ماراتن حيف و ميل بيت المال – شما بخوانيد نقل و انتقالات ليگ برتر فوتبال- چند روزي است آغاز شده است و پانزدهم تيرماه موعد پايان يافتن زمان تغييرات است.
باشگاههاي فوتبال هم كه از كيسه مردم ارتزاق ميكنند اين روزها سر كيسه را شل كرده اند و براي جذب فلان مربي و بهمان بازيكن ارقام ميلياردي پيشنهاد مي دهند و البته چك هم ميكشند؛بماند كه مديران اين باشگاهها در ديدار با وزير ورزش مدعي شدند امسال ريخت و پاش كمتري كنند اما تجربه نشان داده است اين وعدهها ،وعده سرخرمن است!
... اين بازار پر پول، كيسه خيلي ها را پر ميكند.بازار با بركتي است ديگر؛از آبدارچي تيمها گرفته تا آناليزور و سرپرست و مربي و مدير برنامه و دلال و بازيكن و ... همه در اين فصل زندگيشون آب و رنگي تازهاي ميگيرد و ماشين بنز و بيامو مدل ۲۰۱۲ به ۲۰۱۳ تبديل ميشود و البته برجها ميسازند و بماند.
اين ولخرجيها در حالي اتفاق ميافتد كه بچههاي معصوم در مدرسه با بخاريهاي نفتي ميسوزند به اين دليل كه خزانه خالي است!بچه هايي كه بيماريهاي خاص دارند به دليل گراني داروهايشان زجر ميكشند به اين دليل كه خزانه خالي است! كدام خزانه خالي است؟ هماني كه از آن گوني گوني پول به بازيكنان فوتبال ميدهند خالي است!؟
پرداخت مبالغ بالای یک میلیارد تومان به برخی از بازیکنان و مربيان که البته از نظر فنی در حد بازیکنان و مربيان درجه سوم اروپا هم نیستند چند سالی است که در فوتبال بی در و پیکر ایران رسم شده و برخی مدیرانی که از کیسه دولت خرج می کنند حاضرند برای حفظ موقعیت خود روی صندلی مدیریت و البته ركوردشكني در ناکامی ها، مبالغ این چنینی را به بازیکنان پرداخت کنند.
در فوتبال اسماي حرفه اي ما به علت عدم وجود يک مديريت کارآمد و تخصصي و دور بودن از اطلاعات جامع فوتبال حرفه اي هر روز مشکلي به مشکلات ديروزمان افزوده مي شود. شايد اين فوتبال از نقطه نظر توانايي هاي سخت افزاري در مضيقه باشد ولي در مقوله نرم افزاري يا همان برنامه ريزي آموزشي و مديريتي بايد قوي تر شود.
فوتباليست ها؛ آن ها را مي توان يکي از غريب ترين نمونه هاي اجتماعي يک دهه و اندي اخير جامعه ايران لقب داد. آدم هاي مشهوري که ناگهان در بهترين مناطق شهر صاحب لوکس ترين خانه ها و بهترين امکانات شدند تا مثل هميشه انگشت نما باقي بمانند. با اين تفاوت که اگر در گذشته آن ها را به واسطه شهرت و توانايي هايشان با انگشت نشان مي دادند، امروزه اشاره انگشت نه به خود فوتباليست که به ماشين، پوشش و آرايش اوست.
کسي دقيقاً نمي داند فوتباليست ها هنوز هم به اندازه سال ها و دهه هاي گذشته در ميان توده مردم محبوب هستند يا اين محبوبيت جايش را به نوعي نگاه بدبينانه آميخته با تنفر داده است. کارگري که با انواع و اقسام اضافه کاري و مشاغل فرعي حقوقش در آمدش در ماه به یک میلیون تومان مي رسد ناگهان پاي برنامه ها و اخبار ورزشی خواب شب را فراموش مي کند. او با گوش هاي خودش مي شنود که علي دايي بابت يک سال مربيگري در تيم پرسپولیس یک میلیاردتومان دستمزد گرفته و براي دريافت ساير مطالباتش دست به دامن مراجع قضايي شده.
وقتی در اخبار ۲۰:۳۰ از زبان رویانیان مبلغ دو میلیارد برای خرید دو بازیکن می شنود و در رسانه ها از پیشنهاد سه میلیاردی ذوب آهن به قلعه نویی پرده برداشته می شود ، مخاطب بدخواب شده شبکه ۲ با يک حساب و کتاب ساده به اين نتيجه مي رسد که براي کسب چنين درآمدي بايد بيش از يک صد سال کار کند و در چنين شرايطي احتمالاً از اين پس نمي تواند علي دايي و امیرقلعه نویی را مثل سابق دوست داشته باشد.
جابه جا شدن فوتباليست ها از اين باشگاه به آن باشگاه ديگر عشق و علاقه به پيراهن را کمرنگ تر کرده و تيم هاي قدرتمند و متمول تر شروع به خوردن دست پرورده هاي تيم هاي ضعيف تر کردند. حال ديگر اين فوتباليست هاي جوان و آينده دار بودند که براي رسيدن به پول و شهرت و تيم ملي و راهيابي به تيم هاي بزرگ تر در تيررس مديران و واسطه ها قرار مي گرفتند.
طيف بزرگي از کارگران و کارمندان در کنار فوتباليست هاي ميلياردر در يک شهر زندگي مي کنند اما تفاوت سبک و کيفيت زندگي اين دو گروه آن قدر متفاوت است که گويي در دو سياره مجزا نفس مي کشند. پايه حقوق اینها کجا و قراردادهاي یک میلیاردی و دو میلیاردی کجا! بايدهاي غول آسا و نبايدهاي ريز و درشت زندگي کارمندي و کارگري با ذهن عموم جامعه بيگانه نيستند و آنچه خلق الساعه و حيرت انگيز به نظر مي رسد سبک زندگي فوتباليست هايي است که شايد چنين روزگاري را در خواب هم نمي ديدند. آن ها در حالي به جمع مرفه ترين اقشار جامعه پيوسته اند که عموماً نه تحصيلات آنچناني دارند و نه خدمات قابل اعتنايي را به جامعه ارائه مي دهند. هزينه اين پولهاي هنگفت براي خريد بازيکنان و مربيان فوتبال درحالي پرداخت مي شود که اکثر قريب به اتفاق باشگاههاي ورزشي و تيم هاي فوتبال اين باشگاهها، دولتي هستند و به نوعي از بودجه دولت استفاده مي کنند که در اين بازار، چنين دست و دل بازانه چند صد ميليون براي يک فصل به يک بازيکن و يا مربي پرداخت مي کنند.
اگر باشگاهها و تيم هاي فوتبال ما درآمد زا باشند و بتوانند بودجه خود را تامين کنند اين اختيار را دارند که براي بازيکن و مربي مورد نظر خود هرچقدر که دلشان مي خواهد بپردازند، چرا که بازگشت اين هزينه برايشان امکان خواهد داشت اما وقتي چشمشان به دست ديگري است، اين پرداخت هاي نجومي چه توجيهي مي تواند داشته باشد. سال ها است با روي كار آمدن هر دولتي وعدهاي بر پايان اين دست درازي به جيب مردم داده ميشود اما هر سال كه مي گذرد ارقام اهدايي ، به جاي روند كاهشي ،مسيري صعودي و پر شتاب را در پيش گرفته است.آري تكراري ترين كلمه اي كه ساليان سال است ميشنويم و فقط ميشنويم خصوصي سازي است.
مجلس شوراي اسلامي در قانوني بر اساس ماده ۱۳ قانون برنامه ۵ ساله پنجم توسعه ،پرداخت هرگونه وجهی از محل بودجه کشور به هر شکل به ورزش حرفهای را ممنوع کرد تا به نوعی از حيف و ميل بیت المال جلوگیری شود اما اين قانون را كسي تبعيت نكرد و كس ديگري هم پيگيري و نظارت نكرد تا همچنان در روي ورق فقط اعتبار داشته باشد.پرداخت پولهای کلان و بستن قراردادهایی که تا چند سال پیش فقط در کشورهای حوزه خلیج فارس شدنی بود، این سئوال را ایجاد میکند که چنین هزینههایی با وجود اين قانون چگونه ممکن میشود؟ آیا در صورتی که فوتبال ما خصوصی میشد باز هم شاهد چنین آشفته بازاری بودیم؟