ترامپ در حالی به عنوان رئیس جمهور وارد کاخ سفید شد که یکی از ادعاهای وی را اقدام در غرب آسیا تشکیل میدهد. او مدعی است که به دنبال سرو سامان دادن به وضعیت این منطقه با محوریت حمایت از رژیم صهیونیستی و اهداف اقتصادی آمریکاست. هر چند ترامپ در یک نمایش تبلیغاتی برای خوشایند صهیونیستها و کم رنگسازی ابعاد شکست آنها در برابر غزه، ادعای تضعیف مقاومت را مطرح کرد اما حقیقت آن است که چنین مسئلهای روی نداده است.
تبادل اسرا و اجرای آتش بس غزه در حالی صورت گرفت که خیابانهای غزه سراسر نیروهای حماس بود، رژیم صهیونیستی برای آتش بس مجبور به دادن هزینههای سنگین خروج نیروها و تبادل صدها اسیر شد. در لبنان نیز این رژیم به آتش بس بر اساس اصول حزبالله تن داد. یمن نیز حوزهای است که نفس صهیونیستها و حامیانش را بریده است. هر چند که سقوط سوریه ضربهای برای مقاومت بود اما در نهایت روند تحولات نشان داد که سوریه نتوانسته مانع از فعالیت مقاومت گردد. ایران نیز با تکیه بر ظرفیتهای داخلی بر آمادگی در قبال تمام گزینهها از مذاکره تا واکنش نظامی تاکید کرده که وعدههای صادق نمودی از این حقیقت است.نکته مهم آن است که بایدن تمام ظرفیتهای آمریکا برای مقابله با مقاومت را به کار گرفت و ناکام ماند و لذا امروز عملا ترامپ ابزاری بیش از بایدن در دست ندارد که بخواهد به کار گیرد. توان نظامی و تسلیحات آمریکا، قدرت اطلاعاتی و عملیاتی آن، قدرت دیپلماتیک و لابی گری آن و... عملا با آمدن ترامپ تغییری نخواهد داشت و نمیتواند زمینهساز تغییرات ادعایی ترامپ علیه مقاومت باشد.
مولفههای رفتاری منطقه نشان میدهد که عملا ظرفیتی برای اجرای سیاستهای آمریکا وجود ندارد و حتی شاید ترامپ مجبور شود برای بهبود وضعیت آمریکا، نتانیاهو را نیز قربانی سازد. گذشت زمان به ترامپ خواهد فهماند که سرنوشت غرب آسیا را مقاومت رقم میزند و نه مداخلات خارجی؛ چنانکه پس از 15 ماه نسلکشی در غزه توسط صهیونیستها و حامیانش در نهایت این حماس بود که شروط آتش بس و نحوه اجرای آن را طراحی و به دشمن تحمیل کرد. امروز نیز مقاومت حرف اول و آخر را در منطقه خواهد زد و ترامپ نیز گزینهای جز تغییر رفتار در قبال منطقه نخواهد داشت.
تبادل اسرا و اجرای آتش بس غزه در حالی صورت گرفت که خیابانهای غزه سراسر نیروهای حماس بود، رژیم صهیونیستی برای آتش بس مجبور به دادن هزینههای سنگین خروج نیروها و تبادل صدها اسیر شد. در لبنان نیز این رژیم به آتش بس بر اساس اصول حزبالله تن داد. یمن نیز حوزهای است که نفس صهیونیستها و حامیانش را بریده است. هر چند که سقوط سوریه ضربهای برای مقاومت بود اما در نهایت روند تحولات نشان داد که سوریه نتوانسته مانع از فعالیت مقاومت گردد. ایران نیز با تکیه بر ظرفیتهای داخلی بر آمادگی در قبال تمام گزینهها از مذاکره تا واکنش نظامی تاکید کرده که وعدههای صادق نمودی از این حقیقت است.نکته مهم آن است که بایدن تمام ظرفیتهای آمریکا برای مقابله با مقاومت را به کار گرفت و ناکام ماند و لذا امروز عملا ترامپ ابزاری بیش از بایدن در دست ندارد که بخواهد به کار گیرد. توان نظامی و تسلیحات آمریکا، قدرت اطلاعاتی و عملیاتی آن، قدرت دیپلماتیک و لابی گری آن و... عملا با آمدن ترامپ تغییری نخواهد داشت و نمیتواند زمینهساز تغییرات ادعایی ترامپ علیه مقاومت باشد.
مولفههای رفتاری منطقه نشان میدهد که عملا ظرفیتی برای اجرای سیاستهای آمریکا وجود ندارد و حتی شاید ترامپ مجبور شود برای بهبود وضعیت آمریکا، نتانیاهو را نیز قربانی سازد. گذشت زمان به ترامپ خواهد فهماند که سرنوشت غرب آسیا را مقاومت رقم میزند و نه مداخلات خارجی؛ چنانکه پس از 15 ماه نسلکشی در غزه توسط صهیونیستها و حامیانش در نهایت این حماس بود که شروط آتش بس و نحوه اجرای آن را طراحی و به دشمن تحمیل کرد. امروز نیز مقاومت حرف اول و آخر را در منطقه خواهد زد و ترامپ نیز گزینهای جز تغییر رفتار در قبال منطقه نخواهد داشت.
سید محمد صادق لنکرانی