سرانجام آمریکا با نقض تمام قوانیبن و تعهدات جهانی خروج از برجام را اعلام کرد. این اقدام آمریکا در حالی صورت گرفته است که دو طیف رفتاری در باب برجام مشاهده میشود. نخست رفتارهای کشورهای اروپایی است. آنها در حالی ادعای تمرکز بر حفظ برجام را مطرح میسازدند که همزمان دو رویه در رفتارهای آنها مشاهده میشود. از یکسو آنها مقابله با آمریکا را امری سخت و دشوار عنوان میکنند چنانکه افرادی مانند سران انگلیس، فرانسه و آلمان تاکید دارند که اروپا نمیتوان هزینههای خروج آمریکا از برجام را بپردازد و در همین حال مقابله با رفتارهای آمریکا مشکل است. از سوی دیگر این کشورها همزمان با ادعای رایزنی برای حفظ برجام بر لزوم توجه ایران به مطالبات موشکی و منطقهای آنها تاکید دارند و حتی در گفتوگو با مقامات ایرانی صراحتا آن را از عوامل حفظ برجام عنوان میکنند.
دوم رفتار رژیم صهیونیستی است که در کنار جریانسازی هستهای در بعد منطقهای ادعاهای ضد ایرانی را مطرح میسازد چنانکه در کنار تجاوزات متعدد به خاک سوریه، پاسخ موشکی دمشق را به ایران نسبت داده و ادعای اقدام نظامی علیه تهران را مطرح میسازد. البته آنها همزمان با این تحرکات راهکار جلوگیری از این امر را خلع سلاح موشکی و خروج ایران از سوریه عنوان میکنند. جالب توجه آنکه کشورهای اروپایی نیز که همواره در برابر تجاوزگری و اشغالگری این رژیم راه سکوت درپیش گرفتهاند به حمایت از مواضع آن علیه ایران پرداخته و خواستار تغییر رفتار منطقهای ایران شدهاند.
حال این سوال مطرح میشود که چرا چنین رویهای در حال اجراست و چه اهدافی در ورای آن پیگیری میشود.؟
ارزیابی رفتارها نشان میدهد که ائتلاف آمریکایی، اروپایی و صهیونیستی و البته با مشارکت برخی از کشورهای عربی برآنند تا ایران را در مجموعهای از چالشهای داخلی و منطقهای مشغول سازند در حالی که همزمان فضاسازی مصنوعی مبنی بر قرار گرفتن ایران در شرایط جنگی را درپیش گرفته اند. تحرکات ضد ایرانی صهیونیستها و ادعای آمادگی آمریکا برای همه گزینهها و البته اصرار غرب مبنی بر سخت بودن راضی کردن آمریکا و حفظ برجان گواهی بر این امر است. طراحان این سناریو با القای چنین فضای جنگی برآنند تا ایران را در یک معادله دو راهی قرار دهند که براساس آن یا باید پذیرنده خلع سلاح موشکی خود باشد و یا اینکه خروج از سوریه را اعلام کند. ماموریت صهیونیستها برای بحرانسازی ضد ایرانی در سوریه تقریبا مشابه رفتاری است که آنها در سال ۲۰۰۵ با ترور رفیق حریری در لبنان صورت دادند.
بعد از ترور حریری فضایی از درگیری داخلی میان نیروهای لبنانی روی داد در حالی که همزمان موجی از فشارهای جهانی مبنی بر لزوم خروج نیروهای سوریه از لبنان مطرح شد. در نهایت نیز سوریه برای جلوگیری از درگیر شدن از جنگ و حفظ ثبات لبنان نیروهای خود را از این کشور خارج ساخت که البته نتیجه چند ماه بعد تجاوز صهیونیستها به لبنان و جنگ ۳۳ روزه بوده است.
اکنون میتوان گفت صهیونیستها با ادعاهای واهی مبنی بر نقش ایران در تقابل این رژیم و سوریه و برجستهسازی تهدید امنیت منطقه به دنبال ایجاد چنین فضای ضد ایرانی است تا شاید با این حربه خروج ایران از سوریه و منطقه رقم زده شود. طرحی که مکمل آن رفتار کشورهای اروپایی و آمریکا مبنی بر بیان خواستههایی همچون خلع سلام موشکی و رفتار منطقهای ایران با ادعای حفظ برجام و البته جلوگیری از جنگی منطقهای است. در اصل آنچه از سوی ائتلاف آمریکایی، اروپایی، صهیونیستی و بعضا عربی در حال شکلگیری است ایجاد فضای روانی با ادعاهای نظامی است تا شاید با گرفتارسازی ایران در یک جنگ روانی و ایجاد تصور خام سایه جنگ، نه تنها تعهدات برجامی خود را اجرایی نسازند بلکه با ادعای سخت بودن راضی کردن آمریکا و نیز جلوگیری از جنگ منطقهای خواستار زیادهخواهیهای ضد ایرانی باشند.
حال آنکه شواهد نشان میدهد که از یکسو حفظ برجام نه وظیفه ایران بلکه مسئولیت کشورهای اروپایی است که تاکنون نتوانستهاند امریکا را به اجرای تعهدات خود وادار سازند و از سوی دیگر ادعای گزینه نظامی صهیونیستها یک دروغ بزرگ است چراکه این رژیم حتی توان مقابله با حرکتهای مردمی در غزه را در هفتههای اخیر نداشته است چه رسد به برپا کردن جنگ علیه ایران. بر این اساس راهکار مقابله با این وضعیت انسجام درونی کشور، تاکید بر لزوم مسئولیتپذیری غرب در قبال برجام و ماندن در سوریه و عراق و تکمیل روند مبارزه با تروریسم به عنوان مولفه شکست بازوی بحرانساز صهیونیستها در منطقه است.
قاسم غفوری