روز معلم گذشت و تا یکسال دیگر کسی از این قشر فرهیخته و زحمتکش که پروانه وار به دور شمع وجود فرزندان ما میگردد یادی نخواهد کرد مگر اینکه کاری با آنها داشته باشند تا به دنبال کسانی بگردند که همه وجودشان را وقف خدمت بیریا و صادقانه به کودکان، نوجوانان و جوانان نمودهاند. قشری که اگر توانستند از همه نیازهای خود کم گذاشته و رقمی را صرفهجویی کنند یک شبه چهار صفر آن حذف میشود تا خستگی را در وجودشان مضاعف نماید!
معلمان در طول تاریخ حکم شهید اول را داشتهاند تا همچون مرغ سیاه، هم در عزا به سراغ آنها آمده و هم برای گذاشتن در سفره شام عروسی به یاد آنها باشند! اما همه نیتها برای بهرهبرداری رایگان از شمع وجود و نفوذ کلام معلم برای ارتقای کسانی است که زیربنای نسل آینده را میسازند در حالی که اتاقهای فکر به جای اندیشیدن پیرامون تأمین معیشت این جامعه زحمتکش تواناییهای بجا مانده آنها را رصد میکنند تا در جایی دیگر و به نفع خود هزینه نمایند!
سرگذشت زندگی تمامی معلمان البته بهجز معدودی که این شغل را با تجارت اشتباه گرفته و غرق اقیانوس غیرانتفاعیها شدهاند شنیدنی است! مناعت طبع این گروه از آحاد جامعه را میتوان مثالزدنی تلقی نمود که افتخارات آن در دامنه شجاعتها و شهادتها از این نمونه است. اگرچه درآمدشان تکافوی یک زندگی ساده و بیپیرایه را هم نمیدهد و ناچارند برای رتق و فتق امور اوقات فراغت را صرف آموزش در کلاسهای خصوصی آموزشگاهها و معلم سرخانهای و همچنین حمل و نقل مسافر با وسیله نقلیه خود طی نمایند تا شاید بتوانند با غول گرانی مقابله کنند اما بازهم روحیه ایثار و ازخودگذشتگی همچنان سرشت آنهاست که قابل تغییر نیست بنابراین وجود این همه از خودگذشتگی به نوعی چاشنی و طعمدهنده امور جاری دیگر ارگانهاست تا هر وقت نیاز به فعالیتهای فرهنگی آن هم از نوع رایگان داشته باشند، به این سو بشتابند!
در هیچیک از سنوات گذشته روز معلم توأم با ارائه مژدهای به این قشر از جامعه پیرامون ارتقای زندگی آنها به سطحی نبوده که در دنیا رایج است. راوی که یکی از همین معلمان آبدیده بود میگفت: سالها قبل و در تعطیلات تابستان به دعوت یکی از فامیل که بهتنهایی در آلمان زندگی میکرد به آن کشور رفتم تا برای عمل جراحی بزرگی که درپیش داشت همراه او باشم. بعد از انجام موفقیتآمیز این عمل بیمار را در اتومبیل شخصی او کنار خود نشانده و برای رفتن به خانه مشغول رانندگی شدم و در طول مسیر بیاختیار یک فاصله ۱۰ متری را خلاف جهت حرکت کردم که دوست بیمار در کنارم به من تذکر داد.
درست یک کیلومتر بعد از آن مکان ایستگاه پلیس بود که با اشاره یکی از مأموران توقف کردم و شنیدم که مأمور مربوطه علت عبور خلاف را از دوستم که زبان آنها را میفهمید جویا میشد. بیمار سوأل مأمور را برایم ترجمه میکند و من ضمن اظهار تأسف و بیاطلاعی عذرخواهی کرده وبی اختیار گفتم: معلمی هستم که از ایران میهمان این دوست و فامیل خود میباشم. مأمور راهنمایی و رانندگی پس از شنیدن توضیحات من درحالیکه لبخندی بر لب داشت گفت: پذیرایی از یک معلم افتخار ماست و با یک سلام و خداحافظی رسمی راه را باز کرد! و این در حالی است که هنوز شخصیت یک فرهنگی برای جامعه مسلمان ایران که مالک عالیترین دین و آیین و فرهنگ بیبدیل جهانی هستند آنچنان شناخته نشده و جا نیفتاده تا به او به دید یک چرخ پنجم یا همان تایر زاپاس نگاه نکنند و شهردار یک کلانشهر در مراسم روز معلم برای این جامعه قام سوراخ نکرده و از آنها بخواهد برای اداره ارزان شهر به شهرداری کمک کنند! البته درخواست دریافت این مساعدت رایگان که ضربالمثل گدا به گدا مرحمت از خدا را تداعی میکند نیازمند مقدمهای بدین مضمون از جانب مدیر شهری است که بگوید «معلم همانند بارش بارانی است که بر کویر تفتیده اندیشه بشری میبارد و انسان که بهترین مخلوق است را هدایت میکند، به همین دلیل او را ازجمله کسانی میداند که شغل انبیاء را دارد. معلمی، عشق، ایثار، فداکاری و هدایتگری است و احترام به معلم احترام به همه است، زیرا معلم است که میتواند جامعه را نجات دهد و اگر وجود نداشت آموختنی هم در کار نبود، معلمان میتوانند در زیستپذیری شهر و بهبود کیفیت خدمات شهری کمکهای زیادی انجام دهند که بهترین یاران برای بهبود وضعیت شهر معلمان هستند.
برای نگهداشت شهری با جمعیتی بالغبر دو میلیون نفر، مساحت ۲۰ هزار هکتاری و با محیطی بالغ بر ۴۵ میلیون متر مربع برای تمیز کردن! و هشت هزار و ۲۰۰ کیلومتر خیابان و سه هزار و هفتصد هکتار فضای سبز که محیطی برای زندگی سالم شود همه باید کمک کنند! روزانه هزار تن زباله باید از این شهر بیرون برود! اگر همه به این نتیجه برسیم که به دانشآموزان و خانوادهها تفهیم کنیم این زبالهها در خانه تفکیک شوند یک اقدام محیطزیستی است اما اگر چنین نشود هزار تن زباله باید به محلی منتقل که پس از تفکیک هر بخش از آن ۵۰۰ تن از زبالهها دفن شوند که این زنگ خطری برای شهر است! سال گذشته به خاطر حفظ هویت این شهر برای آبیاری درختان ۳۳ هزار تانکر، آب خریداری و همچنین تصفیهخانه پساب احداث کردیم درحالیکه میتوانیم با مصرف بهینه و اقدامات صحیح بخشی از این مشکل را حل کنیم. اگر بخواهیم کیفیت خدمات را افزایش داده و شهر را زیست پذیر کرده و از آلودگی نجات دهیم، همچنین ترافیک را کاهش و امید را افزایش دهیم به کمک معلمان برای آموزش صحیح به دانشآموزان نیاز داریم! معلمان میتوانند به دانشآموزان نحوه اداره ارزان شهر و فرهنگ کاهش آلودگی هوا و به نحوه کمک به کارگران برای حفظ و نگهداری شهری تمیز را آموزش دهند».
البته در این مراسم معلم همچنان نقش مرغ سیاه را ایفا میکرد! علاوه بر منتخب فرهنگیان گروهی از مدیران خدمات شهری هم حضور داشتند. شهردار این کلانشهر که پایتخت فرهنگ و تمدن اسلامی است راهکاری برای حل معضلات جامعه و بخصوص فرهنگیان ارائه نداده و اشاره نکرده که در مقابل زحمات مضاعف معلمان بهمنظور حل معضلات شهری چه میزان حقالزحمه پرداخت خواهند نمود تا کلام معصوم(ع) که فرمودهاند: «معامله کنید چون بیگانگان و معاشرت کنید چون برادران» به نفع معیشت آنها منعقد گردد!
نویسنده : حسن روانشید