دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۳
کد مطلب : 130300

لزوم توجه جدی به مدیریت فرهنگی کشور در آغاز راه دولت چهاردهم

لزوم توجه جدی به مدیریت فرهنگی کشور در آغاز راه دولت چهاردهم
اساساً از هنگامی که بشر، زندگي جمعی خود را شروع کرده است با فرهنگ بوده و فعاليت فرهنگي داشته است. اما مديريت بر حوزه فرهنگ و مديريت فعاليت های فرهنگی، سابقه ديرينه ای ندارد.
در توضیح می توان مديريت فرهنگی را فرآيند برنامه ريزی، سازماندهی، هدايت، رهبری و نظارت بر مجموعه ای از فعاليت ها که در راستای انتقال، تثبيت و ترويج و تکامل فرهنگی مشخصی، با تمامی اجزا و عناصر آن، دنبال می شود، دانست. البته با توجه به اين که تمام شکل های مديريت، دارای سه جز تشکيلات، طرح و منابع است، میتوان مديريت فرهنگی را به عنوان گروهی از مردم که برای پيشبرد سياست های فرهنگی با استفاده از منابع لازم در حال تکاپو و تلاشند، تعريف کرد.
باید بگوییم که فرهنگ، یکی از مقوله‌های مهم در هر جامعه‌ای است که اگر مسئولان بخش‌های مختلف به آن اهمیت ندهند، بدون شک، دشمن برای ازبین بردن آن در جامعه، از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد. به همین دلیل، فرهنگ نبض هر جامعه‌ای به شمار می‌آید که مدیریت فرهنگی درستی را می‌طلبد.
رهبر معظم انقلاب از سال 1381 با تاکید جدی بر موضوع فرهنگ تلاش کردند که به اعضای شورای انقلاب فرهنگی بگویند که فرهنگ چیست! رهبری در محافل و سخنرانی های گوناگون بارها تاکید کرده اند، هنگامی که کار اقتصادی انجام می‌دهید، به فرهنگ هم توجه کنید؛ رهبر معظم انقلاب سال ۸۱ صریحاً خاطرنشان کردند که فرهنگ باید در وزارت صنعت، کشاورزی امنیت و... مراعات و مشخص شود.
از دید حضرت امام خمینی رحمت الله علیه نیز هر کسی که می‌خواهد در جمهوری اسلامی مدیریت کند چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی، مسئول است که کارکرد‌های فرهنگی خود را بشناسد و کسانی‌ که در حال تخریب هستند؛ اصلاح کند. از این رو، هرچه این مسئولیت بزرگ‌تر باشد، بُعد تاثیرگذاری آن نیز، بیشتر است. رئیس جمهور بعدی باید از خود سوال کند در جریان جلسه‌های هیئت دولت و در طول هفته، چه مدت زمانی برای حل مسائل فرهنگی اختصاص داده می‌شود؟
اهمیت این موضوع تا جایی است که رهبری در سال ۸۱ فرمودند مدیران در هر بخشی که کار می‌کنند از مدیرکل اقتصادی تا مدیران کل سازمان مالیاتی، به پیوست فرهنگی نیاز دارند.
در سال های اخیر مدیریت فرهنگی کشور آن چیزی که همیشه بر آن تاکید موکد است، نبوده و نیست. دولت های یازدهم و دوازدهم کلاً نسبت به فرهنگ بی تفاوت بودند و در هیاهوی سیاست و اقتصاد آن را به حاشیه رانده و حتی جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی را برگزار نمی کردند، یا مصوباتش را به جای ابلاغ بایگانی می کردند و یا با برخی اعضای شورا علناً مقابله و مخالفت می کردند. دولت سیزدهم تا حدودی نسبت به دول قبل رویکرد فرهنگی پررنگ تری داشت و تاکید رئیس جمهور شهید بر این بود که نسبت به حوزه فرهنگی مدیران وسواس بیشتری به خرج بدهند. اما کار به این سادگی نیست آنقدر چالش‌های فرهنگی و دغدغه‌های مبتنی بر آن جدی است که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «خواب را از چشم انسان می رباید».
آن چه در مورد مدیریت فرهنگی کشور به عنوان دغدغه مطرح می گردد ماهیت آن نیست. چون فرهنگ ما مبتنی بر آموزه های ایرانی و اسلامی است هم با فطرت مردم ارتباط دارد و هم مورد علاقه و توجه آنها است. مسأله مهم در این راستا نحوه ارائه خدمات فرهنگی، سیاستگذاری، تقنین و اجرا در حوزه فرهنگ است. امور فرهنگی آمیخته با هنر، ادبیات، نرمی، زیبایی، طراوت، لطافت، خلاقیت و روح متعالی مفاهیم اخلاقی و اسلامی است پس قطعاً زبانی که برای ترویج آن پا به عرصه مدیریت می‌گذارد باید زبانی منطقی و عقلی سلیم همراه با دستانی هنرمند و مدیریتی اجرایی داشته باشد نه کلامی و ظاهری!
 وقتی صحبت از ساخت و ساز و ترافیک است تخصص حرف اول و آخر را می زند ولی مشخص نیست چرا آن جا که سخن از فرهنگ به میان می آید گویی اصلاً تخصصی نیاز نیست یا همگان در این امر صاحب تخصص اند؟! فرهنگ همان عرصه مظلومی است که هر مدیری خود را در آن متبحر می داند و جای خوبی به عنوان حیات خلوت و حاشیه نشینی‌های برخی مدیرانی است که بنا به دلایلی (عمدتاً سیاسی) قرار نیست خیلی در متن امور باشند. پس نتیجه‌اش همانی می‌شود که الان رخ داده است.
یک نمونه از مظلومیت فرهنگ کشور همین که نمایندگان مجلس شورای اسلامی از عضویت در کمیسیون فرهنگی مجلس طفره می‌روند!
قطعا وضعِ موجود فرهنگ کشور مسببانی دارد که از گروه های فکری و سیاسی چندگانه‌ای نشأت می‌گیرد. دولت جدید با روی کار آمدن اگر بنا دارد که تکانی به اوضاع فرهنگی کشور بدهد باید دقت کند که اول از سپردن امور فرهنگی و پست‌های مدیریتی به کسانی که امام راحل از آن ها به عنوان مقدس نمایان بی هنر یاد کرد، پرهیز کند. دوم به  افرادی که تخصص و تعهد لازم را ندارند، اعتماد نکند و درگیر برخی سهم خواهی های مرسوم در بدنه دولت نشود. سوم افرادی که با مجاهدت و کار شبانه روزی در این عرصه بیگانه اند، به درد کار فرهنگی نمی خورند پس از ورود آنها به این عرصه مهم کشور داری جلوگیری کند و در آخر گروهی که دچار افراط و تفریط است همان هایی که یا معتقدند کلاً فرهنگ را نمی شود مدیریت کرد و باید رها نموده و به اتفاقات جاری جهانی تن دهیم یا آن هایی که رویکرد کاملاً بسته و مبتنی بر اجبار و اکراه دارند، فرهنگ را به محاق و گودال می کشند و یا در بهترین حالت به همین حالت فعلی آن را مدیریت می کنند پس به شدت از نفوذ آنها به بدنه دولت ممانعت به عمل بیاورند. در هر منصب و جایگاهی که باشیم اگر چشم حق شناس و عدالتخواهی داشته باشیم باید دقت کنیم که اشکال کار و مانع پیشرفت در یک حوزه خاص کجاست و به این نتیجه رسید که برای تحول در آن حوزه به تغییرات اساسی نیاز است.
در حوزه فرهنگی با شواهد موجود باید بپذیریم راهی که تاکنون آمده ایم به هیچ عنوان پاسخ نداده و باید حتماً در رویکردها و روش ها تغییرات اساسی ایجاد کنیم. دنیای امروز و فرهنگ کشور وابسته به نسل زد و نوجوانانمان است باید با شناسایی نیازهای این نسل و زبان خودشان و پرهیز از انتقال مفاهیم با اکراه و اجبار، با ابزار، هنر ، اخلاق و ادبیات، سنت های متعالی فرهنگ را به آنها عرضه کنیم.
مدیران ناکارآمد در دولت های قبلی مسیر فرهنگ را به بیراهه ای هدایت کردند که در حال حاضر نابسامنی های فرهنگی ارمغان آنها است. نه سینمای ما سینمای روشنفکرانه، روشنگرانه و تفکر محور است نه در حوزه موسیقی توانستیم چهره ها و صداهای ماندگاری را به مردم معرفی کنیم، نه حتی در تئاتر و نقاشی و در کل حوزه فرهنگ، پیشرفت محسوس و قابل لمسی نداشته است.
سینمایمان با تدابیر غلط به قهقرایی رفته که به زودی نمی توان آن را از این حضیض عمیق نجات داد. فیلم های کُمدی سخیف جای فیلم های اجتماعی و عمیق را گرفته و مدیران صرفا به آمار فروش خود می نازند. در حوزه موسیقی وزارت ارشاد با صدور مجوزهای کیلویی به خواننده هایی که هیچ درکی از موسیقی ندارند، آبروی موسیقی ایران را حتی در کشورهای دیگر هم به حراج گذاشته اند . حراجی های هنری در سال های اخیر به محلی برای پولشویی تبدیل شده و هیچ نهادی حتی کوچکترین نظارتی بر آن ندارد و این تنها گوشه ای از مشکلات فرهنگی است که در سال های اخیر هیچ عزمی برای تصحیح و یا ریشه کن کردن آن وجود نداشته است.
در کلام آخر باید گفت فرهنگ نه سرهنگ می خواهد نه حقوقدان، نه ریاضیدان نه مهندس؛ فرهنگ متخصص خاص خودش را نیاز دارد، بحث آدم و آدمیت است. قبل از هر چیزی مجاهدانی لازم دارد که دغدغه اخلاق دارند در حالی که خود اخلاق مدارند، به نیازهای فرهنگی جامعه فکر می کنند ولی کاسه داغ تر از آش نمی شوند، به جای پرداختن به عیوب دیگران اول کاستی های خود را رفع می کنند و رفتار، تصمیم و عملکردشان بالاترین ابزار اعمال مدیریتشان است. مدیری که دغدغه مالی نداشته باشد و در نهایت برای فرهنگ کشورش تمامِ خود را در میان بگذارد.
 
علی کلانتری
https://siasatrooz.ir/vdce778z7jh8xxi.b9bj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی