در ادامه آنچه مذاکرات میان مسکو و غرب نامیده میشود، مرکل صدراعظم آلمان با پوتین رئیسجمهور روسیه ملاقات داشت. چنانکه پیشبینی میشد تنها انتظار از این نوع دیدارها زنده نگه داشتن دیدارها برای احتمال نتیجه دادن آنها در آینده و بر مبنای تحولاتی است که ممکن است شکل بگیرد. بنابراین نمیتوان آن را دیپلماسی مرده نامید اما به همان اندازه از پویایی و کارآمدی لازم، دستکم طی ماههای آینده برخوردار نیست. دلیل این نوع دیپلماسی آن است که اروپاییها معتقد هستند که به هر حال نباید کانالهای گفتوگو را بست و باید در مسیری حداقلی گام برداشت و به آینده امیدوار بود.
البته باید به این مسئله اشاره کرد با توجه به تمایل خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و علاقه به حرکت و رفتار مستقل آن، از آلمان به عنوان پویاترین اقتصاد اروپا که از زمینههای مختلف برای تاثیرگذاری سیاسی منطقهای و فرامنطقهای برخوردار است به عنوان رهبر اروپا یاد میشود. در این میان فرانسه بزرگترین رقیب آلمان برای به دست گرفتن رهبری این منطقه است که البته به دلیل ضعفهای اقتصادی و همچنین تاثیرگذاری کمتر سیاسی، نتوانسته است جاگزین آلمان شود. این مسئله را میتوان در قوانین و تصمیمات تاثیرگذار آلمان در اتحادیه اروپا، از جمله نوع خروج انگلیس از این اتحادیه مشاهده کرد.
اما به هر جهت مرکل از به رسمیت شناختن این الحاق سرباز زد. به این دلیل که این مسئله یکی از مهمترین زمینههای چالشی بین دو طرف است و پذیرش آن به معنای درخواست از دیگر کشورهای اروپایی و حتی جهان است تا از آن تبعیت کنند. به هر حال همانگونه که عنوان شد آلمان را میتوان رهبر فعلی سیاسی–اقتصادی اتحادیه اروپا دانست و چنین رویکردی از سوی آلمان میتواند موج آفرین باشد. این همان مسئلهای است که بحث تحریمهای روسیه از جانب اروپا نیز به آن گره خورده است.
اما مسئله پیچده دیگری که عوارض چندجانبه دارد به بحران سوریه باز میگردد. سوریه سالهای بحرانی خود را پشت سر گذاشته است و میتوان گفت که دوران نقاهت ضدتروریستی را سپری میکند. این بحران جدای از بحث بازسازی کشور که قادر خواهد بود پای برخی از کشورها را در بلندمدت در این کشور باز و محکم کند، با بحران پیچیده پناهجویان نیز همراه است. در اروپا آلمان از جمله کشورهایی بود که به دلیل پذیرش بیشتر پناهجویان نسبت به دیگر کشورهای این منطقه هم با فشار همسایگان همراه بود و هم اینکه باید دوگانگی فرهنگی را در اکنون و آینده مدیریت کند.
این مسائل نشان میدهد که نشست بین پوتین و مرکل حتی بدون دست آورد فعلی، چندان هم بیلطف نبوده و نمیتواند در قالب دیپلماسی مرده یا غیرفعال جای بگیرد. به خصوص که در حوزه انرژی روسیه به لحاظ تجاری و سیاسی نیازمند صدور منابع خود به آلمان و اروپا است و از طرفی نیز اروپا نیازمند این منابع است. در حالی که آمریکا برنامهای بلند مدت دارد تا این تامین منابع را از روسیه سلب کند و در صورت امکان خود جایگزین آن شود. در این صورت اگر چه نیاز اروپا به روسیه کمتر میشود اما استقلال نسبی و معلق اروپا از آمریکا به طور کامل از بین رفته و تبدیل به گروگان اقتصادی آمریکا میشود. این موضوعی است که اروپا در دو راهی قرار داده و آن را نگران کرده است.
نویسنده: فرامرز اصغری