روی کار آمدن سلسله صفویه اگر چه با در باغ سبز نشان دادنهای بسیاری توأم بود تا شاه عباس بتواند، با مساعدت بازاریان و تجار وقت خدمات عام المنفعهای از جمله ایجاد مساجد بزرگ در پایتخت یعنی اصفهان و در کنار آن دیگر بناهای ارزشمندی چون ایجاد پلهای متعدد بر روی زاینده رود و راهاندازی صدها کاروانسرا در سطح کشور و همچنین حوزههای علمیه فراوان و به سبب آنها مدارسی برای نوآموزان با عنوان اکابر را به همراه داشت، باشد تا توجه غرب و به خصوص ساکنان قاره سبز یعنی اروپا را به این سو معطوف دارد اما این تفکر، زیاد ادامه نیافت تا آخرین پادشاه آن یعنی شاه سلطان حسین صفویه همه رشتهها را پنبه کند و قسمتی از مملکت را حداقل به مدت شش سال به بیگانگان بسپارد و تا به امروز که نزدیک چهار صد سال از آن بی تدبیری بزرگ میگذرد، اشغال کنندگان هنوز هم مطالبه گر باشند!
البته آثار تاریخی بنا شده در دوران صفویه و قسمتی از آن که جنبه باستانی دارد و مربوط به هزارههای قبل است، در مجموع توانسته اصفهان را به پایگاهی برای فرهنگ و تمدن ایران اسلامی تبدیل نماید تا این نشانههای ارزشمند تکمیل کننده هویت هنری مردم آن باشد که از پیش مکتب پیش اسلام را به عنوان شناسنامه مذهبی خود پذیرفته بودند تا علما و آیات عظام در طول هزار و چهارصد و اندی سال گذشته ضمن حراست از این میراث ارزشمند به ترویج آن در سطح جهان بپردازند که شاهد بودیم چگونه شاخ و برگ گسترده آن توانست در کشور های مختلف ؛پناهگاه مظلومان بخصوص در تجاوزات اخیر غرب و عاملان آن در شرق باشد.
بنابراین پیرامون نگهبانی و ترویج این فرهنگ اسلامی هیچ گونه نگرانی وجود ندارد اما درباره ابزار کار و هویت فیزیکی بجا مانده از گذشتگان تردید است زیرا سلسلههای بعد از صفویه و بخصوص پس از شاه عباس آنچنان که باید به این امر مهم توجه کافی نداشتند که نسیم امید از خرداد 1342 وزیدن گرفت تا درخت تناور آن در 22 بهمن 1357 بار دیگر سرسبز و شکوفا شود در حالیکه هویتهای فیزیکی آن شامل مساجد متعدد بخصوص در میدان امام خمینی (ره) و میدان امام علی (ع) و در اکثر مناطق و بافت قدیمی شهر اصفهان رو به تخریب و حسینیههایی چون تکیه گرگ یراق که اتفاقاً ساخت آن به همان زمان برمیگردد پس از چند سده فعالیت چشم گیر، بیش از چهل سال است برگزاری دهههای محرم و صفر در آن رو به خاموشی رفته و در و دیوار و سقفهای آن نیز فرو نشسته تا زائران و دوستداران اهل بیت، این دههها را پشت درهای بسته حسینیه عزاداری کنند و نذری بپزند.
چالشهای موجود از آنجا شروع شد که وزارت فرهنگ و هنر یعنی متولی همه این آثار گرانبها در سال 1358 منحل و وظایف آن بین وزارت خانه جدید یعنی فرهنگ و ارشاد اسلامی و سه سازمان گردشگری، صنایع دستی و میراث فرهنگی تقسیم شد که این سه مجموعه هم در ادامه ادغام و تبدیل به وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی گردد تا در حقیقت آخرین میخ به تابوت هر سه بدنه کوبیده شود! زیرا هیچ کدام از آنها را به خاطر اهمیتی که هر کدام به تنهایی دارند، نمیتوان به مجموعه دولتی سپرد که ساعات کار مشخص دارند و کارکنان هرکدام مقید به انجام امور جاری در همین بازه از زمان هستند، بنابراین پر واضح است نه تنها نمیتوانند با این محدودیتها همه آثار ارزشمند در حال تخریب را نگهداری و حفاظت نمایند، بلکه گردشگری و توریسم نیز کار آنها نیست که سرمایه و تخصص و تبحر و رایزنیهای ویژهای را میطلبد که متعلق به بخش خصوصی است و در نهایت صنایع دستی را باید نام برد که همین روزها فاتحه باقی ماندهاش نیز خوانده می شود چون این بخش هم جایگاهی پراکنده در اکثر نقاط کشور دارد و دولتها تنها میتوانند حامی آن باشند نه مجری! که حالا شاهدیم نه تنها ارزش فرش دستباف ایران به سرنوشت زعفران آن گرفتار شده تا به سرعت مشتریان سه هزار میلیارد دلاری خود را از دست بدهد بلکه صنایع دستی خرد 221 قلمی هم به عدد انگشتان دست کاهش یافته تا اکثراً به صورت ماشینی تولید و اعتبار دستی خود را به تاریخ بسپارد! مساجد بزرگ و به خصوص آنهایی که ثبت جهانی شده اند از جمله جامع عباسی فرونشست کنند و پلهای تاریخی خواجو و سی وسه پل و چند پل کوچکتر در حواشی آنها هم به علت دو عامل بحران بی آبی زاینده رود و عدم رسیدگی متولی آنها یعنی همین اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی که چندان اهل تعامل با خیران بخش خصوص و حتی ارگانهایی همچون شهرداریها که می توانند با امکانات فنی و مادی خود به آنها کمک کنند، نیستند که این هویتهای ارزشمند به مرور زمان مسیر مرگ آرام را
طی نماید!
تکلیف بخش گردشگری نیز سالهاست معلوم شده تا اولاً صدها فارغ التحصیل این رشته از جمله راهنمایان تور از فرط بیکاری به امور دیگر از جمله تاکسی اینترنتی و فست فود فروشی و متأسفانه پیک موتوری بپردازند و دلسوزان اگر فرصتی شد سر به هرکدام از آثار تاریخی از جمله منارجنبان، عالی قاپو، چهلستون و دیگر مجموعهها بزنند، با تأسفی بنام رکود مطلق مواجه خواهند شد که وجوه به دست آمده از فروش بلیت به بازدید کنندگان محدود در این دوران حصر اقتصادی جواب قبوض آب و برق و گاز و تلفن و نگهداری آنها را هم نمیدهد، چه رسد به اینکه درآمدی باشد تا بتواند با فروش نفت رقابت کند در حالی که ا گر بیتدبیری در مدیریتهای ریز و درشت این وزارتخانه تا پایینترین قسمتهای آن در شهرستانها و به خصوص اصفهان نبود، و همچنین وزارت امور خارجه هم راهکارهایی برای جذب توریست خارجی میاندیشید اینگونه کشتی آثار تاریخی اصفهان به گل نمینشست که تنها راهکار اساسی برای برون رفت از این رکود چیزی نیست جز خانه تکانی کلان در اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان اصفهان به عنوان نمونه و برای اجرایی شدن در تمام کشور که حل این مسئله با اهمیت هم دست استاندار جدید را میبوسد!
البته آثار تاریخی بنا شده در دوران صفویه و قسمتی از آن که جنبه باستانی دارد و مربوط به هزارههای قبل است، در مجموع توانسته اصفهان را به پایگاهی برای فرهنگ و تمدن ایران اسلامی تبدیل نماید تا این نشانههای ارزشمند تکمیل کننده هویت هنری مردم آن باشد که از پیش مکتب پیش اسلام را به عنوان شناسنامه مذهبی خود پذیرفته بودند تا علما و آیات عظام در طول هزار و چهارصد و اندی سال گذشته ضمن حراست از این میراث ارزشمند به ترویج آن در سطح جهان بپردازند که شاهد بودیم چگونه شاخ و برگ گسترده آن توانست در کشور های مختلف ؛پناهگاه مظلومان بخصوص در تجاوزات اخیر غرب و عاملان آن در شرق باشد.
بنابراین پیرامون نگهبانی و ترویج این فرهنگ اسلامی هیچ گونه نگرانی وجود ندارد اما درباره ابزار کار و هویت فیزیکی بجا مانده از گذشتگان تردید است زیرا سلسلههای بعد از صفویه و بخصوص پس از شاه عباس آنچنان که باید به این امر مهم توجه کافی نداشتند که نسیم امید از خرداد 1342 وزیدن گرفت تا درخت تناور آن در 22 بهمن 1357 بار دیگر سرسبز و شکوفا شود در حالیکه هویتهای فیزیکی آن شامل مساجد متعدد بخصوص در میدان امام خمینی (ره) و میدان امام علی (ع) و در اکثر مناطق و بافت قدیمی شهر اصفهان رو به تخریب و حسینیههایی چون تکیه گرگ یراق که اتفاقاً ساخت آن به همان زمان برمیگردد پس از چند سده فعالیت چشم گیر، بیش از چهل سال است برگزاری دهههای محرم و صفر در آن رو به خاموشی رفته و در و دیوار و سقفهای آن نیز فرو نشسته تا زائران و دوستداران اهل بیت، این دههها را پشت درهای بسته حسینیه عزاداری کنند و نذری بپزند.
چالشهای موجود از آنجا شروع شد که وزارت فرهنگ و هنر یعنی متولی همه این آثار گرانبها در سال 1358 منحل و وظایف آن بین وزارت خانه جدید یعنی فرهنگ و ارشاد اسلامی و سه سازمان گردشگری، صنایع دستی و میراث فرهنگی تقسیم شد که این سه مجموعه هم در ادامه ادغام و تبدیل به وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی گردد تا در حقیقت آخرین میخ به تابوت هر سه بدنه کوبیده شود! زیرا هیچ کدام از آنها را به خاطر اهمیتی که هر کدام به تنهایی دارند، نمیتوان به مجموعه دولتی سپرد که ساعات کار مشخص دارند و کارکنان هرکدام مقید به انجام امور جاری در همین بازه از زمان هستند، بنابراین پر واضح است نه تنها نمیتوانند با این محدودیتها همه آثار ارزشمند در حال تخریب را نگهداری و حفاظت نمایند، بلکه گردشگری و توریسم نیز کار آنها نیست که سرمایه و تخصص و تبحر و رایزنیهای ویژهای را میطلبد که متعلق به بخش خصوصی است و در نهایت صنایع دستی را باید نام برد که همین روزها فاتحه باقی ماندهاش نیز خوانده می شود چون این بخش هم جایگاهی پراکنده در اکثر نقاط کشور دارد و دولتها تنها میتوانند حامی آن باشند نه مجری! که حالا شاهدیم نه تنها ارزش فرش دستباف ایران به سرنوشت زعفران آن گرفتار شده تا به سرعت مشتریان سه هزار میلیارد دلاری خود را از دست بدهد بلکه صنایع دستی خرد 221 قلمی هم به عدد انگشتان دست کاهش یافته تا اکثراً به صورت ماشینی تولید و اعتبار دستی خود را به تاریخ بسپارد! مساجد بزرگ و به خصوص آنهایی که ثبت جهانی شده اند از جمله جامع عباسی فرونشست کنند و پلهای تاریخی خواجو و سی وسه پل و چند پل کوچکتر در حواشی آنها هم به علت دو عامل بحران بی آبی زاینده رود و عدم رسیدگی متولی آنها یعنی همین اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی که چندان اهل تعامل با خیران بخش خصوص و حتی ارگانهایی همچون شهرداریها که می توانند با امکانات فنی و مادی خود به آنها کمک کنند، نیستند که این هویتهای ارزشمند به مرور زمان مسیر مرگ آرام را
طی نماید!
تکلیف بخش گردشگری نیز سالهاست معلوم شده تا اولاً صدها فارغ التحصیل این رشته از جمله راهنمایان تور از فرط بیکاری به امور دیگر از جمله تاکسی اینترنتی و فست فود فروشی و متأسفانه پیک موتوری بپردازند و دلسوزان اگر فرصتی شد سر به هرکدام از آثار تاریخی از جمله منارجنبان، عالی قاپو، چهلستون و دیگر مجموعهها بزنند، با تأسفی بنام رکود مطلق مواجه خواهند شد که وجوه به دست آمده از فروش بلیت به بازدید کنندگان محدود در این دوران حصر اقتصادی جواب قبوض آب و برق و گاز و تلفن و نگهداری آنها را هم نمیدهد، چه رسد به اینکه درآمدی باشد تا بتواند با فروش نفت رقابت کند در حالی که ا گر بیتدبیری در مدیریتهای ریز و درشت این وزارتخانه تا پایینترین قسمتهای آن در شهرستانها و به خصوص اصفهان نبود، و همچنین وزارت امور خارجه هم راهکارهایی برای جذب توریست خارجی میاندیشید اینگونه کشتی آثار تاریخی اصفهان به گل نمینشست که تنها راهکار اساسی برای برون رفت از این رکود چیزی نیست جز خانه تکانی کلان در اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان اصفهان به عنوان نمونه و برای اجرایی شدن در تمام کشور که حل این مسئله با اهمیت هم دست استاندار جدید را میبوسد!
حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت