چند روز قبل مدیرعامل موسسه هنرهای تصویری سوره از خرید رایت فیلم «هزارپا» خبر داده بود و بعد در راستای توجیه آن به دفاع از این فیلم و البته بهانههایی برای مباحث مالی موسسه زیرمجموعهاش پرداخت.
نکته مهمی که باید اشاره کنیم اکتفا به اظهارات اخیر خندقآبادی است که ایشان بخشی از بدنه مدیریت شده سینمایی حوزه هنری به شمار میرود و ادعای مهم ایشان این است که به خاطر کنترل مسائل مالی پای فیلمهایی با مضامین دیگر مینشینیم. اگر بنا به کنترل مسائل مالی است، حوزه هنری میتواند از طریق خرید رایت ارزشی و نحوه عرضه فیزیکی و مجازی سود واقعی بدست آورد.
اولین سوالی که در مقابل مدیران حوزه هنری میتوانیم مطرح کنیم این است چرا حوزه هنری در سبک و روش کُند عمل میکند؟ اگر قرار است که در حوزه شبکه نمایش خانگی فعال باشد چرا VOD یا IPTV حوزه هنری راهاندازی نمیکند؟ مگر حوزه هنری خود را در صف اول تولید و حمایت از آثار سینمایی نمیداند؟
شرایط عرضه در اوضاع کنونی کاملا متفاوت است. آثار سینمایی به دو صورت DVD و عرضه فایل در فضای مجازی صورت میپذیرد و حوزه هنری عملا به دلیل عدم مدیریت فنی در حوزه سینما، امکان عرضه فایلهای تصویریاش را با لینکهای قانونی و درگاههای خودش ندارد.
یعنی حوزه هنری اگر فیلمها را به صورت DVD عرضه کند، عملا با وجود بازار قاچاق در فضای مجازی سود حاصله از فروش در این فضا را از دست میدهد. با این حساب بنگاه عرضه موسسه رسانههای سوره، عملا کارزار اقتصادی توزیع در فضای مجازی را از دست داده است و عرضه یک سویه به صورت DVD سودآور نیست.
آیا شبکه ویدئویی حوزه هنری با توجه به عدم فعالیت چندین سالهاش توانایی خرید رایت ویدئویی فیلمهای ایرانی برایش سودآور است؟
با استدلالهای مطرح شده، وقتی نحوه عرضه این سازمان با اشکال در فضای مجازی همراه است، خرید رایت فیلم هزارپا با قیمتهای نامتعارف میلیاردی برای این سازمان ضررده خواهد بود و قراردادهای میلیونی و میلیاردی نامتناسب با ارزش واقعی رایت فیلمهای ایرانی، زمینهای برای استدلالهای هنری و اقتصادی باقی نمیگذارد.
در شرایط کنونی، علاوه بر توزیع فیزیکال، توزیع مجازی با ثبت قانونی برای هر فیلم ایرانی ضرورت است. کنشی که حوزه هنری توان آن را ندارد. خرید کپی رایت فیلمها از جانب معاونت سینمایی حوزه هنری تنها کارت بلانشی است که بخش دولتی بدون هیچ انتظاری به بخش خصوصی واگذار میکند.
در شرایط کنونی اگر فیلمی قرار است در شبکه نمایش خانگی توزیع شده و سودآور باشد باید توسط VODها و یا تلویزیونهای اینترنتی IPTV در ابتدا آن را توزیع کنند. با این پیش فرض میتوان نتیجه گرفت که خرید رایت فیلم «گشت ۲ » و «هزار پا» بیشتر جنبه حمایتی از فیلمسازان دارد تا جنبه سودآوری برای معاونت سینمایی حوزه هنری.
معاونت سینمایی حوزه هنری اصلیترین ماموریتهایش پخش و توزیع فیلم نیست، همانطور که سودآوری در حیطه این سازمان نیست. به همین دلیل خرید رایت سینمایی هزارپا که محتوای آن تناسبی با ماموریتهای این سازمان ندارد، یک سوءمدیریت فنی کلان است.
آثار حوزه هنری و رایت فیلمهایی که این سازمان خریداری میکند، در فضای مجازی به صورت قاچاق و غیرمجاز ارائه میشود. در صورتی که تمام آثار موسسه تصویر گستر پاسارگاد (یکی از موسسات خصوصی) در فضای مجازی و حتی در سایتهای غیرقانونی با لینک مجاز ارائه میشود و قیاس یک نهاد خصوصی با دولتی، گویای ناتوانی سازمان پخش حوزه هنری در حوزه شبکه نمایش خانگی است.
سازمان سینمایی حوزه هنری (علیالخصوص بخش مستند) با وجود بودجههای کلانی که در اختیار دارد به جای رفع این نقصیه در حوزه سینما متمایل به سمت تولید تلویزیونی شده است که به هیچ عنوان در چهارچوب ماموریتهای این نهاد نیست. چرا بخش سازمان سینمایی سوره مسئول تولید آثار تلویزیون شده است؟ مگر این نهاد چارت سازمانی ندارد؟
جناب خندق آبادی سخن از توازن مالی و درآمدزایی سخن به زبان آوردهاند، در صورتی که با توجه به اعطای بودجه به این سازمان، این نهاد باید به ماموریت اصلی خود یعنی تولید سینمایی با کیفیت بازگردد نه اینکه پارامترهای ارزشی خود را با سنجش فروش هزارپا نادیده بگیرد. از سوی دیگر تولیدات این سازمان به شدت نازل است. تولید فیلم «سرو زیر آب» نشان از تحلیل رفتن روز به روز تواناییهای سینمایی این نهاد است.
نکته دیگر، بحث پخشهای بینالمللی است. عقد قرارداد پخش خارجی فیلمهای سینمای ایران، با گزینش آثار کممخاطب داخلی، شیوه دیگری از تلف کردن بودجهای است که در اختیار این سازمان قرار دارد. ضمن اینکه حوزه هنری در نمایش آثار سینمایی در خارج از کشور، تا کنون نمایش ارزندهای را در کارنامهاش ثبت نکرده است. مثلا فیلم زیر سقف دودی، فصل نرگس (با سرمایهگذاری آقازاده محمدرضا عارف) که با آنها قرارداد نمایش خارجی ثبت شده، در کدام یک از سالنهای سینمای جهان به نمایش درآمدهاند که بازگشت مالی برای حوزه هنری داشته باشد؟
کلیه نمایش فیلمهای ایرانی که حوزه هنری موفق به خرید رایت نمایش خارجی آن شده فقط اکران جشنوارهای دارند و حوزه هنری با خرید کپی رایت خارجی آثار ایرانی، بخشی از اعظمی از بودجهاش را عملا هدر میدهد. ضمن اینکه اکران فیلمهای ایرانی که در داخل کشور اقبالی نداشتند، در جشنوارههای خارجی صرفا هزینه محسوب میشود، بدون بازگشت مالی. در واقع این هم شگرد دیگری است که از پول بیزبان دولتی به بدنه خصوصی سینما تزریق شود، آن هم بدون سودآوری برای بخش خصوصی.
سیاستهای اجرایی این نهاد کاملا دوگانه است، از یک سو ژست معمول سیاسی معاونت سینمایی حوزه هنری، برای اکران نکردن برخی آثار ملتهب و از سوی دیگر عقد قراردادهای بدون نظارتی که به بدنه سینمای بیخاصیت و فیلمهای خنثی سرازیر میشود.
اگر بنای معاونت سینمایی این نهاد استقلال و اثرگذاری بود، چرا سازمان پخش مستقل خود را تاسیس نمیکند تا با بخش خصوصی رقابت کند؟ نکته مهمتر این است که چرا بودجه خود را روی تولید آثار متناسب با سیاستهای این نهاد همسو نمیکند؟ مهمترین ماموریت حوزه هنری تولید در شاخههای مختلف هنری است.
حوزه هنری، فیلم بیست و یک روز بعد را تولید کرده، و در تولید ماجرای نیمروز مشارکت داشته است اما با پخش بینالمللی در جشنوارههای فرنگی، هزینههای فیلمهایی را تامین میکند که هیچ ارتباطی به سیاستهای تعیین شده معاونت سینمایی حوزه هنری که ادعایش را دائما در رسانهها برجسته میکند، ندارد.
چرا برای پخش خارجی فیلم تولید خودش یعنی ماجرای نیمروز قراردادی عقد نمیکند؟ چرا از پخش خارجی (جشنوارهای) ویلاییها حمایت نمیکند؟ این گزارهها اثبات میکند که معاونت سینمایی سوره مثل گذشته، به هیچ عنوان مستقل نیست و به تدریج به نهاد دست چندمی تبدیل شده که نقش واسطه دولتی را ایفا میکند.
واسطه دولتی که برای سینمای ایران صرفا هزینه میکند آن هم تولیداتی که محتوایشان با خط مشی اساسی حوزه هنری در تعارض است و نکته مهمتر این است که معاونت سینمایی حوزه هنری نقش واسطه بودن را ایفا میکند، واسطهای که سود مالی نصیبش نمیشود، این واسطهگری هنری صرفا برای دلجویی اقتصادی، از بخشی از بدنه سینمای ایران است که با معاونت سینمایی حوزه رابطه خوبی دارند. تسنیم