پنج مقوله مختلف حقوق بنیادین بشر را تشکیل می دهد این مقولات عبارت اند از: ۱- حق حیات۲- حق آزادی ۳ - حقوق مشارکت سیاسی برابر ۴- حقوق برخورداری از حمایت قانونی ۵- حقوق برخورداری از خدمات بنیادین اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی. تمام اینها اگرچه " حداقلی " است ولی اندیشمندان مختلف اجتماعی و حقوقی و سیاسی معتقدند که دولتها میتوانند با تامین آزادی بیان واندیشه ،دموکراسی ، رفاه اجتماعی میتوان حقوق بشر را در سراسر جهان کامل به یک بستر مناسب و قابل قبول برسانند .
علی الاصول مقوله حقوق بشر در راه حفظ و پاسداری از حیثیت ذاتی انسان، نوع بشر را اولویت میبخشد و وظیه خود میداند تا به عنوان یکی از نیازهای مهم و غیر قابل انکار در دو گرایش حقوق شهروندی و حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی از نقض اساسی حقوق انسانها ممانعت به عمل آورد ،اما واقعیت موجود این است که در ساختار حقوق بینالملل حمایت از حقوق بشر و تدوین و اجرای این حقوق به دولتها سپرده شده است، ولی متاسفانه حکومتها به عنوان مدافع حقوق اجتماع و حاکمیت در بسیاری از موارد بجای پاسداری از این مفهوم اقدام به محدود کردن حقوق بشر وارائه تاویلهای غیر قابل قبول از آن مینمایند.
لذا با توجه به برخورد حاکمیت دولتها با حقوق بشر روند حرکت در این زمینه کند، گزینشی ویک جانبه گرایانه بوده ومتاسفانه درحال حاضر این دغدغه مهم به عنوان ابزاری برای رسیدن به مطامع سیاسی قدرتهای بزرگ قرار گرفته است. مبنا وماهيت حقوق بشر : «کرامت ذاتي انسان» به عنوان مبناي حقوق بشر تلقي مي شود، يعني بشر من حيث بشريت ، شايسته و مستحق برخورداري از برخي حقوق است ؛ حقوق بنيادين و هنجارهاي بشري اي که ناظر بر مشترکات انساني است ، آنچنان بديهي و از نوع برتر و مطلق که غير قابل تخلف و شرط ناپذيرند؛ قيد و حدي را بر نمي تابند و از اين حيث ديگر نمي توان در قالب الگوهاي دولت محور فرا دست طلبانه بر صلاحيت هاي انحصاري و ملي و يا داخلي بودن حوزه موضوعي حقوق بشر تأکيد کرد.
چرا که «کرامت ذاتي» انسان، به او ارزش و اعتباري فوق همه پديده هاي اجتماعي مي دهد، بلکه اين پديده ها طفيلي هويت انساني آحاد بشرند. ارزشهاي جهاني بايسته اي که رعايت و احترام به اين حقوق را الزامي فرض مي کنند ، به آنها ويژگي مطلق مي دهد و به تعبيري رعايت آنها حيات انساني را عقلاييتر مي کند و امنيت و رفاه و شکوفايي بيشتري را نصيب بشر خواهد کرد.
اين غايات عقلايي و وجداني ، به رغم بداهتي که از آن بر خوردار شده اند، اما محصول تجربه تاريخي و طولاني و پر فراز و نشيب بشرند؛ اما آنچنان ريشه دوانده اند که نمي توان به راحتي ازآنها به دليل برخي، صرف نظر کرد. در اين معنا حقوق بشر ماهيتاً نه بر اصل معامله متقابل، يا اعمال سليقه بلکه بر منافع مشترک و همگاني حول هنجار هاي اخلاقي ـ وجداني عام معطوف به حقوق ذاتي انسانها مبتني است.«كرامت انساني» اصطلاح جديدي است كه مورد بحث و بررسي يا استناد قرار گرفته و چندان نميتوان حدود و ثغور آن را به روشني تبيين كرد. اگرچه واژه «كرامت»، در ادبيات ديني ما وجود داشته است، ولي رايج شدن، آن در اصطلاحات حقوق و انساني، پس از رواج اصطلاحات مربوط به حقوق بشر است. اين واژه، از كلمه «Dignity » در انگليسي گرفته شده و آنچه در متون انگليسي و نوشتههاي مربوط به حقوق بشر آمده، همين واژه ديگنتي است كه در فارسي از آن به حيثيت، كرامت و يا منزلت انساني ياد ميشود.
اين كلمه در قرآن كريم، در سوره اسرا نيز به كار رفته و آيه مذكور در اين سوره بيانگر امتيازي است كه بني آدم نسبت به ديگر موجودات دارد؛ آنجا كه فرمود: "و لقد كرمنا بنيآدم و فضلنا هم علي كثير ممن خلقنا تفصيلا: ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم و تكريم نموديم (البته شايد دراين نكته كه فرمود)؛ آنان را بر بسياري ازآفريدههاي خود برتري داديم"، حكمي نهفته است.
به هر حال، وقتي خداوند بعد از آفرينش انسان، خود را بهترين خلقكنندگان ميخواند و ميفرمايد: فتباركالله احسنالخالقين، گوياي آن است كه انسان مهمترين دستاورد خلقت و برترين موجودي است كه به دست حق تعالي آفريده شده است. به طور كلي، از آنچه در كلمات و بيانيات فلاسفه اسلامي و يا متون ديني ما درباره انسان آمده است، دانسته ميشود كه انسان في نفسه و با مشخصههاي يكه دارد، موجودي باارزش، محترم و برخوردار از كرامت و منزلت است و خداوند با خلق اين موجود، او را به صفات خويش متخلق كرده و جانشين خود بر روي زمين قرار داده است؛ چنان كه در قرآن كريم ميخوانيم:" واذا قال ربك للملائكه اني جاعل فيالارض خليفه" يعني ميخواهم موجودي را بيافرينم كه صبغه خلاقت الهي داشته باشد.
جايگاه كرامت ذاتي انسان در اسناد بين المللي : وقتي به مقدمه و حتي گاهي مواد اسنادي كه در حمايت از حقوق بشر و آزاديهاي اساسي تدوين شدهاند نگاه كنيم ميبينيم در تمامي آنها سخن از كرامت شخص يا كرامت ذاتي انسان مطرح است. به عنوان نمونه منشور سازمان ملل متحد در مقدمهاش سخن از كرامت و ارزش شخص انسان را مطرح نموده، مقدمه و ماده يك اعلاميه جهاني حقوق بشر (۱۹۴۸)مقدمه ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي (۱۹۶۶)مقدمه ميثاق بين المللي حقوق اقتصادي اجتماعي و فرهنگي (۱۹۶۶) و بسياري از اسناد ديگر همگي كرامت ذاتي انسان را مورد توجه قرار دادهاند:اصطلاح كرامت انسان، ارزش فطري يا شايستگي يك انسان است كه با ماهيت انسانيت وجود يافته و به عنوان مبناي فلسفي قانوني تمامي حقوق بشر به رسميت شناخته شده است.
اين كرامت انسان به وسيله تدوين استانداردهاي حقوق بشربين المللي كه محدوديتهايي را بر اقدامات دولتها يا ممانعت آنها از انجام شيوههايي كه منجر به نقض كرامت انسان ميشود، حفظ و ارتقاء يافته است. از اين روي حقوق بشر، كرامت انسان را مورد حمايت قرار ميدهد. هر انسان داراي اين كرامت است و چنين كرامتي ذاتي (Inherent) و غير قابل تجزيه و سلب است. اغلب كرامت ذاتي بشر به عنوان مبناي حقوق بشر مطرح ميباشد.