فرض کنید، شما چند دقیقهی اول فیلم را از دست دادهاید و نتوانستهاید تیتراژ ابتدایی اثر را ببینید. یعنی نام صاحب اثر را ندیدهاید و نمیدانید. قطعا در تیتراژ انتهایی بهدنبال نام آدمهایی مثل تهمینه میلانی یا منیژه حکمت میگردید.
فیلم قرار است به دفاع از حقوق زن بپردازد. کارگردان شعار حمایت از زن میدهد و (همانطور که در نشست خبری گفت) معتقد است زنها تنها قیام میکنند.
داستان فیلم، یک موضوع بهشدت پرکشش است. افروز اردستانی، کاپیتان تیمملی فوتسال زنان ایران است که با گلزنی افروز تیمملی برای اولینبار به فینال بازیهای آسیایی راه پیدا میکند و عازم مالزی میشود، در فرودگاه افروز متوجه میشود که ممنوعالخروج است... (موضوعی که یکی دو سال پیش تقریبا به همین شکل رخ داد و یک زوج رسانهای - ورزشی به همین شکل زندگیشان دچار مخاطره شد.) اما فیلم با آن فیلمنامه و شخصیتپردازی نصفه و نیمهاش نمیتواند این داستان را با خود حمل کند.
افروز به عنوان قهرمان داستان اساسا به شخصیت نمیتواند نزدیک شود. تماشاگر کسی را میبیند که از کاپیتان ملی بودنش تنها یکی دو گل و لباس تیمملی و یک کاپ یادگاری میبیند. او کسی است که معلوم نیست از کجا آمده است؟ پدر و مادرش کجا هستند؟ آیا او بیخانواده و سرراهی بوده که در این شرایط هیچکسس کنار او نیست؟ فیزیک بدنی کاپیتان تیمملی هم که دیگر نور علی نور است!
سایر کاراکترها اوضاعشان از این هم خرابتر است. آدمهای بیشناسنامهی بیهویت که اغلب کاریکاتوری بیش نیستند. مثل خانم وکیل. مثل نایب رئیس بانوان فدراسیون که کاملا اتفاقی یک خانم مومن چادریِ زیرآبزنِ آبزیر کاه است. (شما یک زمان چادری موقر و غیرعصبی و دستکم قابل تحمل پیدا نمیکنید) یا همسر افروز که او هم اتفاقا یک مومن ریاکار است که چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکند و کلا جز اربابگری و زورگویی و عدم تعادل روانی، چیز دیگری در او نمیبینیم. اساسا مذهبیها ضد قهرمانهای بیرقی هستند که یک نکتهی مثبت هم در رفتار آنها دیده نمیشود.
کارگردان برای حاشیهدار شدن فیلمش و کمک به فروش آن فکرهای بهتری کرده است. سکس کلامی را در جای جای فیلم چپانده، روابط همجنسگرایانه را آرام تزریق کرده و از همه مهمتر دوگانه دین و حقوق بشر را به خوبی شعار داده است! (آقای کارگردان این همه مسواک زدن به دندانها آسیب نمیرساند!)
«عرق سرد» فیلمی بدون لایه است که فقط شعارهای «گنده» میدهد. پایانبندی فیلم هم بیشتر به یک شوخی و مزاح از جنس کارهای ۹۰ شبی میماند. هرکسی یکبار از کنار صداوسیما رد شده باشد هم میداند، سکانس نهایی فیلم جزو توهمات نویسنده است.
راستی برای تماس با برنامهی تلویزیونی باید حتما در جغرافیای صداوسیما بود تا آنتن بدهد و جواب تماس را بدهند؟!!
نویسنده: مهدی رجبی