سی و شش سال پیش یعنی سال ۱۳۶۱ که پیشنهاد تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی داده شد و با تایید ربانی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، هیات موسسی با عضویت برخی مسئولان وقت از جمله حضرت آیتالله خامنهای، آیتالله هاشمیرفسنجانی(ره)،حجتالاسلام سیداحمد خمینی(ره)، دکتر عبدالله جاسبی، برای آن تعیین شد، کمتر کسی تصور میکرد این دانشگاه بتواند در کمی بیشتر از سه دهه با چنین رشد و گسترش کمنظیری مواجه شود. نابسامانی اوضاع علمی، سیاسی و فرهنگی مراکز و موسسات آموزش عالی، مطالبات نسل جوان درخصوص ادامه تحصیل، ظرفیت پایین بالفعل دانشگاههای دولتی برای جذب دانشجو، نیاز به ایجاد محیطهای جدید علمی خودگردان بدون دخالت دولتها، کمک به شتاب علمی کشور، توسعه آموزش عالی در سراسر ایران و جلوگیری از شکلگیری آپارتاید علمی و طبقاتی و دستیابی به اهداف توسعه انقلاب اسلامی از جمله چشماندازهای تاسیس دانشگاهی محسوب میشد که در ابتدا با سرمایهای اندک و با حمایت پربرکت معمار فرزانه انقلاب در تهران و در اسفندماه ۱۳۶۱ و با اولین آزمون ورودی با حضور بیش از ۳۲ هزار متقاضی شروع به کار کرد.
استقبال شگرف نسل جوان از این نهضت دانشگاهی و انحصارشکنی علمی توسط دانشگاه آزاد اسلامی موجب شد تا امروز بعد از قریب به تنها ۳۵ سال از عمر خود به جمعیت فارغالتحصیلی حدود ۰۰۰/۴۰۰/۲ هزار نفر و تعداد دانشجویی قریب به ۰۰۰/۳۰۰/۱ هزار نفر برسد چنانکه از حیث تعداد دانشجو سومین دانشگاه بزرگ جهان محسوب شده و به تنهایی عهدهدار ۶۰ درصد بار آموزش عالی در کشور باشد.
درباره موفقیتها و استعدادهای بزرگ علمی پرورش یافته در دانشگاه آزاد اسلامی سخن بسیار گفته شده و مطلب بسیار نوشته شده آنچه فقط اشارتا باید گفت آنکه دانشگاه آزاد اسلامی برآمده از یک تشخیص بجا و صحیح کارشناسی در برههای حساس از تاریخ انقلاب به شمار میرود که نقطه اوج آن، جنگ تحمیلی، حصر اقتصادی و ترورهای کور منافقین در اوایل دهه شصت بود. در واقع تصمیمگیران ارشد نظام در آن زمان پرتنش که جوانان مجذوب ایدئولوژیهای دست چپی افراطی یا قرائتهای ناصواب از مفاهیم انقلاب و دین میشدند با هدایتی دقیق و روشنفکرانه با تاسیس این دانشگاه به هدایتگری ذهن جوان در عرصه فکر و فرهنگ پرداختند تا حذف فکری و حصر اعتقادی او. از این لحاظ جنبش نرمافزاری فکر و فرهنگ از اواسط دهه هفتاد به بعد مدیون و مرهون همین حضور و استیلای فیزیکی و محتوایی دانشگاه آزاد بود تا دانشگاههای محدود و سنگین دولتی.
دانشگاه آزاد اسلامی فرصت تحصیلی برابر و عمومی برای فرزندان و حتی خانوادههای عمدتا مذهبی بود، که دیوار بلند تبعیض علمی شکل گرفته از اوایل دهه پنجاه خورشیدی به بهانه محدودیت ظرفیت پذیرش، تا آن زمان هیچگاه اجازه رشد و تعالی تحصیلی به آنها را نمیداد و جالب آنکه اولین حملات به این دانشگاه از جانب برخی گروهها و مراکز وابسته دولتی به عنوان تشکلی علمی اما غیرمردمی و طبقاتی سازماندهی شد!!
بزرگترین دستاورد علمی و فرهنگی انقلاب اسلامی، در این بازه زمانی از سوی جریانهای عمدتا سیاسی؛ مورد اتهام منفعتگرایی و انتقاد تنزل کیفی قرار گرفت! و تلاشهای جدی شد تا مردم را نسبت به این جریان جدید انقلابی بدبین نمایند.
به تعبیری دیگر حتی نحلههای فکری بازمانده از رژیم گذشته در بستر مراکز علمی دولتی؛ که با تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی امید به نفوذ آنی در بدنه جوان کشور را تا حد زیادی از دست داده بودند؛ درصدد برآمدند با طولانی شدن تعطیلی مراکز آموزش عالی حفره جدی توسعهای در زمینههای فکری و فرهنگی نسل جوان آن روز ایجاد کنند. البته برای این مهم تمامی عوامل و ابزارهای لازم در محیطهای شکل گرفته دانشجویی مرسوم را داشتند و امیدوار بودند با راهاندازی تمام ظرفیت علمی کشور در همان مسیرهای پیش فرض، قدرت هدایت جریانی خود را کماکان بتوانند حفظ کنند.
با راهاندازی دانشگاه آزاد اسلامی که انقلابی راهبردی در تغییر پیشفرضهای زمان بود، مطالبات علمی جوانمدارانه کشور؛ جدای از مسیر مرسوم و بر خلاف تصور جریانهای نفوذی متکثر آن سالها از مسیر و مدار دولت خارج شد و جنبشی مردمی انقلابی شکل گرفت که خارج از الگوهای موجود تمام ظرفیتهای جوان مطالبهگر کشور را به صحنه دانشجویی آورد.
به باور نگارنده در آن زمان و در فاصلهای اندک؛ دو بسیج در کشور شکل گرفت، اولین آن، بسیج انقلاب اسلامی برای دفاع از مرزهای جمهوری اسلامی و دشمن خارجی و دومین آن که به دلایل زیاد نسبت به آن غفلت و یا تغافل شکل گرفت، بسیج دانشگاهی برای دفاع از مرزهای فکری و فرهنگی، با عنوان دانشگاه آزاد اسلامی بود. بنابراین پسوند اسلامی در نام این دانشگاه در سالهای اول فعالیت نیز خود دلیل مضاعفی شد تا حملات عدیدهای به صورت بینشان و غیرمعنون اما گسترده و هدفمند به این نهاد بزرگ علمی مردمی تحت عناوین مختلف و ظاهرا غیرمرتبط بشود.
لذا دهه اول انقلاب را باید دهه آغاز جنبش بسیج علمی کشور، با تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی بنامیم. اگرچه اولین فارغالتحصیلان این دانشگاه با نامهربانیهای زیاد سیستماتیک از جانب رقبای سنگین و کهنسال و البته متمول دولتی و سنگاندازیهای جریانهای فکری مخالف انقلاب، مواجه شدند ولی به عنوان اولین "موج نوی دانشپژوهان" ایرانی، به تدریج توانستند توانمندی خود را در عرصه کار و تلاش اثبات کنند.
دهه دوم انقلاب را باید دهه تثبیت دانشگاه آزاد اسلامی نامید. در این دهه و پس از رفع نگرانیها و دغدغههای فراوان اولیه برای بودن یا نبودن، زمینههای توسعهای محیطهای علمی دانشگاه آزاد اسلامی فراهم آمد. با تغییر و ارتقای شاخصهای رشد در سراسر کشور، دانشگاه آزاد به عنوان یکی از اصلیترین محورهای توسعه در شهرستانها و حتی شهرهای کوچک کشور، ایفاگر نقش برتر برای توسعه فرهنگی و اجتماعی و البته علمی به صورت مویرگی در سطح استانها شد. آنچه برای متولیان فرهنگ و دانش کشور در دهه دوم بعنوان دهه بازسازی پس از جنگ اهمیت داشت آموزش سریع و فراگیر نیروهای جوان و بانشاط برای بازسازی و توسعه کشور در عرصههای فنی و زیرساختی، پزشکی و حتی هنر و فرهنگ و اجتماع بود. سرانه پایین تحصیلی در کشور و موانع متعدد عرضی و ذاتی در محیطهای دولتی دانشگاهی اجازه شتاب برای ساخت کشور و مواجهه با معضلات جدید در عرصههای نوین را نمیداد.
در این برهه از زمان، دانشگاه آزاد اسلامی به مثابه یک شتابدهنده ملی، سرعت رشد عمومی و تخصصی کشور را با پرورش خیل انبوه جوانان مشتاق چندین و چند برابر کرد. این شتابدهنده فرهنگی، علمی عاملی شد برای امنیت پایدار در بخشهای مختلف و به ویژه مناطق مرزنشین.
باید اذعان کرد در این دهه نقش دانشگاه آزاد اسلامی در توسعه امنیت ملی با توسعه امنیت علمی در داخل چشمگیر و بینظیر بود. این در حالی بود که هنوز بخشهایی از مراکز دولتی و حتی آموزش عالی دولتی هنوز با خواب زمستانی در مورد شناخت ظرفیتها و ضرورتهای کشور و استعدادهای آن، همت خود را صرف تقابل با این بسیج علمی مردمی میکردند.
منتقدان این دانشگاه در آن سالها باز هم بدون اینکه راهکار عملی برای جذب نخبگان جوان و دانشجویان داشته باشند، نقش توسعهای دانشگاه آزاد اسلامی را زیر سوال میبردند. این در حالی بود که دانشگاه آزاد اسلامی با عضویت موثر و تاسیسی خود در اتحادیه دانشگاههای جهان اسلام در حال پشت سرگذاشتن مرزهای علمی و جغرافیایی بود.
از دیگر تاثیرات جدی دانشگاه آزاد اسلامی، هدایت و جذب نخبگان و جلوگیری از فرار مغزها بود که درآن مقطع پدیدهای شایع و گستردهای در میان نسل جوان کشور بود، که متاسفانه در لایههای مرسوم آموزش عالی نه تنها سازوکاری برای جلوگیری ایجابی نسبت به خروج مغزها وجود نداشت، بلکه سیستم موجود و مستقر، خود مشوقی برای خروج سرمایههای فکری از کشور شده بود.
اما دانشگاه آزاد اسلامی در دهه سوم فعالیت خود شرایط چند وجهی را تجربه کرد. اگرچه دانشگاه در آغاز این دهه، ارتقای کیفیت و توسعه محتوایی را به عنوان شعار اصیل و برنامهریزی شده خود معرفی و طرح کرد و برای توسعه علمی به ویژه در بخشهای تحصیلات تکمیلی و پژوهشهای کاربردی، برنامههای متعددی را به مرحله اجرا گذاشت، لکن باید اذعان کرد شرایط فرهنگی، سیاسی کشور این بزرگترین دانشگاه مردمی کشور را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. دولتهای وقت بار دیگر با شیوههای مختلف در صدد استفاده از این سرمایه ملی به زعم خود برآمدند که آرامآرام بنگاهداریهای سیاسی روز، نمادها و نمودهای خود را در دانشگاه نشان داد.
این دهه را باید دهه مقاومت بدنه بسیجی و مردمی دانشگاه برای ایفای نقش متعهدانه در نقشه علمی کشور و مقابله با سیاست زدگیهای مختلف نفوذ کرده به پهنه بزرگ دانشگاه دانست. رخدادهای سهمگین و فتنهآمیز، در سالهای پایانی دهه سوم و مقابله همهجانبه امواج مردمی انقلابی و جهتگیریهای نهایتا درست و متعهدانه بدنه دانشجویی و دانشگاهی این مجموعه بزرگ علمی در مقابل وادادگیها و انفعال بسیار زیاد، برخی دیگر از محیطهای مشابه در مقابل چالشهای سیاسی و علیرغم همه فشارهای فزاینده برای درگیر کردن این محیط و مقاومتهای محیطی و دانشجویی، در مقابل این فتنه بزرگ در مقایسه با سایر همگنان علمی، اثباتکننده این مطلب بود که هویت بسیجگونگی دانشگاه آزاد در ابتدای دهه شصت، کماکان تا سالهای نیمه اول دهه نود نیز موتور محرکه و معیار هویت روحبخش این دانشگاه است. معیاری که اگرچه با تغییرات پیدرپی و تحولات مدیریتی در این دانشگاه بزرگ و اندیشه هماره دستاندازانه تفکر دولتی، بارها آن را به تزاحم غیرمبتلا کرد اما خللی به ابعاد و اعماق وجودی آن نتوانست وارد بیاورد.
با درگذشت آیتالله هاشمیرفسجانی مرد موثر و معمار پیشگام دانشگاه در اواخر سال ۹۵، رهبر معظم انقلاب در حکمی دکتر علیاکبر ولایتی را به عنوان رئیس هیات موسس این دانشگاه معرفی کرده و ایشان متعاقبا به اتفاق آرای اعضای هیات امنای دانشگاه به عنوان رئیس هیات امنا معرفی شد.
انتخاب دکتر ولایتی با سابقه سنگین علمی و فرهنگی و سیاسی حاوی پیامهای زیادی برای دانشمداران و دانشجویان و جامعه علمی داخلی و بینالمللی بود.
در واقع انتخاب این استاد تمام دانشگاه شهید بهشتی و فارغالتحصیل فوقتخصص دانشگاه جان هاپکینز آمریکا با ۱۳۴ مقاله به زبان انگلیسی و ۷۰ مقاله علمی پژوهشی به زبان فارسی در حوزههای تخصصی و ۱۳۵ جلد کتاب در حوزههای پزشکی و فرهنگی و با ۲۲ عنوان جایزه ملی و جهانی و چهره ماندگار علمی کشور و دهها طرح بینالمللی و صدها پایاننامه و البته سابقه سکانداری ۱۶ ساله وزارت امور خارجه و مشاورت رهبری معظم انقلاب اسلامی در حوزه بینالملل نشاندهنده مسیر روشن آینده و میلهگذاری درست مرزهای توسعهای از سوی رهبر معظم انقلاب برای دانشگاه آزاد اسلامی شد.
دانشگاهی که امروز طبق آمارهای موسسات بزرگ سنجش علمی جهانی از جمله Scopus موفقترین دانشگاه ایران در سطح جهانی در تولید علم است و در ردهبندی دانشگاههای کشور جزء ده دانشگاه برتر رتبهبندی شده و در پایگاه استنادی علوم جهان اسلام جایگاه محترمانهای را به نسبت سایر دانشگاههای کشور داشته و ۶۰ درصد بار آموزشی کشور و ۴۰ درصد بار آموزش علوم پزشکی کشور را بر دوش میکشد، قطعا نیازمند تجربه اینچنین سترگ برای هدایت عالیه و هوشمندانه براساس نقشه علمی کشور در تولید دانش است.
بررسی اجمالی سیاستها و استراتژی به کار گرفته شده توسط دکتر ولایتی در همین دوره کوتاه نشان میدهد که وی با بهرهگیری از تجربیات چند ضلعی و کمنظیر ملی و فراملی خود در حوزههای متنوع علمی و فرهنگی، راهبرد تبدیل مجمع الجزایر گسترده آموزشی پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی در سطح کشور به ابرشتابدهنده علمی فرهنگی و دانشگاهی در سطح بینالملل را دنبال میکند. این همان ضامن اجرایی تحقق اقتصاد مقاومتی در حساسترین شرایط زیستی کشور محسوب میشود.
در واقع دکتر ولایتی با اتخاذ این راهبرد اساسی، بازگشت به خویشتن خویش دانشگاه آزاد اسلامی را هدف قرار داده است. اگر فاز اول حرکت بسیج علمی کشور برای ایجاد قطبهای شتاب علمی را تاسیس دانشگاه ازاد اسلامی در سال ۱۳۶۱ بدانیم، امروز رئیس متاله هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی با اتکای به داشتههای ارزشمند بسیج سرمایه انسانی، به دنبال تحقق فاز بزرگ دوم عملیاتی این ابرشتابدهنده در عرصه مهم ملی و فراملی است.
اما نکته قابل توجه و البته تاسفبار در این میانه، رویکرد هجمهای چندین باره سیاسی به این تحرک و نشاط علمی است. هجمهای که بررسی مختصات آن از جانب مراجع عمدتا حقوقی و بعضا حقیقی، یادآور تخریبهای هوشمند اوایل دهه شصت نسبت به این مجموعه عظیم دانشبنیان و مردمنهاد است. ایجاد رقبای کوچک اما متعدد و یا مجازی، ترویج فضای شایعه، راهاندازی پروژههای مقاومتسازی در مقابل تغییرات و تحولات، تخریب موضوعات و اشخاص، استفاده از فضاهای رسانهای و شبههافکنی شبهعلمی در فضاهای اجتماعی، و ناامیدسازی نسل جوان از رشد و جهش علمی این دانشگاه با همان منش دهه شصت اما با روش جدید از جمله راهبردهای جدید چالشگران سیاسی برای تقابل با بزرگترین دستاورد علمی فرهنگی انقلاب اسلامی است.
اما در این میانه آن چیزی که مهم جلوه میکند تمرکز دانشگاه بر توسعه محتوایی و پرهیز از حواشی به منظور نیل به جایگاه نخست علمی پژوهشی در منطقه، دستیابی به اقتصاد دانشبنیان برای پیشبرد موتور علمی و اقتصادی کشور، جذب نخبگان دانشگاهی و دانشجویی از اقصای ایران، به دست آوردن سهم مناسب از تولید ملی در ارتباط با صنعت انرژیها و فنآوریهای نو و ارتقای فرهنگ عمومی و باورهای انقلابی به عنوان شبکههای شاهراهی و مویرگی دانشمدار در سرتاسر کشور میباشد.
انتخاب دکتر فرهاد رهبر از سوی هیات امنا به سمت سرپرست دانشگاه آزاد اسلامی و معرفی وی به شورای عالی انقلاب فرهنگی اثبات همین مشی درست برای پرهیز از ورود به هرگونه حواشی است. او استاد اقتصاد دانشگاه تهران و سی و یکمین رئیس این دانشگاه محسوب میشود. ورود دکتر رهبر به دانشگاه آزاد اسلامی، با اندوخته بسیار غنی علمی و اجرایی و تجربیات مدیریتی کلان علمی و فرهنگی در مقاطع حساس کشور بیانگر اهمیتی است که این دانشگاه به عنوان سومین دانشگاه بزرگ دنیا به لحاظ تعداد دانشجو در تحقق اقتصاد مقاومتی با استفاده از توانمندی بیبدیل دانشگاه آزاد اسلامی دارد. با این همه دستمایههای ارزشمند میتوان برای آینده دانشگاه آزاد اسلامی تصویر مناسبی ترسیم کرد اگرچه چالش مداران سیاسی هیچ فرصتی را برای کند کردن سرعت رشد این سرمایه و دستاورد بزرگ علمی انقلاب از دست نداده و نمیدهند ولی ریشهها و مبانی وجودی و سرمایههای بزرگ جمع شده ی اکنون در این دانشگاه و رویکرد استراتژیک جذب اندیشهها که توسط رئیس هیات امنای دانشگاه اتخاذ و اعلام شده راه روشن آینده برای اهالی علم و اندیشه است که از دروازههای این شهر علم میگذرد.
دانشگاه آزاد اسلامی در شرایط حاضر و با بهرهگیری از توان علمی و مدیریتی بالای سکاندار جدید خود میتواند و باید علاوه بر ایفای نقش ملی، سهم موثرمنطقهای و بینالمللی خود را در جذب و تربیت دانشجویان دانشگاههای جهان اسلام و به موازات آن سایر کشورها برعهده گیرد. بدون تردید سومین دانشگاه بزرگ جهان امروز باید پتانسیل بالای خود را در ابعاد بزرگ جهانی بیازماید این مهم با توجه به جمع شرایط نخبگی و تجربیات و ارتباطات وسیع بینالمللی رئیس هیات امنای آن به عنوان یک چهره مطرح دانشگاهی و سیاستمدارشناخته شده و محترم جهانی و نیز سابقه علمی و توانمندی اجرایی سرپرست دانشگاه آزاد با تجربه ریاست موفق بر معتبرترین و قدیمیترین دانشگاه کشور و نیز دهها مرکز بزرگ علمی اقتصادی و از همه مهمتر انگیزه بالا برای رخداد جهش علمی در این دانشگاه به مثابه محور جهش مردممدارانه تولید علم، قطعا دست یافتنی و میسور خواهد بود حتی اگر همه کنشگران و چالشگران سیال سیاسی دههها نیز با آن در تقابل بیایند.
نویسنده: دکتر مسعود احمدی - پژوهشگر و کارشناس ارشد فرهنگی