انتخابات آمریکا در حالی در آبان ماه برگزار شده از آن زمان بسیاری از ناظران سیاسی و اجتماعی تاکید دارند که دموكراسي در ايالات متحده رو به افول است. حال این سوال مطرح است که چرا چنین برداشتی از تحولات آمریکا میشود؟
در يك ارزيابي كلان از سال ۲۰۰۹ تا كنون، مشاهده میشود كه در سال ۲۰۰۹ ، ايالات متحده در حوزه شاخصهای دموکراسی، نمره ۹۴ را از ۱۰۰ كسب كرد، كه آن را نزديك به بالا، درست پشت سر آلمان، سوييس و استوني قرار داد. در دهه بعد، هشت امتياز افت كرد. اكنون پشت سر يونان، اسلواكي و موريس قرار دارد.
با نگاهي به ايالات متحده، تحليلگران سياسي به گرايشهایي اشاره ميكنند كه آنها را معمولاً به گوشههاي شكننده كره زمين نسبت میدهند: " فشار بر صداقت انتخابات، استقلال قضایی و محافظت در برابر فساد، حملات شدید لفظی علیه مطبوعات، حاکمیت قانون و سایر ارکان دموکراسی از سوی رهبران آمریکا، از جمله شخص رییس جمهور".
توضیح اینکه دقیقاً چه چیزی باعث این کاهش می شود کار ادبیات روبه رشد است. ولی بیشتر این موارد به دوران دونالد ترامپ متمرکز است.
ایان باسین، مدیر اجرایی protect Democerace، معتقد است که علاوه بر امور مالی و اقتصادی، عوامل دیگری همچون مهاجرت، جهانیسازی، آبوهوا ( محیط زیست) قبیلهگرایی، ظهور رسانههای اجتماعی، مواردی مانند دخالت روسیه و تحریفات دموکراتیک مانند هرزگردیگی حزبی میباشد.
مجموع این موارد باعث شتاب بدبینی در مورد عملکرد دموکراسی آمریکا را تقویت میکند. قبل از شروع انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰، بسیاری از کارشناسان میترسیدند که ترامپ حتی از سنتهای حاکمیت آمریکا فاصله بگیرد. ایان باسین، این موضوع را قبل از انتخابات پیش بینی کرد. او همچنین فکر میکند که آمریکاییها آگاهی جدیدی درباره نقش خود در حفظ دموکراسی به دست میآورند. همچنین باسین، اشاره میکند که در سراسر دوره ریاست جمهوری ترامپ پدیدهای وجود داشته است که افرادی که در جستجوی منجی بودند، درگیر آن بودند. انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ ایالات متحده به عنوان نشانهای از عمیق شدن بحران دموکراسی در این کشور ثبت خواهد شد.
بحران دموکراسی در آمریکا با سرعت بیسابقهای پیش میرود. افول جایگاه آمریکا بهعنوان کشوری که مدعی داشتن قدیمی ترین "دموکراسی جهان" میباشد. دموکراسی که برای گستردن آن در جهان، خون میلیونها انسان بیگناه ریخته شده و همواره به عنوان محک و معیار اصلی در جهت تشخیص دنیای آزاد با غیر آن مورد بررسی قرار میگرفته است.
یکی از دلایل مهم فروپاشی دموکراسی در آمریکا جابجایی نخبگان تحلیلگران سیاسی با رسانههای اجتماعی است. نخبگان افرادی هستند که قدرت را در راس هرم اقتصادی سیاسی و فکری دارند و انگیزه حمایت از فرهنگ و نهادهای دموکراتیک و قدرت انجام چنین کاری را دارند. نخبگان در نقش خود بهعنوان سناتور، روزنامهنگار، استاد، قاضی، مدیر دولت، کارشناس مسائل سیاسی، به طور سنتی بر گفتمان عمومی و نهادهای دولتی تاثیر میگذارند و در این نقش به مردم کمک میکردند تا اهمیت ارزشهای دموکراتیک را درک کنند.
اما امروز تغییر کرده و به لطف رسانههای اجتماعی و فناوریهای جدید هر کسی که بیشتر به اینترنت دسترسی داشته باشد، میتواند یک وبلاگ منتشر کند و توجه دیگران را جلب کند. حتی اگر ریشه در توطئه داشته باشد و مبتنی بر یک ادعای نادرست باشد. دلیل موفقیتهای اخیر پوپولیستهای راستگرا این است که نخبگان، کنترل نهادهایی را که به صورت سنتی مردم را از غیر دموکراتیکترین انگیزههای خود نجات دادهاند، از دست میدهند و وقتی مردم برای تصمیمگیریهای سیاسی بهتنهایی رها میشوند به سمت راهحلهای ساده پوپولیستهای راستگرای جهان میروند، ترکیبی کشنده از بیگانه ستیزی، نژادپرستی، اقتدارگرایی. امروز تعداد کمی از شهروندان نخبگان را جدی میگیرند. اکنون که مردم اخبار خود را از رسانههای اجتماعی به جای روزنامههای مستقر یا شبکههای رسمی تلویزیون میگیرند، اخبار جعلی تکثیر میشوند. دموکراسی بیشتر توسط رسانههای اجتماعی و اینترنت آغاز میشود، جایی که اطلاعات آزادانهتر از گذشته جریان مییابد. آن چیزی که دموکراسی را از بین میبرد و ما را به سمت استبداد میبرد. در مقایسه با مطالبات سختگیرانه دموکراسی،که مستلزم تحمل سازش و تنوع است، پوپولیسم راستگرا مانند آبنبات است. از آنجایی که دموکراسی ما را ملزم میکند که این واقعی و واقعیت را بپذیریم که باید کشور خود را با افرادی (عقایدی) تقسیم کنیم که متفاوت از ما فکر میکنند و نگاه میکنند. آنچه که علت شورش مردم آمریکا شد این بود که ظاهراً نوعی احترام به نخبهسالاری را پذیرفته است، که دیگر در افکار عمومی مد نیست. این پارادوکس دمکراسی است که بهترین راه دفاع از آن حمله به آن، درخواست بیشتر از آن با انتقاد، اعتراض و مخالفت است. دموکراتهای آمریکایی، منتقدان زیادی از چپ و راست از مکزیک و آمریکایی داشتند، که مخالف رژیم وحشیانه اخراج اجباری بازرگانانی بودند که معتقد بودند که معامله جدید خلاف قانون اساسی است.
مری ریتربیرد، مورخ آمریکایی هشدار داد که دموکراسی آمریکایی در برابر "جنگ، فاشیسم، جهل، فقر، کمبود، بیکاری، آزار و اذیت نژادی و عدم تعهد در قبال تعهداتش در سایه او هیچ پیشرفتی نخواهد شد".
ایالات متحده باید به تعهدات خود در قبال عزت و برابری و احترام متقابل عمل کند. در غیر این صورت دموکراسی آمریکا شکست میخورد "اگر میخواهد با استفاده از این قدرت جهان را به تعصب رنگی وادار کنند و تضاد نژادی - و عدم تعهدش در قبال ملتهای دیگر ، اگر قرار است از آن برای تولید میلیونرها - افزایش حکومت ثروت و فروپاشی دولت دموکراتیک در همه جا استفاده کند، اگر قرار است جنگ و نه صلح را تقویت کند، آنگاه آمریکا راه امپراتوری روم را در پیش خواهد گرفت.
لادن رنجبرحقيقي - کارشناس مسائل خاورمیانه
در يك ارزيابي كلان از سال ۲۰۰۹ تا كنون، مشاهده میشود كه در سال ۲۰۰۹ ، ايالات متحده در حوزه شاخصهای دموکراسی، نمره ۹۴ را از ۱۰۰ كسب كرد، كه آن را نزديك به بالا، درست پشت سر آلمان، سوييس و استوني قرار داد. در دهه بعد، هشت امتياز افت كرد. اكنون پشت سر يونان، اسلواكي و موريس قرار دارد.
با نگاهي به ايالات متحده، تحليلگران سياسي به گرايشهایي اشاره ميكنند كه آنها را معمولاً به گوشههاي شكننده كره زمين نسبت میدهند: " فشار بر صداقت انتخابات، استقلال قضایی و محافظت در برابر فساد، حملات شدید لفظی علیه مطبوعات، حاکمیت قانون و سایر ارکان دموکراسی از سوی رهبران آمریکا، از جمله شخص رییس جمهور".
توضیح اینکه دقیقاً چه چیزی باعث این کاهش می شود کار ادبیات روبه رشد است. ولی بیشتر این موارد به دوران دونالد ترامپ متمرکز است.
ایان باسین، مدیر اجرایی protect Democerace، معتقد است که علاوه بر امور مالی و اقتصادی، عوامل دیگری همچون مهاجرت، جهانیسازی، آبوهوا ( محیط زیست) قبیلهگرایی، ظهور رسانههای اجتماعی، مواردی مانند دخالت روسیه و تحریفات دموکراتیک مانند هرزگردیگی حزبی میباشد.
مجموع این موارد باعث شتاب بدبینی در مورد عملکرد دموکراسی آمریکا را تقویت میکند. قبل از شروع انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰، بسیاری از کارشناسان میترسیدند که ترامپ حتی از سنتهای حاکمیت آمریکا فاصله بگیرد. ایان باسین، این موضوع را قبل از انتخابات پیش بینی کرد. او همچنین فکر میکند که آمریکاییها آگاهی جدیدی درباره نقش خود در حفظ دموکراسی به دست میآورند. همچنین باسین، اشاره میکند که در سراسر دوره ریاست جمهوری ترامپ پدیدهای وجود داشته است که افرادی که در جستجوی منجی بودند، درگیر آن بودند. انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ ایالات متحده به عنوان نشانهای از عمیق شدن بحران دموکراسی در این کشور ثبت خواهد شد.
بحران دموکراسی در آمریکا با سرعت بیسابقهای پیش میرود. افول جایگاه آمریکا بهعنوان کشوری که مدعی داشتن قدیمی ترین "دموکراسی جهان" میباشد. دموکراسی که برای گستردن آن در جهان، خون میلیونها انسان بیگناه ریخته شده و همواره به عنوان محک و معیار اصلی در جهت تشخیص دنیای آزاد با غیر آن مورد بررسی قرار میگرفته است.
یکی از دلایل مهم فروپاشی دموکراسی در آمریکا جابجایی نخبگان تحلیلگران سیاسی با رسانههای اجتماعی است. نخبگان افرادی هستند که قدرت را در راس هرم اقتصادی سیاسی و فکری دارند و انگیزه حمایت از فرهنگ و نهادهای دموکراتیک و قدرت انجام چنین کاری را دارند. نخبگان در نقش خود بهعنوان سناتور، روزنامهنگار، استاد، قاضی، مدیر دولت، کارشناس مسائل سیاسی، به طور سنتی بر گفتمان عمومی و نهادهای دولتی تاثیر میگذارند و در این نقش به مردم کمک میکردند تا اهمیت ارزشهای دموکراتیک را درک کنند.
اما امروز تغییر کرده و به لطف رسانههای اجتماعی و فناوریهای جدید هر کسی که بیشتر به اینترنت دسترسی داشته باشد، میتواند یک وبلاگ منتشر کند و توجه دیگران را جلب کند. حتی اگر ریشه در توطئه داشته باشد و مبتنی بر یک ادعای نادرست باشد. دلیل موفقیتهای اخیر پوپولیستهای راستگرا این است که نخبگان، کنترل نهادهایی را که به صورت سنتی مردم را از غیر دموکراتیکترین انگیزههای خود نجات دادهاند، از دست میدهند و وقتی مردم برای تصمیمگیریهای سیاسی بهتنهایی رها میشوند به سمت راهحلهای ساده پوپولیستهای راستگرای جهان میروند، ترکیبی کشنده از بیگانه ستیزی، نژادپرستی، اقتدارگرایی. امروز تعداد کمی از شهروندان نخبگان را جدی میگیرند. اکنون که مردم اخبار خود را از رسانههای اجتماعی به جای روزنامههای مستقر یا شبکههای رسمی تلویزیون میگیرند، اخبار جعلی تکثیر میشوند. دموکراسی بیشتر توسط رسانههای اجتماعی و اینترنت آغاز میشود، جایی که اطلاعات آزادانهتر از گذشته جریان مییابد. آن چیزی که دموکراسی را از بین میبرد و ما را به سمت استبداد میبرد. در مقایسه با مطالبات سختگیرانه دموکراسی،که مستلزم تحمل سازش و تنوع است، پوپولیسم راستگرا مانند آبنبات است. از آنجایی که دموکراسی ما را ملزم میکند که این واقعی و واقعیت را بپذیریم که باید کشور خود را با افرادی (عقایدی) تقسیم کنیم که متفاوت از ما فکر میکنند و نگاه میکنند. آنچه که علت شورش مردم آمریکا شد این بود که ظاهراً نوعی احترام به نخبهسالاری را پذیرفته است، که دیگر در افکار عمومی مد نیست. این پارادوکس دمکراسی است که بهترین راه دفاع از آن حمله به آن، درخواست بیشتر از آن با انتقاد، اعتراض و مخالفت است. دموکراتهای آمریکایی، منتقدان زیادی از چپ و راست از مکزیک و آمریکایی داشتند، که مخالف رژیم وحشیانه اخراج اجباری بازرگانانی بودند که معتقد بودند که معامله جدید خلاف قانون اساسی است.
مری ریتربیرد، مورخ آمریکایی هشدار داد که دموکراسی آمریکایی در برابر "جنگ، فاشیسم، جهل، فقر، کمبود، بیکاری، آزار و اذیت نژادی و عدم تعهد در قبال تعهداتش در سایه او هیچ پیشرفتی نخواهد شد".
ایالات متحده باید به تعهدات خود در قبال عزت و برابری و احترام متقابل عمل کند. در غیر این صورت دموکراسی آمریکا شکست میخورد "اگر میخواهد با استفاده از این قدرت جهان را به تعصب رنگی وادار کنند و تضاد نژادی - و عدم تعهدش در قبال ملتهای دیگر ، اگر قرار است از آن برای تولید میلیونرها - افزایش حکومت ثروت و فروپاشی دولت دموکراتیک در همه جا استفاده کند، اگر قرار است جنگ و نه صلح را تقویت کند، آنگاه آمریکا راه امپراتوری روم را در پیش خواهد گرفت.
لادن رنجبرحقيقي - کارشناس مسائل خاورمیانه