آنها نه حمایت از ایرانیان بلکه تکرار همان سیاست قدیمی تفرقه اندازی است که البته دردهایی همچون دست و پا زدن برای حفظ تاج و تخت چارلز با نمایش ایرانی شکست خورده به عنوان نماد جمهوریت و مبارزه با نظام پادشاهی را به آن باید افزود.
نویسنده: قاسم غفوری