مساله داعش موضوعي است که اگر با کمک کشورهاي منطقه حل نشود، خيلي زودتر از آن چيزي که گمان ميرود امنيت را براي کشورهاي منطقه حرام ميکند. آنچه در عراق، سوريه ميگذرد در واقع پروژه فارغالتحصيلان آکادمي القاعده در سوريه است؛ موضوعي که ميتواند هر لحظه در هر کشوري در جهان شکل بگيرد. جنگهاي صليبي و انفجارهايي مهيب در اروپا محتملترين رويدادي است که انتظار قاره سبز را ميکشد. جالب اينجاست که سين کيانگ در غرب چين همانند منطقه چچن در قفقاز به ميداني براي مانور القاعده تبديل شده است.
کشورهاي منطقه به همراه جامعه جهاني به دور از دشمنيها بايد اقدامي عملياتي عليه همه فرزندان اسامه بنلادن در عراق، سوريه، افغانستان، پاکستان، نيجريه يا هر نقطه ديگر که پاي القاعده به آنجا باز شده است انجام دهند؛ در غير اين صورت خيلي زودتر از آن چيزي که گمان ميرود تعريف امنيت به يک رويا در کتابهاي لغت تبديل ميشود.
کنار هم چيدن فعاليتهاي داعش، جيشالعدل، بوکوحرام، الشهدا بالدم، انصارالشريعه و چندين نام ديگر نشاندهنده نقشه ميان مدت براي تهديد امنيت جهاني است. اگر ترور دکترعبدالله عبدالله همانند ترور احمد شاهمسعود پيش از حملات يازدهم سپتامبر به نتيجه رسيده بود ميتوانست سرآغاز اتفاقات متعدد ديگري در منطقه باشد.
امروزه داعش خود را یک گروه جهادی پیشتاز در جهان معرفی میکند و با پیشرفتهای نظامی چشمگیر، ثروت فراوان و شبکه رسانهای مؤثر راه دستیابی به اهداف درازمدت خود را هموار میبیند. پیکارجویان تازهای نیز هر روزه به این گروه میپیوندند که بسیاری از آنها از کشورهای غربی هستند. داعش در هر شهری که میرود، قوانین خودش را برپا میکند. قوانینی که برپایه برداشت جاهلانه و سطحی و سلیقهای از برخی آیات قرآن است. آنها بدون داشتن آگاهی و درک درست از دین، فرامین محدود کنندهای را برجسته میکنند و بر مبنای آن، خشونتهای صورت گرفته را توجیه مینمایند.
در این اوضاع آشفته، روشن است یکی از بارزترین پیامدهای فعالیت گروه تندرو داعش، دامن زدن به موج اسلامهراسی است که پس از حادثه یازدهم سپتامبر در غرب شدت گرفت. چنان که نتایج مطالعات جدیدی که در آلمان با عنوان «وحشت غربیها از شرق» انجام گرفت، نشان میدهد که ۶۴ درصد از مردم آلمان براین اعتقاد هستند که دین اسلام به خشونت گرایش دارد و همچنین ۶۰ درصد ازاین افراد معتقدند که دین اسلام برپایه انتقام گرفتن استوار است و مسلمانان را به انتقامجویی تشویق میکند!
به نظر میرسد حضور نیروهای افراطی«دولت اسلامی» در منطقه خاورمیانه سبب تغییر رویکرد برخی قدرتهای منطقهای و بینالمللی نیز گردیده است. امریکا و حامیان منطقهای و فرامنطقهای آن بر این نکته واقف شدهاند که همانند تجربه شکلگیری القاعده در افغانستان، حمایت و استفاده از گروههای افراطی برای تغییر سیاست و حکومت برخی کشورهای منطقه خاورمیانه، در واقع به پاکردن آتشی است که دیر یا زود دامن خود آنها را نیز خواهد گرفت. کاهش فشارها برای تغییر بشار اسد و تقویت موضع وی که مدتها پیش در رابطه با خطر تقویت تروریسم و گسترش افراطگرایی در منطقه هشدار داده بود نیز از دیگر پیامدهای قدرتنمایی داعش در منطقه است.
خطر داعش در جغرافیای منطقهای حال به قدری تشدید شده که اگر نگاه راهبردی به تحرک و اقدامات آن نشود می تواند به مناطق دیگر نیز رسوخ کند. مثال و نمونههای بسیاری میتوان برای این تحرک این گروه تروریستی آورد. از جمله برخی هواداران گروه تروریستی داعش از فرصت تظاهرات مردم اروپا در حمایت از مردم غزه استفاده کردند و پرچمهای این گروه را در خیابانها در دست گرفتند.
از دیگر سو، بسیاری از کشورها با پدیده عضوگیری گسترده داعش که گستره وسیعی از آمریکا تا اروپا، قفقاز و آسیای غربی و جنوب شرق آسیا را در برگرفته است، رو برو هستند. اگر چنین وضعی را به فضای رعب و وحشتی که گروه داعش با کشتار مردم در مناطق تصرف شده در عراق و سوریه ایجاد کرده بیفزاییم، متوجه خواهیم شد که منطقه خاورمیانه، حال دچار «بیتعادلی ژئواستراتژیک» شده است، اوضاعی که در آن تعادل جغرافیای راهبردی منطقه از شمال آفریقا یعنی مصر و لیبی تا نقطه کانونی این منطقه یعنی عراق و سوریه و تا نزدیکی مرزهای لبنان و فلسطین به واسطه ظهور گروه تروریستی داعش در درون مثلث تکثر هویتی، رقابتهای منطقهای و مداخله فرامنطقهای برهم خورده است.
در این بستر بیتعادل و بیثبات، گروهی به نام داعش سر برآورده که به عنوان یک مشکل امنیتی، فضایی فراتر از نبود تعادل را نمایش میدهد؛ شاید آشوب بهترین مفهوم و واژهای است که میتوان برای اوضاع آینده درصورت تداوم بیثباتی و نبود تعادل جغرافیای راهبردی با حضور داعش نام برد. آشوب امنیتی در این معنا به شرایطی اطلاق میشود که بیثباتی منطقهای به دلیل حضور عملیاتی این گروه در روندهای منطقهای به شکلی پردامنه تداوم مییابد و ترتیبات امنیتی حاکمیتی را نه تنها با چالش، بلکه با خطر تجزیه روبرو میسازد.
بحران داعش که طی چند ماهة اخیر باعث کشته شدن دستکم هزاران نفر در عراق و سوريه شده است، بار دیگر نشان داد مدعیان دموکراسی در جهان و متحدان آن تا چه اندازه به فرآیندهای دموکراتیک پایبندند. داعش، در واقع روی دیگری از چهره دموکراسیخواهانه واشنگتن است که در مقابل افکار عمومی جهان قرار گرفته و گویی همان «پنجه آهنین» در چارچوب تعبیر رهبر انقلاب است که این روزها در عراق و سوريه از «دستکش مخملی» بیرون افتاده است.
جان كلام
منطقه خاورمیانه به دلیل وجود منابع انرژی نفت و گاز و هارتلند بودن و نیز به سبب موقعیت استراتژیک و ژئوپلتیک و مهد ادیان الهی بسیار حائز اهمیت بوده مضاعفا وجود رژیم غاصب صهیونیستی این منطقه از کره زمین را دست خوش حوادث و ناآرامی کرده است. نگاه راهبردی دول غربی در این منطقه با طرح خاورمیانه بزرگ در سالهای گذشته همواره به اشکال و روشهای مختلفی پیگیری شده و ادامه داشته و به نوعی با شکست مواجه شده است. هماکنون طرح جدید خاورمیانه بزرگ با نگاه تجزیه کشورهای این منطقه از سوی برنامهریزان و طراحان غارتگر بینالمللی با ایجاد فرقهگرایی و گروهسازی افراطی با نام اسلام دنبال میکردد.
پیداش گروههای طالبان در افغانستان و تکفیریها در سوریه، داعش در عراق پیرو طرح خاورمیانه به ظاهر بزرگ اما تجزیه شده را خواهانند. هماکنون شبکهسازی گروههای تکفیری و وهابی در جهان بویژه با حمایت دولتهای عربی مرتجع به منظور تامین منابع انسانی برای جنگ و جهاد نکاح در منطقه خاورمیانه در آنسوی منطقه خاورمیانه از میان مسلمانان مهاجر و ملیتهای مختلف در سرزمینها و کشورهای اروپایی و آمریکایی آسیایی، آفریقایی و حتی اقیانوسیه دنبال میشود و خبرها حکایت از اعزام و حضور آنان در سوریه و عراق دارد.