رویکرد جمهوری اسلامی ایران درخصوص مسائل سیاسی، دینی و حضور فعال در منطقه و نوع ارتباط با کشورهای همنوع از نظر دین، زبان و سیاست، در این ۳۴ سال گذشته، حاکی از آن است که ایران همیشه به دنبال برقراری اتحاد میان کشورهای مسلمان و ایستادگی در مقابل بلوک غرب و شرق سابق و کشورهای استکباری امروز بوده است. درخصوص بحث نوع ارتباط ایران با کشورهای همسایه، به خصوص با کشورهای عرب، که به هر حال به دلیل دین مشترک همخوانیها و اشتراکات زیادی نیز با هم داریم، در قبل و بعد از انقلاب، کاملاً متفاوت بوده است.
رژیم پهلوی در بسیاری موارد، کاملاً همسو و در واقع همکار با کشورهای همسایه، به خصوص عربستان سعودی بود و طبیعتاً مهمترین دلیلی که این اشتراک و همسویی را به دنبال داشته، نوع ارتباط با آمریکا به عنوان ارباب این دو کشور بوده است. عربستان به خصوص در قبل از انقلاب، همیشه مشی محافظهکاری درپیش میگرفت و تا حد امکان، از مداخله در مسائلی که موجب آسیبپذیری به منافع و به خصوص منابع مالیاش میشد جلوگیری میکرد. شاید این به خاطر نوع درآمد این کشور یا بهتر است گفته شود به خاطر تکمحصولی بودن و ارتباط مستقیم نفت با بازار جهانی باشد.
با این حال، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۶ و تغییر نوع سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه و سایر کشورهای جهان و جدایی از بلوکهای قدرت غرب و شرق و در واقع قرار گرفتن در مقابل آنها، نوع ارتباط و برخورد کشورهای همسایه با جمهوری اسلامی کاملاً تغییر کرد. کشورهای منطقه، به جای قرار گرفتن در کنار هم و مقابله با کشورهای مستبد و مستکبر، دقیقاً در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفتند و همسو با کشورهای غربی، درصدد ضربه زدن و نابودی جمهوری اسلامی بودند.
حضرت امام خمینی، به عنوان رهبر کبیر انقلاب اسلامی، از بدو پیروزی انقلاب، خط مشی و سیاست کشور را کاملاً و صریحاً مشخص کردند و برقراری اسلام ناب و راستین و تلاش برای گسترش عدالت و برابری را هدف اصلی خود قرار دادند. عربستان سعودی، به عنوان بزرگترین کشور عربی در منطقه و سرزمینی که اسلام از آنجا منتشر شده است، دقیقاً در نقطهی مقابل این نوع سیاست و رفتار قرار گرفت. البته ناگفته نماند که اختلاف عربستان با جمهوری اسلامی، به پیروزی انقلاب و تغییر خط مشی منتهی نمیشود، بلکه به یکی دو قرن قبل و به زمان غلبهی کامل آلسعود بر سرزمین عربستان و در دست گرفتن زمام قدرت عربستان به وسیلهی وهابیت بازمیگردد. از آنجا که مهمترین دشمن وهابیت، شیعیان و به خصوص شیعیان دوازدهامامی بودند، طبیعتاً روابط ایران و عربستان همواره مسالمتآمیز نبوده است.
در واقع اگرچه اختلاف ایران و عربستان تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فقط بر سر دشمنیها و هتاکیهای وهابیون عربستان نسبت به شیعیان بوده است، اما به دلیل یکسو بودن نگرش سیاسی، زیاد به چشم نمیآمد؛ ولی در بعد از پیروزی انقلاب و گفتمان اسلام راستین حضرت امام، این تقابل بیشتر نیز شد. عربستان از همان بدو انقلاب، دشمنی خود را با انقلاب و جمهوری اسلامی کاملاً آشکار کرد و در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به ایران دریغ نکرد. در این مدت، عربستان سعودی که وهابیون به عنوان رهبران آن حکومت میکردند، از هر فرصتی برای ضربه زدن به ایران استفاده میکرد. میتوان از ماجرای کشتار زائرین ایران در خانهی خدا، که در سال ۱۳۶۶ اتفاق افتاد، به عنوان یکی از تلخترین و البته کثیفترین اقدامات عربستان در مورد ایران اشاره کرد.
روز نهم مرداد ۱۳۶۶، همزمان با ششم ذیالحجه سال ۱۴۰۷، هنگامی که زائران خانهی خدا مراسم برائت از مشرکین را برپا میکردند، با حملهی وحشیانهی عمال عربستان روبهرو شدند و جمعی از زائرین، که از کشورهای مختلف در این مراسم حضور داشتند، شهید و مجروح شدند.
در این روز، زائرین بعد از راهپیمایی که به موجب برائت از مشرکین شکل گرفت و در آن، پیام تاریخی حضرت امام نیز قرائت شد، برای اقامهی نماز مغرب، راهی حرم شدند که در راه، با حملهی عاملین عربستان سعودی مواجه شدند. نکتهی جالب توجه درخصوص حملهی نظامیان عربستان سعودی این است که حتی کوچکترین تذکری نیز از سوی نیروهای پلیس عربستان به زائرین داده نشد و آنها بدون هیچ تعللی، حملهی خود را به روشهای مختلف انجام دادند.
سعودیها در آغاز، با ریختن آب داغ بر سر زائرین، موجب هراس و سردرگمی زائرین شدند. حملات به تدریج خشنتر و گستردهتر شد. از بالای پشتبام، با پرت کردن تکهآجر، تکهسنگ و آهن بر سر زائرین، آنها را مجروح کردند. گروهی از نیروهای وهابی با باتوم به جان زائرین افتادند و در نهایت، گروهی نیز با شلیک به سمت زائرین موجب شهادت ۴۰۲ نفر و زخمی شدن ۶۴۹ تن شدند که ۲۷۵ نفر از این افراد ایرانی بودند. البته این آماری است که وزارت کشور عربستان اعلام کرده است و مشخص نیست که تعداد واقعی شهدای این واقعه چقدر بوده است. چند نکتهی بسیار مهم درخصوص این اتفاق بسیار تلخ وجود دارد که بیش از پیش این واقعه را تکاندهنده مینماید.
یکی اینکه سرزمین مکه نه تنها در دورهی اسلام، بلکه در میان سنت پیش از اسلام و در میان اعراب جاهلی نیز مکانی مقدس بوده و ریختن خون در آنجا حرام است و نمیتوان نمونهای را پیدا کرد که در زمان جاهلیت در این مکان خونی ریخته شده باشد. طبیعتاً وجود خانهی خدا، به عنوان نماد اتحاد و وحدت مسلمانان و نیز مکانی که دین اسلام از آنجا گسترش پیدا کرده است، اهمیت این مکان را چندین برابر میکند. با کمی تأمل در این خصوص، به این نکته پی میبریم که وهابیت نه تنها نشانی از اسلام ندارد، بلکه نشانی از انسانیت نیز در این ایدئولوژی نمیتوان دید.
نکتهی تأسفبرانگیز دیگر اینکه بسیاری از شهدای این واقعه در روزهای بعد به شهادت رسیدند. پس از حملهی وحشیانهی عاملین وهابیت به زائرین، بسیاری از کسانی که جان سالم به در برده بودند، شروع به انتقال مجروحان به بیمارستان کردند، ولی متأسفانه نیروهای امنیتی آمبولانسهای حامل مجروحان را مورد حمله قرار دادند و گروهی نیز در مسیر بیمارستان به شهادت رسیدند و برخی دیگر پس از انتقال به بیمارستان، به دلیل ممانعت نیروهای امنیتی از ارسال دارو به بیمارستان یا جلوگیری از درمان بیماران به وسیلهی پزشکان، پس از تحمل رنج فراوان، به شهادت رسیدند.
بدتر از همهی اینها دروغگویی آلسعود در مورد این فاجعهی خونین بود که بیشتر از همهی این موارد متأثرکننده و ناراحتکننده بود. در بیانیهای رسمی که از سوی وزارت کشور عربستان در هشتم ذیالحجه منتشر شد، عنوان شد که حجاج شرکتکننده در راهپیمایی برائت از مشرکین، با ایجاد اخلال در مراسم حج، امنیت و نظم را از بین بردند و با در دست داشتن چوب، سنگ و چاقو، به طرف مسجدالحرام هجوم آوردند و مأموران برای جلوگیری از هرجومرج وارد شدند که در این راه، تعدادی از زائرین نیز در زیر دستوپا مجروح و کشته شدند.
همچنین در این گزارش آمده است که هیچ گونه تیراندازی از سوی نیروهای امنیتی صورت نگرفته است. ناگفته نماند که دولت سعودی از پذیرش هیئت تحقیق اعزامی دولت جمهوری اسلامی ایران جلوگیری نمود و تا مدتها از تحویل اجساد حجاج ایرانی و انتقال مجروحان خودداری کرد.
اما با بررسیهای بیشتر مشخص شد که این حرکت از سوی عربستان برای ضربه زدن به ایران، از پیش طراحی شده بود. در این مورد، به بیان چند مورد اکتفا میکنیم:
۱- در روز هشتم مرداد، یعنی یک روز قبل از این ماجرا، بیمارستانها و سازمانهای بهداشتی عربستان اعلام کردند که هیچ مراجعهکنندهی ایرانی را در روز ششم ماه ذیالحجه نمیپذیرند.
۲- یک ساعت قبل از حملهی نیروها به زائرین، دربهای اصلی ورودی بنای بزرگ بسته شد و در واقع زائرین راهی برای فرار نداشتند.
۳- در سالهای گذشته، مأموران در میان زائرین حضور داشتند و از انتشار جزوه جلوگیری میکردند و در واقع، نوعی تذکر برای برقراری آرامش به زائرین میدادند، ولی در واقعهی سال ۶۶، نیروها در میان زائرین حضور پیدا نکردند، بلکه با باتوم دورتادور آنها صف کشیدند. موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در اینجا مجالی برای پرداختن به آنها وجود ندارد.
سرنخ حضور آمریکا در ماجرا
ولی نکتهی بسیار مهمی که هم از قبل طراحی شدن این واقعه را قطعی میکند و هم دست اسرائیل و صهیونیسم را در این واقعه نشان میدهد، ژنرال اولریخ وگنر است. وگنر، که در زمان وقوع جنگ جهانی دوم به ارتش آلمان غربی پیوست، جزء مؤسسین واحد ضدتروریستی ارتش آلمان است. وگنر در نهم مرداد سال ۶۶، یعنی روز فاجعهآمیز کشتار زائرین در مکه، به عنوان فرماندهی نیروهای نظامی آلسعود فعالیت میکرد.
وگنر در واقع یک یهودی آلمانیتبار بود که چندی پیش از ماجرا، به خدمت ارتش عربستان درآمده و برای آموزش نیروهای امنیتی این کشور، به عربستان سفر کرده بود. نگاهی گذرا به روابط ایران و آلمان از زمان رضاشاه تا آن دوره، نشان میدهد که انتخاب یک ژنرال یهودی آلمانیتبار برای آموزش نیروهای نظامی عربستان بیدلیل نبوده است. نکتهی مهم دیگر این مسئله است که وی در زمان حملهی نظامی آمریکا به طبس، برای نجات گروگانهای این کشور و به عنوان یک خبرنگار، با یک تیم خبری به ایران آمده بود که بعدها مشخص شد برای جاسوسی آمریکا درخصوص چگونگی آزادسازی گروگانهای آمریکایی به ایران آمده است.
در هر صورت، نوع ارتباط عربستان سعودی با آمریکا و حمایت همهجانبهی آمریکا از وهابیون در مقابل جمهوری اسلامی ایران، این نظر و رأی را قویتر میکند که فاجعهی تأسفبار مرداد ۶۶ بدون هماهنگی آلسعود و آمریکا صورت نگرفته است.
وهابیت از طرق مختلف سعی کرد که در مقابل تفکر حضرت امام و جمهوری اسلامی بایستد و در این مسیر، روشهای مختلفی از جمله شیعهکشی، آزار شیعیان، همکاری با آمریکا و انگلیس درخصوص تحریمها و کاهش قدرت ایران در منطقه و نیز کمک به عراق برای جنگ تحمیلی را به کار برده است. همچنین با تشکیل گروهی از جمله القاعده، که به عنوان یک گروه فکری در مقابل شیعه قد علم کرده بود، تلاش نمود به هر طریقی از گسترش ایدئولوژی انقلاب اسلامی و انسجام آن جلوگیری کند که تا این زمان موفق به این امر نشده است.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که آلسعود با این اقدام در تلاش برای ضربه زدن به مشی فکری حضرت امام و نشان دادن زائرین ایرانی به عنوان آشوبگر بود که با بیانات حضرت امام و برملا شدن واقعیت ماجرا، نه تنها آلسعود با شکست مواجه شد، بلکه فراتر از این، سایر مسلمین جهان نیز از این حرکت آلسعود انزجار پیدا کردند و به شدت آن را محکوم نمودند و در واقع متد فکر وهابیت در میان مسلمانان تنهاتر و منزویتر شد.
نویسنده: علیاکبر نودهی - پژوهشگر تاریخ معاصر / برهان