«متاسفانه همونطور که... آخ آخ ساختمون ریخت. وای وای وای ساختمون متاسفانه همین الان ساختمون فرو ریخت...»
پارسال بود. همین ۳۶۵ روز پیش که گزارشگر شبکه خبر این جملهها را گفت و با آن تصویر پسزمینهاش قلب همه ما هم ریخت و سوخت و ویران شد.
پلاسکو سوخت و روی سر آتشنشانان خراب شد و کلی کاسب و کارگر را خانهخراب کرد. اما آنموقع بهترین وقت بود تا کاسبهای سیاسی تور خود را روی خرابهها پهن کنند و ماهیهای چاق و چلهشان را بگیرند. بهترین وقت بود تا ژنرالها و سلبریتیهای سیاسی بیایند و کنار خرابهها جلوی کلی دوربین و میکروفون ژست بگیرند و ابراز تاسف کنند. بهترین فرصت بود تا وعدههای ریز و درشت سر «بیکار»های پساپلاسکو را شیره بمالند و عجیب که هر روز هم یک وعده میرسید.
حالا یکسال گذشته است. میشود حالا که الحمدلله هم دولتتان به لطف همه صداقتها تمدید شده، هم سنگرهای شورای شهر و شهرداری را فتح کردهاید بیایید و در یک نشست خبری با ارائه سند و مدرک (نه از سر حرف و شعار) دقیقا به مردم بگویید از پارسال تا الان چه کردهاید که غم مردم کمی کمتر شود؟ از میزان پرداخت وامها، از جایی که برای کاسبهای پلاسکو در نظر گرفتید، از پیگیری مشکلات خانواده شهدای آتشنشان و... بگویید تا ما بفهمیم آن همه جلوی دوربین آمدنها برای «فیلم» بازی کردن نبود!
یک سال از صاف شدن آن ساختمان خیابان «جمهوری» میگذرد و هنوز هم آن سطح صاف، صافِ صاف است؛ مثل کف دست.
ژنرالهای راستگوی عزیز، لطفا کمی مردم را به حساب بیاورید و عینک اربابی خود را بردارید. حداقل ۶ ماه است که همه چیز بر وفق مراد تدبیر میگذرد (از زمانی که آقایان میزهایشان را تحویل گرفتهاند)، اما چه میشود که هنوز هیچ خبر دلگرمکننده و باورپذیری برای آنها که روزگاری توی طبقات پلاسکو صبح به صبح کرکره بالا میدادند و کار میکردند منتشر نمیشود؟ راستی شما که از «نردبان» سیاستبازی پلاسکو بالا رفتید حالا جواب بچهها و زنان و مادران آتشبهجان را چه میدهید؟