همزمان با آغاز بيداري اسلامي در كشورهاي عربي شمال آفريقا و حوزه خليج فارس مردم عربستان به ويژه در منطقه قطيف قيام عليه آل سعود را آغاز كردند. هر چند كه اين قيام در ابتدا محدود به منطقه قطيف بوده، اما به مرور ابعاد گستردهتري گرفته و حتي به رياض پايتخت نيز رسيده است.
به رغم آنكه سران آل سعود برآن بوده تا به قيام مردمي جنبه قومي داده و آن را حركتي از سوي شيعيان عنوان دارند، اما روند تحولات از حضور گسترده و متحد شيعيان و اهل سنت در مقابله با آل سعود حكايت دارد. اين اعتراضات كه با بازداشت شيخ نمر از علماي قطيف ابعاد جديدتري پيدا كرد در روزهاي اخير گسترده تر از هميشه صورت گرفت. موج اعتراضات چنان گسترده شده كه نيروهاي امنيتي در كنار بازداشتهاي فراگير، از سلاح هاي جنگي براي سركوب كردن مردم استفاده ميكنند. اعتراضات مردمي چنان بوده كه دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا از پيامدهاي آن ابراز نگراني كرده و حتي مقامات ارشد آمريكايي پترائوس رئيس سيا را براي بررسي تحولات و ارائه راهكار به آل سعود راهي عربستان ساختند.
دليل اوج گيري قيام
در باب دلايل و عوامل تأثيرگذار بر اوج گيري اعتراضات مردمي عوامل متعددي قابل توجه است.
از جمله مسائل مطرح عدم توجه سران رياض به خواستههاي مردمي است. مردم عربستان به اين نتيجه رسيدهاند كه آل سعود هرگز پذيرنده حقوق آنها نخواهد بود و تنها راه براي رسيدن به اين مهم نيز ايستادگي و پايداري است. آزاد نساختن شيخ نمر و زندانيان كه از مطالبات اصلي مردم است گواهي بر عدم انعطاف پذيري آل سعود است كه مردم را به مقاومت بيشتر سوق داده است. نكته قابل توجه آنكه سركوبگريهاي آل سعود در ماه هاي اخير نيز كاهش نيافته بلكه هر روز ابعاد گسترده تري به خود گرفته است، به گونه اي كه نيروهاي آل سعود حتي از گلوله هاي ساچمه اي و جنگي براي سركوب مردم استفاده مي كنند كه ده ها شهيد و زخمي برجاي گذاشته است. مردم عربستان تأكيد دارند كه انتقام خون شهدا صرفاً سرنگوني آل سعود است و تا تحقق آن آرام نخواهند گرفت.
برملا شدن ابعاد جديدي از فساد حاكم بر خاندان سعود و نيز گسترده تر شدن اختلافات دروني ميان آنها زمينه ديگري براي گسترش قيام مردم است. افشاي ابعاد مختلف فساد حاكم بر خاندان آل سعود نشان داده كه ادعاي حكومت ديني آنها امري واهي و فريبي بيش نيست، در حالي كه مردم خواستار حكومتي كاملاً اسلامي بر اساس موازين شرعي مي باشند.
هر چند كه كشورهاي غربي با سكوت و سانسورهاي خبري برآنند تا حمايت همه جانبه از آل سعود را اجرايي سازند، اما اين حمايت ها در نهايت يك اصل را براي ملت عربستان آشكار ساخت و آن اينكه آل سعود حكومتي مردمي نيست، بلكه تحت سلطه غرب قرار دارد و صرفاً تأمين كننده منافع آنها است. وابستگي به غرب مسئله اي است كه ملت ها در روند بيداري اسلامي با آن مبارزه مي كنند، چنانكه افرادي مانند مبارك در مصر نيز به واسطه همين وابستگي، از سوي مردم سرنگون شد.
بررسي تحولات اين كشورها نشان ميدهد كه غربيها نهتنها راه سكوت در پيش گرفتهاند بلكه رسما به حمايت از كشتار مردم ميپردازند. اسناد نشان ميدهد كه در كنار فروش سلاح، مزدوران و افسران كشورهاي غربي در سركوب مردم بحرين و عربستان مشاركت ميكنند.
هرچند كه سران غرب بر اين گمانند كه با اين اقدامات ميتوانند حاكمان دست نشانده خود را حفظ نمايند اما رفتارهاي آنها نه تنها به سكوت مردم منجر نشده بلكه هر روز به قيام مردم افزوده شده است. با توجه به اين شرايط، اين سوال مطرح است كه چرا عملكردهاي غرب و حمايتهاي آنها از آل سعود و آل خليفه نتوانسته مانع از گسترش قيام مردمي در اين كشورها شود؟
اولا نوع رفتارهاي غربيها به مردم بحرين و عربستان اثبات كرد كه حاكمانشان دست نشانده غرب ميباشند و هيچ نگاهي به ملتهايشان ندارند. سران آل سعود و آل خليفه به جاي آنكه به خواستههاي مردم توجه كنند صرفا به مجري طرحهاي غرب مبدل شدهاند. اين در حالي است كه از ريشههاي اصلي قيام مردم اين كشورها تلاش براي خروج از سرسپردگي كشورهايشان به غرب و رسيدن به استقلال واقعي ميباشد.
دوم آنكه عملكردهاي غرب نشان داد كه ادعاهاي بشر دوستانه آنها امري واهي ميباشد آنها صرفا براساس منافع خود در قبال تحولات جهاني موضعگيري ميكنند. در جايي مانند ليبي و سوريه داعيه حمايت از بشريت سر ميدهند اما در برابر سركوبگريهاي صورت گرفته در بحرين و عربستان راه سكوت در پيش گرفتهاند. رفتار غربيها اثبات گر آن است كه مردم بحرين و عربستان براي احقاق حقوق خود نميتوانند بر غرب تكيه داشته باشند چرا كه منافع غرب با خواست مردم اين كشورها مغاير و حتي در مقابل آن ميباشد.
با توجه به آنچه ذكر شد ميتوان گفت كه آشكارتر شدن سرسپردگي سران عربستان و بحرين به غرب و عدم صداقت غرب در عرصه حقوق بشر، از عوامل تاثيرگذار بر گسترش دامنه قيام مردم بحرين و عربستان ميباشد. به عبارت ديگر ملتهاي اين كشورها دريافتهاند كه نسبتي هماهنگ ميان سران غرب و حاكمان كشورهايشان وجود دارد كه مانع از احقاق حقوق آنها خواهد شد.
مسئله مهم ديگر در گسترش دامنه اعتراضات مردم عربستان از يك سو به نتيجه رسيدن قيام هاي مردمي در ساير كشورهاي عربي نظير مصر است كه الگويي براي مردم عربستان شده و از سوي ديگر عملكردهاي منفي آل سعود در منطقه به ويژه فتنه انگيزي آن عليه سوريه و لبنان به عنوان اركان مقاومت، خشم مردم عربستان را به همراه داشته است. مردم خواستار حكومتي در چارچوب مقاومت و به دور از سازشكاري با صهيونيست ها و غرب مي باشند.
در نهايت نيز از عوامل گسترش قيام مردم عربستان، حمايتهايي است كه از سوي ملت هاي آزاديخواه منطقهاي و فرامنطقهاي از قيام آنها صورت گرفته است. اكنون به رغم سانسورهاي خبري افكار عمومي جهان به سمت عربستان معطوف شده چنانكه حتي مردم آلمان، انگليس و استراليا به سركوب شدن مردم عربستان و سكوت غرب در برابر آن، فرياد اعتراض سر داده اند.
با توجه به اين شرايط مي توان گفت كه شعله قيام مردم عربستان خاموش شدني نيست و آل سعود توان خروج از آن را ندارد و در نهايت بايد تسليم اراده مردم شود.