مارتین یول، سرمربی فولام، تایید کرد که اشکان دژاگه، هافبک ایرانی این تیم، تا پایان فصل قادر به همراهی فولام نخواهد بود.
روز پنجشنبه کمیسیون پزشکی باشگاه فولام تشکیل جلسه داد و در پایان اعلام شد که مچ پای دژآگه قطعا به جراحی نیاز دارد و در نتیجه این بازیکن باید پس از جراحی که امروز انجام خواهد شد، سه ماه استراحت کند.
این ملی پوش ایرانی در پیروزی ۳-۲ فولام مقابل کوئینزپارک رنجرز، به دلیل برخورد با تابلوهای تبلیغاتی کنار زمین دچار آسیب دیدگی شد و اکنون باید لیگامنت قوزک پایش را به تیغ جراحی بسپارد.
مصدومیت و غيبت سه ماهه اشکان دژاگه میتواند بدترین خبر برای کارلوس کیروش باشد و در آستانه مهمترین راند از مرحله مقدماتی جام جهانی که حکم مرگ و زندگی را برای تیم ملی خواهد داشت افکار سرمربی پرتغالی تیم ملی را کاملا به هم بریزد. اکنون با دل بستن به دژاگه و خبر مصدومیت او دغدغه ها به شدت بیشتر شد. تعارف ندارد بدون حضور دژاگه که از سوی مردم و کارشناسان چه درست و چه نادرست مرد سال فوتبال ما شد درصد شانس صعود تیم ملی به جام جهانی به شدت نزول می کند. آن هم در شرایطی که از چنین گروهی باید مثل آب خوردن صعود می کردیم.
دژاگه کمکم در ترکیب فولام جا افتاده بود و از سوی برخی هواداران و رسانههای انگلیسی هم حمایت میشد، اما به یکباره دچار مصدومیتی از ناحیه مچ پا شد؛ سرمربی هلندی فولام در واکنش به دوری درازمدت دژآگه از فوتبال گفت: متاسفانه دژآگه به جراحی روی پایش نیاز دارد. آسیب او برای ما رخداد بسیار بدی است. تلختر از دوري اشكان براي فولهام دوري او در بازیهای حساس پایانی تیم ملی مقابل قطر، لبنان و کره جنوبی براي كشورمان آزار دهنده است.
در این صورت این سوال برای علاقهمندان به تیم ملی و البته کارلوس کیروش پیش خواهد آمد که چه بازیکنی میتواند جای دژاگه را در ترکیب اصلی تیم ملی پر کند.
دژاگه که در سیستم موردعلاقه کیروش در گوش راست خط حمله به کار گرفته میشود در تمام بازیهایی که برای تیم ملی به میدان رفته بازیکنی تاثیرگذار و تقریبا بدون جانشین بوده است. او به عنوان یک بازیکن کناری هم تکنیک بالایی برای دور زدن مدافع پیش روی خود دارد هم توانایی بدنی فوقالعاده دارد که در مقایسه با سایر بازیکنان ملیپوش کاملا به چشم میآید. او در زدن ضربات نهایی هم به اندازه کافی مهارت دارد تا در نقش گلزن ظاهر شود و کلا یک بازیکن بینالمللی درجه یک به حساب میآید به طوری که با وجود بیتفاوتیهای اولیه نسبت به حضورش در تیم ملی با انجام بازیهای خوب کاری کرد تا در همان سال اول حضورش در فوتبال ملی عنوان بهترین بازیکن سال کشور را از آن خود کند و در بین فوتبالدوستان محبوب شود.اشکان در همان بازی اول خود برای تیم ملی مقابل قطر کلاس متفاوت فوتبال خود را نشان داد و در بازیهای حساسی مثل دیدار با کره جنوبی ثابت کرد میتوان برای صعود به جام جهانی روی او حساب ویژهای باز کرد.
بدون شک خبر مصدومیت طولانیمدت او میتواند تمام تفکرات کارلوس کیروش را به هم بریزد و البته در میزان امیدواری مردم به صعود تیم ملی تاثیرگذارباشد اما باید دید چه بازیکنی جای او را خواهد گرفت. با توجه به بازیهای قبلی و نوع تعویضهای کیروش میتوان حدس زد محمدرضا خلعتبری مهمترین آلترناتیو اشکان باشد و دوباره به بازیکن فیکس تیم ملی دعوت شود. همچنین بازیکنانی مثل غلامرضا رضایی که خصوصیات سرعتی- قدرتی دارند هم میتوانند امیدوار به دعوت مجدد باشند اما مصدومیت اشکان اتفاقی نیست که بتوان به راحتی از آن عبور کرد و صعود به جام جهانی بدون او را متصور شد.اما نكته آزار دهنده اي كه در پس مصدوميت اشكان نمايان شد بيبرنامگي فوتبال ايران است؛ در فوتبال ایران که پر از استعداد است و این همه هزینه می کنیم پیدا کردن یک مهاجم گلزن باید این همه مشکل باشد؟ بی توجهی هایی باعث شده تا سرمربی تیم ملی چشم به آن سوی آبها داشته باشد. چنین شد که اشکان دژاگه چشم و چراغ فوتبال ما شد و رضا قوچان نژاد مهاجم ثابت فوتبال ملی ما شد.اتفاقی عجیب که اگر دو سه سال پیش از آن حرف می زدید با تعجب خیلی ها روبرو می شدید.
اینجاست که مشکل غیر فوتبالی بودن مسئولان فوتبال خودنمایی می کند. بدون تردید اگر فوتبال ما توسط مدیران فوتبالی هدایت می شد آنها با آشنایی به چم و خم کار راهی برای برون رفت از این مشکل می یافتند.این روزها که ما در تیم ملی در کار گلزنی با مشکل جدی مواجه هستیم در لیگ چه بازیکنی در کار گلزنی خودی نشان داده تا به او نظر شود؟ در لیگ امسال جلال رافخایی با ۱۸ گل از ۳۱ بازی از هم اکنون کاندیدای شماره یک آقای گلی به شمار می رود!دقت کنید: ۱۸ گل در ۳۱ بازی! یعنی اگر او در سه بازی آینده گل نزند معدلی در حد هر دو بازی و یک گل! تازه این تعداد گلی هست که او را بدون تهدید آقای گل می کند. بازیکن بعدی یعنی سید صالحی با ۱۴ گل و نفرات بعدی با زدن ۱۱ گل. آیا نباید فکری اساسی در این باره کنیم؟ با چنین شرایطی آیا زدن دو گل در بازی های مقدماتی جام جهانی آن هم در ۵ بازی عجیب است؟آیا قرار است درب هم چنان بر این پاشنه بچرخد؟ آیا باید بازهم منتظر بمانیم که بر حسب اتفاق نسل طلایی دیگری از راه برسد؟ اگر چنین است نقش مدیران فوتبالی در چیست؟