نخستين واقعه مربوط به حوادث خونين پانزدهم خرداد است كه دقيقا در ۴۸ سال پيش روي داد. ۱۰ سال قبل از آن يعني در ۲۸ مرداد 1332 نيز دولت ملي دكتر محمد مصدق با كودتايي انگليسي – آمريكايي و با همكاري دربار پهلوي صورت گرفت، سقوط كرد.
چند سال پيش از آن نيز وقايع مربوط به سوم شهريور بيست روي داد و هر كدام از اين موارد چنان در سرنوشت ايرانيان تاثيرگذار بوده است كه بايد به طور دقيق واكاوي و بررسي گردد.
ضرورت اين كاوش مهم تاريخي در همان اصل عبرت گيري از تاريخ نهفته است. چرا كه اگر پذيرفته باشيم تاريخ چراغ راه آينده است، پس لزوما بايد قبول كنيم كه وارونه گرفتن اين چراغ نيز ما را گمراه ميكند.
هر ساله در اين ايام رسانههاي داخلي و خارجي به فراخور ديدگاههاي خود به تحليل اين سه واقعه مهم ميپردازند كه با توجه به تضادهاي بيان شده در تحليلهاي متفاوت، در برخي اوقات شناخت حقيقت از باطل كار سادهاي نيست و بايد كارشناسان، محققان و پژوهشگران علم تاريخ در اينباره اظهار نظر كارشناسي كنند.
دست مايه اين گزارش نيز يكي از همين تحليلها است كه به نظر ميرسد اشكالاتي در آن نهفته باشد. موضوع مربوط به يكي از شمارههاي ماهنامه فرهنگي و تاريخي ياران شاهد است كه تحت عنوان «جوانمرد» به بررسي زندگي و اعدام «طيب حاجرضايي» ميپردازد.
نكته جالب توجه اين است كه در جاي جاي ويژهنامه جوانمرد، پرسشگران تلاش كردهاند چهرهاي به طور كلي پاك و منزه از طيب حاج رضايي عرضه كنند و در اين راه تا به آنجا پيش ميروند كه حضور طيب در راس گروه اوباش در كودتاي انگليسي – آمريكايي ۲۸ مرداد را دفاع از دين توصيف ميكنند.
براي اينكه بدانيم اين مطالب تا چه اندازه با واقعيت همخوان است، نيازمند بازنگري و كنكاش در زندگي طيب حاج رضايي هستيم.
طيب كيست؟
بدون اغراق بايد گفت كه سرنوشت طيب حاجرضايي براي بسياري از رهپويان راه عدالت و جوانمردي آرزوي بزرگي است و براي بسياري اين آرزو برآورده نشده و نخواهد شد،چرا كه مرگي با عزت و همراه با سربلندي تنها براي كساني حادث ميشود كه شايستگي آن را داشته باشند.
اما طيب كيست و چرا به چنين سرنوشت متعالي دچار شد؟ وي در تاريخ تقريبي ۱۲۸۰ در محله صابونپزخانه (صامپزخونه) تهران به دنيا آمد و خانوادهاي فقير و كم درآمد داشت، پدر او حسینعلی حاج رضایی پس از مهاجرت به تهران به شغل جمع آوری بوتههای خشک برای نانواییها مشغول بود و درآمد اندكي داشت.
طیب ورزش زورخانهاي انجام ميداد و در دوران رفتن به اجباري (سربازي) به دليل دعواهاي متعدد اندك اندك بين داشمشتيها و به قولي لوتيهاي تهران قديم نام و نشاني پيدا كرد.
وي از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۲ از میدان داران به نام میوه و تره بار تهران و به کار خرید و فروش میوه و تره بار مشغول بود. البته بودجه اين كار را هم از راههايي به سبك خود جمع كرد، چرا كه ابتدا در ميدان ميوه «درباغي» ميگرفت.
درباغي واژهاي مربوط به همان سالها است به اين صورت كه چند «گندهلات» با جمع كردن تعدادي «نوچه» در مقابل هر يك از دروازههاي ميدان ايستاده و هر بار ميوهاي كه وارد و يا خارج ميشد، از آن باج ميگرفتند.
حسين شيرواني از آشنايان طيب كه سالها در بازارهاي تهران قديم كار كرده است، در تعريف «درباغي» گرفتن ميگويد: «از زندان كه آمد بيرون، حاج خان خداداد او را برد پيش خودش. ملك ميدان مال حاج خان خداداد بود كه آدم مومن و مردمداري بود. طيب حدود سال ۲۶ بود كه به ميدان امين السطان آمد. اوايل كارش اين بود كه در باغي ميگرفت. يعني وقتي به ميدان ميرفتيد و مثلا ده لنگه پرتغال ميخريديد، ده تومان از شما ميگرفتند. بعد به شما اجازه ميدادند بار از ميدان خارج كنيد. يادم هست براي هر لنگه بار يك ريال ميگرفتند. چند تا كارگر هم به عنوان نوچه هميشه دم دست طيب خان بود. كساني مثل رضا گچكار، مش مهدي، آن روزها آژان به اصطلاح پاسبان نبود. براي همين براي گرفتن عوارض هر كسي كه ميخواست اين كار را بكند چند نفر بزن بهادر را كنار دست خودش نگه ميداشت. مدتي كه گذشت مردم اعتراض كردند و قضيه درباغي گرفتن جمع شد.»
اگرچه حسين شيرواني تلاش ميكند درباغي گرفتن كه به نوعي باج گرفتن بود را توجيه كند، اما با تحليل شرايط ميادين قديم تهران مشخص ميشود و اين حرفه چيزي جز زورگويي و زورگيري نبوده است و به طور قطع در حلال بودن درآمد ناشي از اين كار نيز شبهات زيادي وجود دارد.
همچنين در اسناد مختلف باقي مانده از دوران زندگي طيب حاج رضايي به اين نكته ميرسيم كه وي به دليل خوش خدمتي به حكومت پهلوي در ۲۸ مرداد انحصار واردات موز و توزيع آن را بدست آورد.
اين موضوع را شعبان جعفري (شعبان بيمخ) در كتاب خاطرات خود نقل كرده و اتفاقا مدعي شده وقتي انحصار واردات موز را از طيب گرفتند، وي به جرگه ناراضيان حكومت پهلوي پيوست.
اگرچه بيژن حاجرضايي فرزند طيب در اينباره با تكذيب سخنان شعبان جعفري گفته است: «آن زمان براي وارد كردن ميوه نياز به كسب مجوز نبود. آن موقع پرتغال و سيب به اين شكل كه الان ميبينيد در بازار وجود نداشت و از طريق لبنان به كشور وارد ميشد. تنها وارد كننده موز و سيب و پرتقال هم مرحوم پدرم بود به هيچ عنوان ممنوع نكردند كه ايشان برود اعتراض كند كه چرا ممنوع كرديد» اما، اسناد بسياري در دست است كه نشان ميدهد طيب به واسطه اين انحصار روزانه هزاران تومان درآمد خالص داشته است.
شرارتهاي طيب حاج رضايي
نكته مهم ديگر زندگي طيب حاج رضايي روحيه شرورانه طيب است و اساسا به همين دليل و به واسطه راهاندازي دعواها و چاقوكشيهاي متعددي كه انجام ميداد، مشهور و از شاخصترين افراد داراي چنين خصوصياتي شد.
صدها درگيري و چاقوكشي از طيب در شهرباني وقت گزارش شده و براي چنين رويه بارها محكوم و زنداني شده است. از جمله آنكه در سال ۱۳۱۶ به دو سال حبس انفرادي و پنج سال حبس با اعمال شاقه در سال ۱۳۲۲ به دليل درگيري و همچنين تبعید به بندرعباس در سال ۱۳۲۳ به اتهام قتل محكوم شده بود.
چاپلوسي براي دربار پهلوي
در زندگينامه طيب كه سينه به سينه از سوي دوستان و نزديكانش نقل شده، آمده است كه وي تا پيش از آشنايي با شهيد مهدي عراقي همچون ديگر هم طرازانش، خوشخدمتيهاي بسياري براي دربار پهلوي انجام داده است.
از جمله آنكه در زمان تولد رضا پهلوي فرزند محمدرضا