دوران آموزش ابتدایی را در ناز و نعمت گذراندم زیرا نه تنها پیش دبستانی، بلکه دبستان هم مانند آمادگی و حتی مهد کودک هم آسان سپری شد که هر روز با خواهش و تمنای مادر از خواب ناز بیدار میشدم تا لباسم را همراه با کمک همین فرشته بپوشم و کیفی که پر از اقلام تحصیلی لاکچری و تغذیه متنوع، همراه با دفترچه و کتاب بود توسط مادر به صندلی سرویس مدرسه برسانم تا در این فضای فارغ از نگاه نگران خانواده و محیطی به ظاهر آموزشی همچنان مشغول شیطنتهای کودکی باشم و در پایان سال با معدل 20 قبول شوم، اگر چه معلوماتم در حدود کلاس اول ابتدایی باقی میماند زیرا تنها در همان یکسال بود که در محیطی تازه و نامأنوس و ترس از افراد ناآشنایی به نام معلم و مدیر خوب درس میخواندم تا در ادامه همه چیز عادی شود که به هر جان کندنی وارد دوره اول دبیرستان شوم، آنجا بود که فهمیدم تمام شش سال گذشته به غفلت دوگانه از سوی خانواده و اولیا مدرسه سپری شده و چتر غیرانتفاعی با تمام قوا بر سر ارتقاء صوری من و امثال من گسترده بوده است تا به دبیرستان برسم در حالی که سواد و معلومات لازمه را برای ادامه تحصیل به همراه نداشتم و به ناچار باید علاوه بر درس روزانه، شبها را هم در خدمت معلمان چند میلیون تومانی سرخانه بگذراندم!
این سرگذشت اکثریت بالاتفاق نوجوانان و جوانانی است که در ادامه بازهم مهمان دبیرستانهای ملی میشوند و به کمک کلاسهای فوق برنامه در آموزشگاهها و یا معلمان خانگی و لطف کادر اینگونه مدارس پولی از پل اخذ مدرک دیپلم گذشته و وارد دانشگاههای اکثراً و شاید تماماً غیرانتفاعی میشوند تا پس از طی این دوران که چندان بهتر از مدارس غیر انتفاعی قبلی نیست، نتوانند کاری درخور هزینه و عمری که تلف کردهاند به دست آورند اگرچه در این میان خانمها پیشرفتهتر از آقایان هستند و در تمام طول دوران تحصیل از ابتدایی تا متوسطه تلاشهای لازم را ارائه میدهند که فرصتهای مناسبی را برای ورود آسان به دانشگاهها به همراه دارد در حالی که نباید از تهدیدات و مشکلاتی که روند این موضوع به همراه دارد غافل ماند زیرا تأثیرگذاری آن در بستر اجتماعی و حتی خانواده بسیار زیاد است که برای نمونه میتوان به ازدواج دیر هنگام، سایه انداختن بر روند اشتغال، فشارهای اجتماعی بیش از حد پیرامون احقاق حقوق مدنی، سیاسی و اقتصادی خود در جامعه که اکثر بانوان نه تنها در کشور خودمان بلکه در سراسر دنیا با آن مواجهند، بسیار است.
ابراهیم سحرخیز معاون اسبق وزارت آموزش و پرورش در این باره اینگونه نظر میدهد که «با ورود پررنگ بانوان به جامعه در کنار وسایل مربوط به اشتغال تأمین معاش میان بانوان و آقایان تا حدودی تقسیم شده است که این موضوع موجب فشار مضاعف در بانوان است، چرا که در کنار مسئولیتهای داخل خانه به امور خارج از منزل هم به طور جدی میپردازند، در کنار اثرات منفی و مثبت ورود به دانشگاه بانوان، باید ریشه این موضوع را به گذشته و موضوع هدایت تحصیلی گره بزنیم. فرایندی که اگر به درستی و اصولی در مدارس اجرایی شود، این توزیع نامتوازن، اثرات منفی در حوزه اشتغال و اقتصاد را در پی ندارد؛ در دوران فعلی به دلیل مشکل اشتغال و اقتصادی، برای پسران بیش از تحصیل، کار و کسب درآمد در اولویت قرار دارد؛ بنابراین کمتر انگیزه ورود به دانشگاه را پیدا میکنند و اکثراً رشتههای مهارتی و تلاش بیشتر در این حوزه را مورد توجه دارند چرا که به این نتیجه رسیدهاند کاری برای آنها وجود ندارد و بیکاران دانشگاهی و اشتغال کاذب، باعث بیانگیزگی بیشتر شده است.
زمانی پسران در گروه ریاضی و فنی بیشترین داوطلبان را داشتند اما اکنون این روند کاهشی است و ترجیح بر آموزش مهارتی است که اگر این موضوع در مدارس به درستی تبیین شود، همین توزیع نا متوازن تعدیل شده و بانوان و آقایان در کنار تحصیلات آکادمیک به آموزش مهارتی هم پرداخته و در حل مشکل اشتغال و کاهش تورم ورود به دانشگاه، بی انگیزگی تحصیلی به کمترین میزان میرسد.
ما در آموزش وپرورش، هدایت تحصیلی را جدی نگرفتیم، اما کشورهایی این موضوع را به نحوی در برنامههای آموزشی خود جای دادهاند، بنابراین نباید انتظار اشتیاق ورود به دانشگاه به ویژه از سوی پسران که در واقع بار اصلی مدیریت اقتصادی بر عهده آنهاست، داشته باشیم، زمانی که نسبت ورود دختران و پسران به دانشگاهها در یک دهه گذشته 60 به 40 بوده است بنابراین باید جامعه آمادگی لازم را داشته باشد که بانوان برای ورود به پستهای مدیریتی چه در سطح میانی و چه ارشد مورد توجه قرار گیرند، زمانی که بانوان تحصیلات آکادمیک از کارشناسی تا دکتری را با رغبت بیشتری دنبال میکنند؛ بنابراین بعد از فارغ التحصیلی و ورود به بازار کار هم انتظار جایگاه اجتماعی بالاتری را دارند و سیاست گذاران باید آمادگی برای واگذاری پستهای مدیریتی به بانوان تحصیل کرده را در مقایسه با مردان پیدا کنند، تحصیلات عالیه در بانوان با ارتقای تقاضای اجتماعی و سیاسی همراه است در حالی که هنوز نگاه ما به مشاغل، نگاهی مردانه است، چگونه میخواهیم این فرصتها را هماهنگ کنیم تا در این نگاه متعالی جایگاه بانوان تبیین شود.
امسال 984 هزار و 214 نفر داوطلب در کنکور دانشگاههای کشور شرکت داشتند که در نوبت دوم آمار دختران 620 هزار و 557 نفر معادل 63 درصد و پسران 363 هزار و657 نفر معادل 37 درصد بود که نشان میداد در حال حاضر دانشگاه تنها ابزار بطالتی است برای ورود مردان به این جرگه!
این سرگذشت اکثریت بالاتفاق نوجوانان و جوانانی است که در ادامه بازهم مهمان دبیرستانهای ملی میشوند و به کمک کلاسهای فوق برنامه در آموزشگاهها و یا معلمان خانگی و لطف کادر اینگونه مدارس پولی از پل اخذ مدرک دیپلم گذشته و وارد دانشگاههای اکثراً و شاید تماماً غیرانتفاعی میشوند تا پس از طی این دوران که چندان بهتر از مدارس غیر انتفاعی قبلی نیست، نتوانند کاری درخور هزینه و عمری که تلف کردهاند به دست آورند اگرچه در این میان خانمها پیشرفتهتر از آقایان هستند و در تمام طول دوران تحصیل از ابتدایی تا متوسطه تلاشهای لازم را ارائه میدهند که فرصتهای مناسبی را برای ورود آسان به دانشگاهها به همراه دارد در حالی که نباید از تهدیدات و مشکلاتی که روند این موضوع به همراه دارد غافل ماند زیرا تأثیرگذاری آن در بستر اجتماعی و حتی خانواده بسیار زیاد است که برای نمونه میتوان به ازدواج دیر هنگام، سایه انداختن بر روند اشتغال، فشارهای اجتماعی بیش از حد پیرامون احقاق حقوق مدنی، سیاسی و اقتصادی خود در جامعه که اکثر بانوان نه تنها در کشور خودمان بلکه در سراسر دنیا با آن مواجهند، بسیار است.
ابراهیم سحرخیز معاون اسبق وزارت آموزش و پرورش در این باره اینگونه نظر میدهد که «با ورود پررنگ بانوان به جامعه در کنار وسایل مربوط به اشتغال تأمین معاش میان بانوان و آقایان تا حدودی تقسیم شده است که این موضوع موجب فشار مضاعف در بانوان است، چرا که در کنار مسئولیتهای داخل خانه به امور خارج از منزل هم به طور جدی میپردازند، در کنار اثرات منفی و مثبت ورود به دانشگاه بانوان، باید ریشه این موضوع را به گذشته و موضوع هدایت تحصیلی گره بزنیم. فرایندی که اگر به درستی و اصولی در مدارس اجرایی شود، این توزیع نامتوازن، اثرات منفی در حوزه اشتغال و اقتصاد را در پی ندارد؛ در دوران فعلی به دلیل مشکل اشتغال و اقتصادی، برای پسران بیش از تحصیل، کار و کسب درآمد در اولویت قرار دارد؛ بنابراین کمتر انگیزه ورود به دانشگاه را پیدا میکنند و اکثراً رشتههای مهارتی و تلاش بیشتر در این حوزه را مورد توجه دارند چرا که به این نتیجه رسیدهاند کاری برای آنها وجود ندارد و بیکاران دانشگاهی و اشتغال کاذب، باعث بیانگیزگی بیشتر شده است.
زمانی پسران در گروه ریاضی و فنی بیشترین داوطلبان را داشتند اما اکنون این روند کاهشی است و ترجیح بر آموزش مهارتی است که اگر این موضوع در مدارس به درستی تبیین شود، همین توزیع نا متوازن تعدیل شده و بانوان و آقایان در کنار تحصیلات آکادمیک به آموزش مهارتی هم پرداخته و در حل مشکل اشتغال و کاهش تورم ورود به دانشگاه، بی انگیزگی تحصیلی به کمترین میزان میرسد.
ما در آموزش وپرورش، هدایت تحصیلی را جدی نگرفتیم، اما کشورهایی این موضوع را به نحوی در برنامههای آموزشی خود جای دادهاند، بنابراین نباید انتظار اشتیاق ورود به دانشگاه به ویژه از سوی پسران که در واقع بار اصلی مدیریت اقتصادی بر عهده آنهاست، داشته باشیم، زمانی که نسبت ورود دختران و پسران به دانشگاهها در یک دهه گذشته 60 به 40 بوده است بنابراین باید جامعه آمادگی لازم را داشته باشد که بانوان برای ورود به پستهای مدیریتی چه در سطح میانی و چه ارشد مورد توجه قرار گیرند، زمانی که بانوان تحصیلات آکادمیک از کارشناسی تا دکتری را با رغبت بیشتری دنبال میکنند؛ بنابراین بعد از فارغ التحصیلی و ورود به بازار کار هم انتظار جایگاه اجتماعی بالاتری را دارند و سیاست گذاران باید آمادگی برای واگذاری پستهای مدیریتی به بانوان تحصیل کرده را در مقایسه با مردان پیدا کنند، تحصیلات عالیه در بانوان با ارتقای تقاضای اجتماعی و سیاسی همراه است در حالی که هنوز نگاه ما به مشاغل، نگاهی مردانه است، چگونه میخواهیم این فرصتها را هماهنگ کنیم تا در این نگاه متعالی جایگاه بانوان تبیین شود.
امسال 984 هزار و 214 نفر داوطلب در کنکور دانشگاههای کشور شرکت داشتند که در نوبت دوم آمار دختران 620 هزار و 557 نفر معادل 63 درصد و پسران 363 هزار و657 نفر معادل 37 درصد بود که نشان میداد در حال حاضر دانشگاه تنها ابزار بطالتی است برای ورود مردان به این جرگه!
حسن روانشید