عجیب است که این مرغ حق همیشه باید منتظر باشد تا سرش بر باد برود !اگر دیگر کشورهای جهان در این زمینه سابقه بیشتری دارند اما در کشور ما کمتر از دویست سال از عمر پر اضطراب آن نمی گذرد که مدیران مسئول و قلم بدستان آن شبها را با خاطری آسوده سر به بالین نگذاشته و از دغدغههای روز بعد و وسوسه ها و توطئه های شیطانی درامان نبودهاند.
میدانند که زبان سرخ سر سبز میدهد بر بابد اما با این حال آنچه بر زبان جاری میشود پخته تر و بر قلم روان می گردد تا جاودان مانده و جایی برای انکار نداشته باشد.
روند کار و زندگی در رسانهها و بخصوص مکتوب آنها همانند ویروس ناشناخته کرونا مرموز است زیرا نه تنها جامعه بلکه اصحاب آن از فردای خود خبر ندارند که این جلسات شبانه و پشت پرده است که تعیین تکلیف می کند! افت و خیزها طی دویست سال گذشته در این باره بسیار است که گاهی با تعطیلی دسته جمعی پس از شهریور ۲۰ روبرو بوده و چند صباحی صنعت چاپ و انبارهای کاغذ موجود در کشور پاسخگوی وسعت نشر و ولع مخاطبان به خواندن آخرین اخبار در نیمه دوم سال ۵۷ و نیمه اول سال ۵۸ نبود زیرا روزنامه و مجله و کتاب توسط دکه داران در چاپخانه و صف نوبت نقداً و بدون برگشتی خریداری میشد و شمارگان بعضی از نشریات کشور تا هشت سال پیش به مرز یک میلیون نسخه نزدیک شده بود تا جایی که آگهی دهندگان باید در نوبت می ماندند تا ستونی برای آنها باز شود اگرچه ویژه نامههای ضمیمه بعضی از روزنامهها مرز یکصد صفحه در روز را سپری بودند.
افول صوری از زمانی شروع شد که نوید تدبیر و امید عازم آنتنها گردید تا امروز همان روزنامههای میلیون نسخهای که صفحاتی بیش از ۳۶ برگ داشتند همراه با ضمائم و آگهی نامههای یکصد برگی خود به هشت صفحه سیاه و سفید خلاصه و جماعتی که از این مسیر فرهنگی نان میخوردند به شغل هایی کاذب بپردازند!زیرا نیش عقرب هر لحظه به گوشهای از ساختار آنها حمله می کرد تا انتقام خود را بخاطر نشر حقایق بگیرد.
یارانههای مختلف که حق مسلم رکن چهارم یک نظام است دانه به دانه حذف می شد تا نوبت به کاغذ رسید که دیدیم چگونه سر از بازار آزاد درآورد که موتورهای نیم بند را به روغن سوزی بیندازد.
هیج یک از پروسهها در ادامه این روند اتفاقی نبوده زیرا نه تنها در دولتهای قبلی نظام جمهوری اسلامی بلکه در هیچ برهه از یکصد وشصت سال قبل از آن هم سابقه نداشته که این امر را میتوان اقتضای طبیعت یک گروه وطیف خاص قلمداد نمود که معتقد به بزن و در روها هستند زیرا زمان آن رسیده است و تلاشها هم چندان ثمری نخواهد داشت که به مرگ گرفتهاند تا به تب راضی شوند!
از یک سو مصوب می کنند آگهی دولتی که رگ حیاتی رسانههای مکتوب به حساب میآید در سال آینده از بودجه دولت حذف شود و از این سو متولی قانونی و پدر معنوی این رسانه ضمن بی اطلاعی به اجرای آن اعتراض ! تا طبیعی جلوه کند! که همه پایگاههای فرهنگی از مادر به دنیا آمدهاند و مطبوعات زاده نامادری هستند!.مطمئن باشید رسانههای مکتوب چون گذشته همچنان باقی خواهند ماند حتی اگر قرار باشد از خون خود به جای مرکب و از پشت کاغذهای باطله برجام دولت اصلاحات برای چاپ استفاده کنند و ناگفتههای هشت سال گذشته را بازگو نمایند چون میدانند این نهاد خود جوش و فرهنگی همچنان دوام خواهد یافت اما اقتضای طبیعتشان همین است که نیشهای آخر را بزنند!
هر چند روز گذشته مصوبه را لغو کردند اما چشمان به اجرای آن آب نمیخورد!
نویسنده: حسن روانشید