ریشه بدحجابیها و بیحجابیهایی را که در جامعه وجود دارند، باید در کجا پیدا کنیم؟
متأسفانه برخی به میوه و اشکال میوه میپردازند و از ریشه غافل میشوند. ریشه بدحجابیها در فکرها و اندیشهها نهفته است.
متأسفانه در فرهنگ غرب، بهخصوص از رنسانس به بعد، نوع نگاه غالبی که در محافل دانشگاهیشان و رفته رفته در سالهای بعد در رسانههایشان مطرح شد، نگاه داروینیستی بود. نگاه داروینیستی مبنی بر این است که انسان مخلوق خدا نیست. انسان خالقی ندارد و حاصل یک تکامل تدریجی است. اگر قائل به اندیشه داروین شویم که متأسفانه بهخصوص در محافل دانشگاهی امریکا این اندیشه مطرح است و حتی در کشور ما هم در بعضی از محافل دانشگاهی مطرح است و نگاهمان داروینی باشد نه خلقتگرا، دیگر به خدا، اخلاق، روح، معاد، فطرت و... قائل نخواهیم بود. کسی که قائل به این مسائل نباشد، اعتقادی به اخلاقیات ندارد و هر کاری را روا و هر چیزی را درست میداند.
دین و نگاه خلقتگرا را مانع نفسانیات خودشان میدانند و بهشدت هم دارند به این نگاه دامن میزنند. در رسانهها، فیلمها، سريالها، بازیهای رایانهای، انیمیشنها و مستندهایشان هست. اگر فرض کنیم این نگاه غالب شود که متأسفانه در بسیاری از کشورهای غربی حاکم است دیگر اخلاقی وجود ندارد که یکی از بحثهای اخلاق، عفاف، حجاب و پوشش است. از گذشتههای دور و پیش از اسلام جوامع مختلف بهخصوص جامعه ایران پیش از اسلام حجاب داشتهاند. البته حجاب کامل بعد از اسلام وارد ایران شد.
حتی ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن میگوید حجاب را ایرانیها در جهان گسترش دادند.
بله، ایران حتی قبل از اسلام هم قائل به حجاب بود. خیلی از کشورهای دیگر هم این طور بودند. اسلام به حجاب پر و بال داد، فلسفهاش را دقیقتر و حدود آن را مشخصتر کرد. حتی در جوامع غرب بهخصوص غرب مسیحی و حتی یهودی حجابی را ملاحظه میکنیم که حدود آن گاهی از اسلام هم سختگیرانهتر است. پس از رنسانس متأسفانه بعضی از جوامع دینی، حتی جامعه مسیحیت به خاطر این که از علوم عقب نمانند و به دلیل ضعف اندیشهایشان بهجای این که خود را اصلاح کنند و علوم را مطابق دین پرورش دهند، خودشان را متناسب با علوم روز کردند. یعنی هر جایی که به ظاهر دینشان مخالف علوم روز و شبهات بود و پاسخگو نبودند، دین و رفتارها را تغییر میدادند. حتی در سريالها و فیلمهایی که از سیمای خودمان در باره قرون پانزده و شانزده اروپا میبینیم، نوع پوشش بسیار متفاوتی دارند. کاملاً پوشیده هستند و عموماً هم از کلاه استفاده میکنند. متأسفانه از وقتی حضور این اندیشهها در رسانهها بیشتر شد، ترویج این مسائل در رسانهها هم گسترش یافت. بهخصوص از دهه ۶۰ میلادی به بعد بحثی به اسم انقلاب جنسی در امریکا مطرح شد و نوع نگاهها به مسائل اخلاقی فرق کرد. قائل به آزادی و رها شدن و لذات جنسی بیشتر شدند.
بعد از انقلاب جنسی که در امریکا مطرح شد و دهه ۶۰ میلادی را سپری کردیم، ماهیت رسانههایشان متفاوت شد و به نفسانیات دامن زدند تا جایی که الان در خود ایالات متحده امریکا بیش از ۴۰۰ میلیون صفحه مسائل غیراخلاقی وجود دارد و در فضای اینترنتی آنها بیش از ۴ میلیون دامنه یا domain غیراخلاقی وجود دارد.
البته این آمار مربوط به سال ۲۰۰۶ است که در هر ۳۹ دقیقه یک فیلم غیراخلاقی در امریکا ساخته میشد و در هر ثانیه چندین نفر اصطلاحات غیراخلاقی را جستجو میکردند. هر قدر به نفسانیات انسانها دامن زدند، اخلاقیات از پوشش و عفت دورتر شدند.
به نظر من ریشه بدحجابی را باید در اندیشهها جستجو کرد و نه فقط در رفتارها، چون این رفتارها معلول آن نوع فکر کردن است. مثلاً داروینیستی به اسم هاکسلی اعتقاد دارد انسان نوعی از حیوان است. یعنی اصلاً اعتقاد ندارند انسان گونهای است که فطرت، خالق و روح دارد و به روحیات معنوی وی باید بیشتر پرداخته شود. درست است که یکسری گرایشهای مادی هم دارد. وقتی انسان از آن ساحت قدسی و ساحت فطرت الهی که قرآن در سوره روم میگوید: «فِطْرَه اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا»، اگر انسان از آن ساحت فروکاست پیدا کند و حیوان شود، دیگر نمیشود توقع چندانی از او داشت و بهتدریج میشود چنین رفتارهایی را در عموم مردم مشاهده کرد.
در جامعه ما در مورد آنچه که به عنوان حجاب و بدحجابی مطرح است، با نکاتی که اشاره کردید بعضاً تضادی دیده میشود. مثلا در برخی مناسبتهای مذهبی کسانی که حجاب و ظاهر مناسبی ندارند شرکت میکنند. این مطلب با آنچه که شما اشاره کردید فاصله دارد.
به نظرم تضادی ندارند. معتقد نیستم کسی که حجابش را رعایت نمیکند لزواً داروینیست یا ملحد است. این رفتارها وارداتی هستند و از جای دیگری نشأت گرفتهاند. بعضیها میگویند فیلمهایی که در غرب تولید میشوند متناسب فرهنگ خودشان است. عرضم این است که محصولاتی را که متناسب آن فرهنگ است داریم در کجا میبینیم؟ در ایران اسلامی. آن رفتارها را که به بعضی از ریشههای آنها که همان اعتقاد به داروینیسم و لیبرالیسم است، اشاره کردم، نمیتوانیم به ایران بیاوریم. هر رفتار، کردار و پوششی اقتضائات خاص خودش را دارد. این چالش است که به وجود میآید. ما رفتار را از جای دیگری برداشته و به زمینی آوردهایم که ریشه فرهنگی بسیار قویای چه در تاریخ چندین هزار ساله و چه در تاریخ دوره اسلامی به اسم حجاب دارد که در دوره اسلامی بسیار پربارتر هم شده است. این رفتارها عموماً وارداتی هستند. متأسفانه بعضی از رفتارهایی که در بعضی دیده میشود لباسهای چسبان و تنگ است که در بدو پیدایش یکی از شبکههای ماهوارهای آن را باب کرد که در بحث آسیبشناسی باید به این نکته بپردازیم که رسانهها چه تأثیری میتوانند داشته باشند و یکی از آنها همین است. پوشیدن لباسهای تنگ و چسبان و در مرئا و منظر قرار گرفتن و اینها را خوب و لذتبخش نشان دادن بهتدریج تبدیل به اعتقاد میشود. جسم و روح کاملاً روی یکدیگر تأثیرگذارند. اصلاً نمیشود این را انکار کرد. هر نوع رفتاری اگر تکرار شود تبدیل به باور میشود، لذاست که ما اعلام خطر میکنیم و میگوییم هم ظاهر مهم است هم باطن. بعضیها میگویند دلت پاک باشد. اصلاً این طور نیست. باید هم دلت پاک باشد، هم ظاهرت، ظاهر ناپاک در باطن تأثیر میگذارد. لباس بدبو در کنار لباسهای دیگر قرار بگیرد همه را بدبو میکند. آدمی که در ظاهر شلخته باشد، رفته رفته روحیاتش هم آن گونه میشود. کسی که در ظاهر حدود و ثغور را رعایت میکند، روحیاتش هم آن گونه میشود. البته بالعکس آن هم هست. کسی که روحیه قوی داشته باشد در ظاهرش تأثیرگذار است، لذا اعتقاد نداریم کسانی که در این زمینه اشتباهاتی انجام میدهند، هر چند البته ما معتقدیم گروههای سازماندهی شدهای از طرف غرب وجود دارند که الحمدلله بعضیهایشان دستگیر شدهاند. اینها به خاطر این که بتوانند از بعضی از مسائل قبحزدایی کنند، در جامعه حضور پیدا میکنند و تیمی و سازماندهی شده هم هستند.
در مورد نکاتی که در باره رسانههای ماهوارهای و گروههای سازماندهی شده به آنها اشاره کردید، یک مقدار مصداقیتر صحبت کنید.
در گذشته رسانه این گونه بود که یک چیزی را به ما میگفتند و ما تصور میکردیم. مثلاً در مورد حجاب میگفتیم حجاب خوب است، حجاب این است که دختر و پسر ما که البته حجاب و عفاف مخصوص زنان و دختران نیست، برای پسرها هم هست. فرقی نمیکند. فقط حدود و ثغورش متفاوت است تصور میکرد و در رفتارش تأثیر میگذاشت و میرفت و عمل میکرد. در عصر جدید تصوری را که در اثر گفتهها، نوشتهها و دیدهها برای شما حاصل میشد، به عنوان یک تصویر به شما نشان میدهند و بهجای این که به شما بگویند حجاب چیست نشان میدهند حجاب این است یا بالعکس، اگر در فرهنگ غرب میگفتند بدحجابی خوب است، حالا نشان میدهند که این گونه است، چقدر راحت و چقدر لذتبخش است و در عصر خیلی اخیرتر که رسانههای تعاملی دارند به این شکل عمل میکنند، بهجای این که به او نشان بدهیم حجاب این گونه است یا بدحجابی به صورت دیگری است، خود فرد هم جزو رسانه است، مثل بازیهای رایانهای. در بعضی از بازیها بچهها میتوانند پسر یا دختری را متأسفانه به صورت برهنه انتخاب کنند و بعد تصمیم بگیرند لباس یا مدل مویش چه شکلی باشد و بعد به او جایزه میدهند که مدل خوبی انتخاب کردید و حالا تغییرش دهید، رنگ موهایش را چنین وچنان کن، که متأسفانه در کشور ما هم هست.
قانونی نیستند، ولی از طریق اینترنت یا بازارهای سیاه در دسترس بچهها و نوجوانها قرار میگیرد. دستیابی به آنها چندان هم دشوار نیست.
مشکل اصلی ما این است که این اقتضائات را درک نکردهایم و هنوز در گذشته ماندهایم. دانشآموز پسر و دختر را مینشانیم و به او میگوییم حجاب این است، حجاب خوب است، حجاب این آثار و بدحجابی این آثار را دارد و او فقط تصور میکند، اما در فرهنگ غرب تصویر را هم میدهند و تعامل را هم برقرار میکنند و بهتر میتوانند فرهنگشان را به خورد مخاطبشان بدهند. در بحث راهکارها باید بیشتر روی این موضوع صحبت کنیم که بهجای این که بیاییم و روی مقوله تصور کار کنیم که البته در این زمینه هم حرفهایی دارم بیاییم محصولاتی را تولید کنیم که مخاطب ما، دختر و پسر جوان ما و حتی خانوادههای ما و مرد و زن ما مطالب را از طریق فیلم، تصویر، سريال، بازی و رسانههای نوین دریافت کنند، چون ضریب تأثیرپذیریاش بسیار بالاست.
شرایطی که در نوع نگاه به حجاب و عفاف ایجاد میکنند چه تأثیری بر سبک زندگی میگذارد؟
رسانههای نوین چون تعاملی هستند، ضریب تأثیرشان بهشدت بالا میرود، چون مخاطب خودش جزئی از رسانه است و این طور نیست که فقط ناظر رسانه باشد و با آن ارتباط برقرار میکند.
اگر بخواهیم به عنوان مصداق صحبت کنیم، عروسک باربی را در نظر بگیرید. وقتی بچهای از همان کودکی با این عروسک، کارتونها، بازیها و وسایل مختلف آن بزرگ میشود، رفته رفته باورهای او را باور میکند و مدل زندگیاش را میپذیرد و اگر باربی دوست غیرمتعارفی داشته باشد، بچه چون عروسک باربی را دوست دارد، رفتارهای او را هم میپذیرد، چون او را باور کرده است و احساس میکند مدل زندگی او مدل درستی است و عفاف و حجاب او را میپذیرد، چیزی که در رسانهها دارد مشاهده میکند یا سريالهای شبکههای مختلف ماهوارهای بهخصوص در خانوادههایشان بحث خیانت زن و مرد نسبت به هم بهشدت ترویج میشود، یعنی محور اصلی سريالهای شبکههای ماهوارهای فارسیزبان همین مطلب است، یعنی از بین رفتن عفاف، بیاعتمادی زن و مرد نسبت به هم و رها و آزاد بودن تا هر جور که دلشان میخواهد زندگی کنند. در این سريالها با خط تعلیقهای مختلف مخاطب را ترغیب میکنند که سريالها را پیگیری کند، وقتی پیگیری میکند به شخصیتهای سريال علاقمند میشود و بعد از آنها تأثیر میگیرد. از کارهای مهمی که انجام میدهند بحث الگودهی است. از طریق رسانههای مختلف الگو میدهند، مخاطب را با او همراه میکنند و اگر بتوانند موفقتر هم عمل کنند بستگی به ضعفهای روحی، فکری و تربیتی مخاطب دارد یک مدت که با آن الگو همراهی پیش آمد، همذاتپنداری به وجود میآید. من او هستم و او من است و من هم باید مثل او شوم. وقتی همذاتپنداری حاصل شد، دیگر مرحله الگوگیری پیش میآید، یعنی آن الگو را پذیرفته، باور کرده است و در رفتارهایش آن را پیاده میکند. در نوع پوشش، پوشش سر، پوشش بدن، نوع حرف زدنش، نوع تعامل با جنس مخالف، نوع تعامل با خانواده، حتی نوع رفتار با پدر و مادرش. الان در بسیاری از سريالهای شبکههای ماهوارهای و حتی در بازیهای کامپیوتری پدر و مادر جایگاهی ندارند یا جایگاه درجه چندم دارند و دختر و پسر بهراحتی با مادرشان برخورد میکنند و بدون اجازه او هر کاری دلشان میخواهد انجام میدهند. به او پرخاش میکنند و مادر را مزاحم زندگی خود میدانند.
نمونهای را ذکر میکنم. در سری داستانهای هری پاتر تنها خانواده انسان چون همه جادوگرند خانواده خاله هری پاتر است. شوهرخالهاش یک انسان پرخور، بدشکل و قواره، پرخاشگر، بدذات و بدجنس است. خاله هری هم همین طور. پسرخاله همین طور مردمآزار و بدجنس است. تنها خانواده انسانیای که در این سری کتابها مطرح میشود این گونه است.
یا در مجموعه کارتونهای باربی، او عموماً پدر ندارد، بهجز بعضی از قسمتها یا اساساً پدر و مادری برایش مطرح نمیشود. خودش زندگی دارد و میرود قهرمانبازیهایش را انجام میدهد و به یکسری نتایجی هم میرسد، اما این تحولات در بستر خانواده نیست، بلکه با دوست پسرش است. اگر هم خانوادهای دارد، عموماً یا پدر است یا مادر. البته در کارتونهای باربی او عموماً مادر ندارد. عنصر خانواده خیلی مطرح نیست، در حالی که در جامعه ما خانواده نقش بسیار مهمی دارد. بزرگترین ضربه را از این تهاجم فرهنگی کشور ما میبیند و اگر درست عمل نکنیم بازنده اصلی ما هستیم. چرا؟ چون ستون سبک زندگی ایرانی بر پایه حیا، عفاف و غیرت است و اگر اینها گرفته شوند، ستون این خیمه کشیده میشود. در فرهنگ غربی که اصلاً این چیزها مطرح نیستند، پس بیشترین ضربه را ما میخوریم. اگر از محصولات آنها استفاده کنیم و سبک زندگی آنها را بگیریم بیشترین ضربه را میخوریم، چون به این شکل فرهنگمان را از دست میدهیم.
در کنار موضوع عفاف و حجاب موضوعی به نام گشت ارشاد در داخل مطرح میشود. گفته میشود وقتی دستگاههای دیگر کاری نمیکنند، نیروی انتظامی مجبور میشود برخورد کند. این برخورد نهتنها نتیجهای نداشته است، بلکه هر گاه عنوان حجاب و عفاف مطرح میشود، بدبینی هم ایجاد میشود.
گشت ارشاد وظیفه نیروی انتظامی که سر جایش هست. نیروی انتظامی قوه قهریه است و وظیفهاش فرهنگسازی نیست. در برابر کسانی که دارند به شکل سازماندهی شده این رفتارها را ترویج میدهند و قبحزدایی میکنند، وظیفه نیروی انتظامی چیز دیگری است. اگر دستگاههای فرهنگی به وظایف خودشان عمل نکنند، وظیفه نیروی انتظامی هم خود به خود زیر سئوال میرود. لذا دستگاههای فرهنگی، رسانه ملی، سازمان تبلیغات و همه دستگاههای فکری فرهنگی وظیفه دارند وظایفشان را درست انجام بدهند.
در جمعبندی چه پیشنهادی دارید؟
یکسری چالشهای بسیار مهمی در بحث عفاف و حجاب در رسانه داریم، بهخصوص در مورد کودک و نوجوان. عموم محصولات رسانهای متأسفانه غربی هستند. پسر و دختری که تمام شخصیت محبوبش از کودکی بیحجاب هستند، چون این محصولات تولیدشده آن فرهنگ است و حجاب ندارند یا حتی در عرصه عفاف یکسری مشکلات دارند، وقتی از کودکی با این شخصیتها بزرگ میشود... واقعاً سئوال بزرگی است و کارشناسها باید به این جواب بدهند. وقتی از کودکی با چنین شخصیتهایی بزرگ میشود، چگونه میشود در بزرگسالی از او توقع حجاب داشت، چون تمام شخصیتهای محبوبش این شکلی بوده و این جوری رفتار میکردهاند و عموماً حجاب نداشتند.
دومین مطلب این است که یکسری از بازیگرها حتی بازیگرهای داخلی خود ما در قاب سیما یا سینما یک شکلی دارند، در عرصه زندگی خصوصیشان و عکسهایی که در اینترنت پخش میشود، پوشش و رفتار متفاوتی دارند. آیا این در ذهن مخاطب بهخصوص دختر نوجوانی که توان تشخیصش کم است و فلسفه حجاب را نمیداند تضاد ایجاد نمیکند.
فیلمهایی که کشورهای اسلامی مثل سوریه یا لبنان و... تولید کردهاند و بعضاً از سیمای جمهوری اسلامی هم پخش میشود. خیلی از بازیگرهایشان به صورت بیحجاب حضور دارند. چگونه یک شخص میتواند بپذیرد این هم یک کشور اسلامی است. پس چرا حجاب ندارند؟ آیا این تضاد در ذهنش ایجاد نمیشود مثلاً حجاب هم شاید در یک نوع پوشش محلی است و لزومی ندارد ما هم آن را بپوشیم و ما هم لباس خودمان را داریم. فکر نمیکند شاید حجاب هم این گونه است و جزو ضروریات اسلامی نیست؟ آیا چنین تضادی ایجاد نمیشود؟
یک چالش دیگری هم داریم و جزو محظورات ماست این است که آیا یک زن یا یک دختر در خانهاش چادر سر میکند؟ کدام خانمی وقتی میخواهد بخوابد روسری سرش میکند؟ اینها مشکلاتی هستند که وجود دارند. چون باید سبک زندگی اسلامی را رعایت کنیم اجازه نداریم خانمی را بیحجاب نشان بدهیم. بهخصوص در ذهن مخاطبی که اقتضائات فرهنگی ما را نمیداند و با اسلام آشنا نیست، آیا این فکر خطور نمیکند که اینها چقدر سختگیرند که حتی موقع خوابیدن هم روسری سر میکنند.
در مورد شخصیت مثل باربی در کشورهای عربی در مقابل او شخصیت به اسم فولا را درست کردهاند و موفقیتهای زیادی هم داشته است.
به این دلیل که نقش باربی را خنثی کند؟
بله، البته ایرادهایی هم به آن وارد هست، ولی تا حدودی موفق بوده است. فولا در زندگی بیرون از خانه بسیار پوشیده است، ولی در خانه لباسهای خانگی میپوشد. به این ترتیب میشود به دختر این را فهماند که باید خود را از چشم نامحرم بپوشاند، ولی در خانه میتواند لباس راحت بپوشد. البته همان طور که اشاره کردم بهرغم موفقیت این شخصیت ایرادهایی هم به آن وارد است، از جمله این که قیافهاش شبیه باربی است و یکسری مسائل دیگر.
پیشنهاد مشخصم استفاده از ظرفیت بالای انیمیشن است. قابل توجه مسئولین. چرا؟ چون نمیتوانیم دختر خانمی را وقتی در خانه هست به صورت مو باز نشان بدهیم، ولی در کارتون میتوانیم این کار را بکنیم، چون این شخصیت انسان واقعی نیست، منتهی این هم باید پخته شود و کارتونی که برای دخترها ساخته میشود، پسرها ببینند. قهرمانی تولید و شخصیتی پرداخته شود و در آن آثار مختلفی ایجاد شود، منتهی پسرها جدا و دخترها جدا. دختر ببیند که قهرمان محبوبش وقتی در خانه است راحت است و وقتی در بیرون است، پوشیده است و این را یاد بگیرد.
عرصه بازی و انیمیشن عرصه قدرت نرم است که میتوانیم از این قدرت استفاده صحیح ببریم. بودجههای زیادی میخواهد و باید در این عرصه کار کرد. مثلاً بودجه یک انیمیشن ۱۶۰ میلیون دلار بوده که از بودجه وزارت ارشاد ما هم بیشتر است. هزینههای بیشتری باید شود. بخش خصوصی را باید در این زمینه فعال کرد.
در آموزش و پرورش به شخصه مخالف لباس متحدالشکل در مدارس هستم. بهجای این که به بچه یاد بدهیم چگونه درست لباس بپوشد و سبک زندگیشان را درست درک کنند و بگذاریم خودش لباسش را انتخاب کند، ما به او لباس میپوشانیم.
این یک چالش بزرگ است. به همه خانوادهها توصیه میکنم فلسفه حجاب را درست درک کنند تا بتوانند فرزندانشان را خوب توجیه کنند. بچهها را متوجه محرم و نامحرم کنند. متأسفانه بعضی از خانوادهها محرم و نامحرم را درست یاد بچههایشان نمیدهند و بچهها هنوز نمیدانند چه کسی محرم است و چه کسی محرم نیست؟ باید در این عرصهها وارد شوند.
انشاءالله همه مسئولین در زمینههای مختلف نقششان را درست ایفا کنند و بهجای این که فقط به بحث تصوری بپردازند، به بحث تصویری، تعاملی و رسانههای نوین هم بپردازیم که انشاءالله تأثیر بیشتری را به همراه داشته باشد.
اینکه رهبرمعظم انقلاب بازیها را یکی از مسیرهای تهاجم فرهنگی میدانند، مسیر این تهاجم فرهنگی در کشور ما چگونه است؟
سابقه این مطلب به گذشته برمیگردد. بعد از دوره جنگهای صلیبی اتفاقی در اروپا افتاد که مسلمینی که در اروپا حضور داشتند و فرهنگ اسلام را تسری داده و باعث بالا بردن سطح علمی در اروپا شده بودند زمانی اروپاییها توانستند مسلمین را از آنجا بیرون برانند که ابتدا رو به فاسد کردن مسلمانان آوردند، یعنی روی جوانان با انگیزه، با ایمان و با اراده مسلمین کار کردند. ابتدا شراب مجانی بین آنها پخش کردند وآنها را به سمت فساد و فحشا سوق دادند؛ لذا بخش وسیعی از ایمان آنها، باور آنها و انگیزههای آنها کم شد، پس از آن حمله نظامی کردند و مسلمین را در اروپا قتل عام کردند.
در گذشته شعر و موسیقی و سخنرانی و داستان بود، ابزارهای امروز رسانههای بزرگی هستند مثل بازیها، کارتونها، شبکههای ماهوارهای، شبکههای اجتماعی در اینترنت و.... هر قدر بتوانند از این ابزارها استفاده کنندو کودکان و نوجوانان را به یک سمت خاصی سوق بدهند موفقتر هستند. لذا تا میتوانند از این ابزارها در راستای اهداف خودشان استفاده میکنند.
اگر موافق باشید به صورت موضوعی و مشخص این روند را بررسی کنیم. مثلا در اسباب بازی یا عروسک چگونه این مسیر را دنبال ميکنند؟
الگوسازی یکی از حربههای تهاجم فرهنگی است. اگر بتوانند به خصوص در مورد دختران آن را دنبال ميکنند. دختران، مادران آینده هستند. اگر بتونن دختران هر نسلی رارا به فساد و به سمت فرهنگ مورد نظر خودشا ن است،سوق بدهند در نتیجه مادران آینده را به فساد کشانده اند؛ لذا آن کشور رامیتواننداز نظر فرهنگی فلج کنند. یکی از شخصیتهایی که دارند به عنوان الگوی دختران در تمام جهان مطرح میکنند،شخصیتی به نام باربی است، حدود ۵۰، ۶۰ سال است که این عروسک و این شخصیت تولید شده است. کارتونهای بسیار زیاد، بازیهای فراوان و تعداد عروسکهای متعدد و متنوع در نقشهای مختلف در تمام جهان از این باربی تولید شده است. ادعا دارند که توانسته اند بیش از یک میلیارد از عروسکهای آن را در تمام جهان بفروش برسانند. عروسک باربی شخصیت ویژهای دارد ، همان شخصیتی که نژاد آنگلوساکسون دارد؛ چشمهای آبی با چهره ای خاص، فرم بدنی خاص، لباس خاص و افکار و ایدههای خاص. لذا میشود گفت باربی نماد سبک زندگی آمریکایی است. نمیخواهیم بگوییم سبک زندگی کل آمریکاییها،چرا که در آمریکا هم آدمهای متدین زندگی میکنند. اما یکی از چیزهایی که آمریکا به عنوان سمبل فرهنگی خودشان به تمام جهان دارند تسری میدهند، شخصیت باربی است؛البته شخصیتهای متعددی هستند که یکی از شاخصترین آنها باربی است.
در آمریکا هم این عروسک همین حالت را دارد؟
بله، به صورت الگو دارد در تمام جهان کار ميکند. متاسفانه در کشور ما هم عروسک و کارتونهای آن در دسترس دختران و خانمها قرار گرفته و در تمام جهان دارند این را انتشار میدهند. حتی در یکی از اولین کارتونهای آن، به این مطلب اشاره میکنندو باربی در همان کارتون ادعا میکند که ما در تمام جهان به زودی برنامه اجرا خواهیم کرد؛ چون در آن کارتون یک خواننده ای است. یک خواننده راکر پاپ است که در تمام جهان موسیقی اجرا میکند و ادعا میکند که برنامه بعدی ما بر فراز کره زمین است و از این ماهوارهها به تمام جهان پخش خواهد شد؛ لذا از همان موقع ادعای این مطلب را داشتند که ميخواهیم این شخصیت را به تمام جهان صادر کنیم و تصرف کنیم؛ البته مقابلههایی که هم در ایران وهم در کشورهای دیگر شکل گرفته، حتی در خود آمریکا هم نگرانیهایی به وجود آورده و به خاطراین است که مدل زندگی دختران را دچار چالش میکند، به خصوص در فرهنگ ایرانی - اسلامی ما تقابل جدی بین فرهنگی که باربی سعی در ترویج آن دارد و فرهنگی که ما باید داشته باشیم و فرهنگی که در آن تعالی ، حجاب، عفت ، غیرت و... مطرح است مباحثی است که در باربی نیست و نمی شود جدی گرفت.
در کشور ما چه کارهایی برای مقابله با این مساله انجام شده است؟
بعضا رسانه ملی کارهای خوبی انجام داده، هر چند بیشتر از اینها باید انجام میشد. خانوادهها باید بیشتر آگاهی پیدا کنند. بعضا برخی اساتید مطالبی داشتند، کتابها و مقالاتی نوشته شده، هر چند به نسبت تهاجمی که در کشور هست، این میزان تقابل مناسب نیست. اسباب بازیهای آن در بسیاری از مغازهها علی رغم ممنوعیت به اسم دیگری فروخته میشود؛ یعنی هر بچهای که این عروسک را میبیند، چون باربی با رنگ صورتی و با فرم بدنی خاص شناخته میشود آنقدر این مطلب تکرار شده که ذهن بچهها شرطی شده، بلافاصله تا رنگ صورتی را میبینند، یاد باربی میافتند.
به بحث قبل برگردیم، اینکه آثار وتبعات شخصیت باربی برای بچههاي ما چیست؟
جنگ نرم یعنی تصرف قلبها و مغزهای کودکان، نوجوانان و جوانان.امیرالمومنین(ع) فرمودند که دل نوجوان و کودک همانند یک زمین خالی است و هر بذری را که بخواهید میتوانید در آن بکارید، خواه بذر کفر باشد یا ایمان. اگر ما نتوانیم فرزندانمان را براساس مدل زندگی اسلامی تربیت کنیم، این امواج و شبکههای مختلف با این ابزارهای رسانهای متعدد فرهنگ فرزندان ما و مدل زندگی آنها و ترجیحات آنها را تغییر میدهندو شخصیت باربی را با توجه به کارتونهای متعددی از آن ساخته شده، به عنوان یک الگو برای بچهها به خصوص برای دختران مطرح ميشود. فرم چهره باربی فرم خاصی است؛ لذا دخترانی که به آن عادت کنند به او انس پیدا ميکنند. بدین شکل زیبایی را جوری تعریف میکنند که باید مثل باربی بود. در صورتی که هر کسی یک خلقت خدادادی دارد و زیبایی از منظرانسانها متفاوت است. اما وقتی دختران با باربی انس میگیرند بنابراین فرم چهره او را دوست دارند به خودشان بگیرند. حتی کسانی بودند در فرهنگ غرب که صدها عمل جراحی بر روی خودشان انجام دادندتا فرم چهره شان و بدنشان را شبیه باربی کنند؛ چون او را انسان ایده آل و انسانی که همه برای زیبا شدن باید شبیه او بشوند،می دانند. لذا یک بیماری به اسم خود زشت پنداری برای این دسته از دختران ایجاد میشود. یکی دیگر از آسیبهایی که این طرز نگاه دارد؛ بحث فرم بدنی باربی است که یکی از دغدغههای دختران شده، مثلا سایز ۳۴که سایز مانکن ها یا کسانی که در فرهنگ غربی مدل هستند، یک سایز خاصی است که آن را برای باربی قرار دادند، دختری با قد حدودا ۱۸۶ سانتی متر وبسیار لاغر با یک فرم بدنی خاص. لذا دخترانی که او را الگوی خودشان قرار میدهند، از بچگی با آن بزرگ میشوند. با عروسک ولوازمش، لوازم اتاق خوابش، کفش باربی، لباس باربی، ساعت باربی، دوچرخه باربی، کارتونهای باربی؛ و کسی که با او بزرگ شده طبیعتا دوست دارد خودش را شبیه او کند.او را برای خودش الگو قرار داده بنابراین دوست دارد اندامش هم شبیه او شود. یکی از آسیبهایی که این نگاه دارد، یک بیماری به اسم آنورکسیا یا کم خوری عصبی است که به خصوص در مانکنها هست و دخترانی هم که علاقه به باربی دارند برایشان این مشکل رفته رفته به وجود میآید. به این شکل که کسانی هم که لاغر هستن مرتب احساس میکنند اضافه وزن دارند، چون دوست دارند بدنشان همانند باربی باشد، چون او را ایدهآل میبینند. یکی از آسیبهایی که این نگاه درباره این فرم بدنی دارد این است که خیلی از خانمها در فرهنگ غربی تمایل به بچهدار شدن را از دست میدهند، چون احساس میکنند فرم بدنیشان از حالت باربی بودن خارج ميشود و حتی بعضی از زنانی هم که بچه دارند از ترس این که نکند فرم بدنی تغییر کند ، به بچههای خود شیر نمیدهند. یکی دیگر از ویژگیهای شخصیت باربی، لباس باربی است. این لباس چند شاخصه دارد؛ یکی این که بسیار مصرف گراست و بسیار اشرافی گرایی را ترویج میکند و رفته رفته عریان گرایی را تبلیغ ميکند،چرا که مدل زندگی آمریکایی، براساس لیبرالیزم یعنی براساس اباحه گری است وهر جوری زندگی کردن آزاد است؛ این گونه است که لباسهای باربی هم از ابتدا تاکنون رفته رفته کم حجمتر میشود و بدنش هم عریانتر. حتی در کارتونهای اخیری که وارد بازار شده، این مطلب به خصوص دیده ميشود. یکی دیگر از ویژگیهای شخصیت باربی متناسب با سبک زندگی آمریکایی است این است که چون دختران در اثر انس با او از آن تاثیرپذیری دارند موضوع رقص است. در بسیاری از کارتونهای باربی، اومشغول رقصیدن است با یک نامحرم است.
حتی وزیر امور خارجه پیشین آمریکا چیزی را به اسم دیپلماسی رقص مطرح کرده بود.
ویژگی دیگری که در شخصیت باربی مطرح است و این را تقریبا چند سال پیش طراحی کردند این است که به شخصیت باربی یک شخصیت جانبی اضافه کردند و آن بحث دوستی با جنس مخالف است. پسری را در کنار باربی قرار دادند به عنوان دوست باربی،و این شخصیت حضور جدی پیدا کرد. باز هم تاکید میکنم، وقتی یک شخصیتی برای یک کودک و یک نوجوان الگو شد،تمام باورهای او را رفته رفته میپذیرد و به خودش میگیرد. یک نکته داخل پرانتز بگویم و آن اینکه اگر دقت داشته باشید چهره شخصیت باربی اصلا کودکانه نیست، شخصیت یک زن یا یک دختر جوان است. چطور است که چنین شخصیتی با صورت زنانه یا با صورت یک دختر جوان به عنوان عروسکی برای کودکان در نظر گرفته میشود. آیا جز این است که میخواهند رفته رفته به او القا کنند که اگر میخواهی در آینده دختر ایده آلی باشی باید اینگونه شویو. باید مثل او لباس بپوشی،و فرهنگت، ارتباطاتت هم باید مثل او باشد. جالب است در یکی از کارتونهای باربی که به اسم آن اشاره نمیکنم به این مطلب تصریح دارد، که چرا باید ازدواج کند. ازدواج کردن دست و پاگیر است. حتی تاکید میکند، چرا همه از من تقاضای ازدواج میکنند؟ چرا هر کس با من رودرو میشود تقاضای ازدواج میکند؟ مدام تاکید میکند من دوست دارم برقصم، من دوست دارم که آزاد باشم و این با فرهنگ ایرانی اسلامی که بر مدار عفت و حیا و حجاب و غیرت است، اصلا سازگاری ندارد.
یکی دیگر از نکاتی که در سبک زندگی آمریکایی مطرح است و در بسیاری از آثارشان از فیلم و سریال گرفته تا کارتونها و غیره بر آن تاکید ميشود، داشتن حیوان خانگی است. اگر دقت کنید در تمام آثاری که در مورد باربی ساخته شده یک حیوان دست آموز، یک حیوان خانگی همیشه در کنار باربی است. این ها همه در پس پرده ذهن کودک نقش میبندد، که چون باربی همیشه یک سگ اشرافی یا یک سگ دست آموز خانگی دارد، پس من هم باید سگ یا یک گربه داشته باشم. یعنی اگر باربی الگوست، باید جوانب باربی را هم در نظر گرفت. دوستیهای نامتعارف داشتن، حیوان خانگی، رقصیدن در جمعهای متعدد، فرم بدنی خاص و... همه را باید به خودش بگیرد.
یکی دیگر از مسائلی که از طریق باربی دنبال ميکنند، مدگرایی و فشن بودن آن است. مدگرایی در اصل چیز بدی نیست، من یک جملهای را از رهبر معظم انقلاب که سال ۱۳۸۳ فرمودند عرض کنم؛ایشان فرمودند که تقلید فرهنگی خطر خیلی بزرگی است، اما این حرف اشتباه نشود با این که بنده با مد و تنوع و تحول در روشهای زندگی مخالفم. نخیر مدگرایی و نوگرایی اگر افراطی نباشد اگر روی چشم و هم چشمی و رقابتهای کودکانه نباشد، عیبی ندارد. این نکته در فرمایش دقیق است که اما مواظب باشید قبله نمای این مدگرایی به سمت اروپا نباشد. این بد است. اگر مدیستهای اروپا و آمریکا در مجلاتی که مدها را مطرح میکنند فلان لباس را برای مردان یا زنان خودشان ترسیم کردند، آیا ما باید اینجا در همدان یا تهران یا در مشهد آن را تقلید کنیم این بد است خودتان طراحی کنید و خودتان بسازید.
ایشان فرمودند مدگرایی چیز بدی نیست ولی چیزی که در مورد باربی مطرح است ، مدی است که در آمریکا مطرح است.
باربی در بسیاری از آثار به صورت الگو برای کودکان، نوجوانان معرفی ميشود. درآثار کارتونی که از باربی ساخته شده شخصیت محبوبی است، قهرمان است. همیشه او مشکلات را حل میکند. اگر در این آثار کسی دقت کند، عموما چند دختر بچه در کنار باربی هستند؛و همیشه از او امضا میگیرند و همیشه به او میگویند که ما را راهنمایی کن و به ما بگو چه کار کنیم، با دوستشان قهر هستند و باربی به آنها میگوید که این کار را بکن واین کار را نکن و این به نوعی به کودک و نوجوانان القا ميکند که باید عین این دختر بچهها الگویی مثل باربی داشته باشی. او را به عنوان الگوی خودت انتخاب کن.
باربی در آثارش اسامی متعدد دارد؛ یعنی به اسم باربی نیست، اسمهای مختلف دار، شغلهای متعدد، ملیتهای مختلف دارد واین برای القای این است که باربی یک شخصیت جهانی دارد، همه گیر است، فراگیر است و در هر زمان و مکان و شرایطی میتواند تاثیرگذار و محبوب باشد.
گفت وگو: فریبا پارسا