زمانی که در دهه چهل فکر ایجاد واحدی در هر تشکل خصوصی و عمومی برای انعکاس فعالیتهای دستگاه به جامعه و دریافت بازخوردها و بازتابهای آن شکل گرفت هرگز تصور نمیشد روزی این نهاد بتواند نقش اول را در اداره امور کشورهای پیشرفته به عهده گیرد و باعث تعامل مخاطبان توسط پل ارتباطی رسانهها باشد درحالیکه توانستهاند با این ابزار ارزان و ساده و در دسترس به اهداف خود برسند اما در ایران هنوز بعضی سنتهای دمده شده اعصار گذشته پابرجاست تا این ابزار قرن، چرخ پنجم و به عبارتی دستاویز مدیران بهمنظور تسهیل امور شخصیشان باشد که شاید بتوان گفت پیرامون همسویی با رسانهها در ردیف آخر قرار گرفتهاند و حتی اکثر آنها را به اسم هم نمیشناسند چه رسد به چهره! که اگرچه تمام اعضاء واحدهای روابط عمومی هر دستگاه قبلا رسانهای بوده و از سر آن سفره خالی به اینسو رو آوردهاند و باید نقش ید واحده را با اصحاب رسانه بازی کنند یا حداقل مدیرانی که به چنین جایگاهی دست یافتهاند خود را همچنان رسانهای قلمداد نمایند که حالا سفیری از آنسو در دستگاه کارگزار هستند اما نهتنها اینچنین نیست بلکه در بعضی از موارد سایه یکدیگر را هم با تیر میزنند تا زهی تأسف برای نهادهای بالادستی آنها باشد! این مجموعهها هرچه زمان جلوتر میرود بیرنگتر از روز قبل میشوند و امروز دیگر به فراموشخانه ها تبدیل شده و هرلحظه منتظرند تا مدیران آنها را برای انجام کاری شخصی و سفارشی به دفتر خود بطلبند! برونرفت بعضی از واحدهای روابط عمومی براثر مرور زمان و اتفاقاتی که در روشهای اداری ایجادشده نهتنها به ضرر دستگاه مربوطه تمام میشود بلکه باعث افت انگیزه در عموم رسانههای مکتوب و مجازی خواهد شد تا بازهم بخش خصوصی را از دولت جدا کند که رسانه ملی متکلم وحده در این زمینه باقی بماند زیرا عدم دسترسی بدون واسطه روابط عمومی به مدیران ارشد در طول همه این سالها باعث گردیده تا آنها آخرین کسانی باشند که از ریز تصمیمات کلان اتخاذشده آگاهی پیدا میکنند و از این نظر معمولا با اخبار سوخته روبرو خواهند بود. اراده در حوزههای بالادستی پیرامون حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی برای واردات مواد اولیه و اختصاص آن به تولید داخلی یکی از مواردی بود که پس از مرگ سهراب به کام رسانهها ریخته شده تا نشان از ضعف مطلق دستگاههای روابط عمومی را نمایش دهد زیرا اگر قرار است از تولید ملی حمایت شود، رسانهها نیز در این میان سهم ارزندهای را دارند که باید از آن بهرهمند میشدند زیرا آنچه تولید محتوا باشد خاص آحاد جامعه است. قبلا گفته شد هرچه پیش میرود فاصله روابط عمومیها با رسانههای غیردولتی بیشتر میشود که امروز پس از گذشت حدود یکسال از تغییرات عمده انتخاب دولت سیزدهم و شوراهای اسلامی ششم درجه این زاویه ایجادشده بهخوبی نمایان است تا فقدان فعالیتهای یک دستگاه در رسانههای اختصاصی آن نیز نمودار چندانی نداشته باشد! شهرداری اصفهان چند سالی است در این زمینه به رقابت با رسانههای خصوصی پرداخته تا ضمن ایجاد یک تارنما در قالب سایت و چاپ روزنامهای به همین منظور بتواند سهم خود را از دیگر نشریات محلی و سراسری جدا کند که از ابتدا ابداع تا پایان شورای اسلامی پنجم تا حدودی موفق بود اما امروز دیگر خبر قابلاعتنایی از فعالیتهای پانزده منطقه و شهرداری مرکزی همراه با دهها کانون و سازمانهای وابسته به آن که زیر نظر معاونت فرهنگی هنری است برای خود که حکومتی کوچک را در دولت فراگیر دارد، به چشم نمیخورد! و انگار ۲۱ هزار نفر از کارکنان آن در خواب اصحاب کهف فرورفتهاند! نگاهی به صفحات روزنامه اختصاصی و تارنمای ایمنا اینگونه گواهی میدهد که مخاطب با رسانههایی خانوادگی ازجمله آموزش پخت شیرینی و غذا و تغییر دکوراسیون منزل و محل کار روبروست تا نهتنها خبری از تلاشهای بزرگترین واحد خدمات شهری در آن دیده نشود بلکه بیشتر به تابلوی تبلیغاتی بعضی از مدیران و اعضای شورای اسلامی شهر شباهت دارد که میخواهند رایگان شناخته شوند و نردبانی برای آینده آنها پس از ختم شورا و شهرداری باشد! بهتر است بگوییم ایمنا و روزنامه مکتوب شهرداری اصفهان ضمن دور شدن از وظیفه اصلی خود مسیری را طی میکند که درنهایت به محاق تعطیلی بپیوندد و اگر تصمیم و اراده برای ادامه راه اینگونه باشد بهمنظور کمتر شدن بعضی از حذف هزینهها امروز بهتر از فرداست زیرا فعلیت شهرداری اصفهان وارث پرداخت اقساط وامهای کلانی است که در گذشته از بانکها و بخصوص سوگلی خود دریافت داشته است! درحالیکه افت ساختوسازها که میتواند درآمدهای شهرداریها را از محل تراکم افزایش دهد هرروز افزونتر میشود زیرا نگرانی از رکود بازار و فرونشستها و بحران بیآبی به آن دامن زده است. آیا بهتر نیست شورای اسلامی شهر اصفهان و شهرداری آن که خوشبختانه تعامل خوبی ازنظر نسبی و سببی باهم دارند عزم خود را جزم کنند و با گرفتن درس اقتصاد و صرفهجویی از مکتب ریاست جمهوری سیزدهم به حذف حاشیههای هزینهای بپردازند و آنچه میماند صرف پرداخت دیون و تکمیل طرحهای ضروری و نیمهکاره بهجامانده کنند تا حداقل با سرنوشت تلخ بسیاری از طرحهای دولتهای گذشته و بخصوص مسکن مهر دچار نشود؟ بد نیست دست و پای متولیان روابط عمومی را از پوست گردو بیرون آورده و تشویق کنید تا تعامل خود را با رسانههای غیر ملی هم بیشتر نمایند!
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت