هميشه بالاي شهر با پائين شهر فرق دارد، از هر لحاظ که نگاه کني، آن بالاها يک رنگ و بوي ديگري حاکم است، فاصله کار خودش را ميکند، اثرش را ميگذارد و درست ميزند وسط هدف. چه خوب ميشد هدف جدايي آدمها از هم نبود!؟ برانگيخته شدن حس ِ آدم حسابي بودن بالا شهريها و به چشم نيامدن پائين شهريها نبود.
وقتي پايت را در کوچههاي خنک و پردرخت و سرسبز مناطق بالاي شهر ميگذاري و برجها و خانههاي زيبا با نماهاي خيره کننده و طراحيهاي متفاوت را ميبيني، اينکه درون اين خانهها چه خبر است يا چه شکلي است، براي دقايق کوتاهي ذهنت را درگير ميکند.
خانههاي ويلايي و برجها و آپارتمانهاي مجلل و لوکس خيابانهاي بالا قطعا چيزهايي دارند که خانههاي کلنگي و آپارتمانهاي کوچک 40/ 50 متري مرکز و پائين شهر ندارند. از جمله اين امکانات، استخر، سونا و جکوزي است. استخرهايي که در خانههاي گران و لوکس پيدا ميشود، هزينههاي سرسام آوري دارد که پرداخت آن فقط از عهده خودشان برميآيد و بس.
خيلي از خانههاي ويلايي که نسبت به برج و آپارتمان قدمت و اصالت بيشتري دارند، از گذشته تا کنون در حياط خود استخرهاي بزرگي داشتهاند که هنوز هم کارايي دارد. اما ساختن استخر در آپارتمان يا خانههاي شخصي ويلايي اين روزها داستاني شده است.
هزينه ساخت اين استخرها بسيار بالاست تا آنجا که صاحب برج يا مجتمع يا خانه، موقع فروش مجبور است آپارتمان يا خانه را به قيمتهاي بسيار گزافي بفروشد تا هزينه ساخت استخر از آن تامين شود و همين کارها و چيزهاي اضافي است که باعث افزايش قيمت خانه و آپارتمان ميشود، البته ناگفته نماند که اين جور چيزها ديگر به يک قاعده طبيعي در ميان مرفهين تبديل شده است و نداشتن اين امکانات برايشان کسرشان است، زيرا بايد در مجالس و دورههاي دوستانه و شب نشينيهاي آنها حرفهايي براي گفتن داشته باشند.
چندتا از اين استخرهاي خانگي را که از نزديک ديدم، تصوراتم در اين خصوص به واقعيت نزديک شد! يکي از اين استخرها زير همه واحدهاي آپارتمان تعبيه شده بود، سه روز مختص بانوان و سه روز براي استفاده آقايان. استخري با دکور و تزئينات شيشه اي و جذاب، با نورپردازيهاي حرفه اي و نقاشيها و گلدانهاي زيبا که يک طرف آن را تختهاي آفتابگير چيده بودند اما دريغ از يک پرتو نور خورشيد! چون استخر در فضايي سربسته ساخته شده بود و البته جاي شکرش باقي بود...
چون در يکي از همين استخرهاي خانگي که استخرش را در فضاي روباز ساخته بودند و ما هم از آن بازديد به عمل آورديم، صحنههاي شگفتي ديدم که هنوز هم برايم عجيب است. دخترها و خانمهاي عزيز با لباس مخصوص شنا، بدون هيچ نگراني و ناراحتي در استخري شنا ميکردند که از همه پنجرهاي آپارتمان ديد داشت و از اين طرف و آن طرف، ساختمان همسايهها به راحتي ديده ميشد. دخترها پس از اندکي شنا، بيرون ميآمدند، کمي خستگي ميگرفتند و تلاش و کوشش خود را براي برنزه کردن پوست آغاز ميکردند!
چمن مصنوعي دور استخر آنقدر طبيعي بود که فضاي سبز اطراف، نشاط و شور خاصي براي ادامه خوشي به آدم ميداد. اين چمنها از ترکيبات و مواد مقاوم گوناگوني تهيه ميشوند که بسته به نوع آنها قيمتهاي متفاوتي دارند.
خيلي از همين استخرها فقط براي پُز ساخته شده و استفاده چنداني براي دارندگانش ندارد، انگار همين که داشته باشي، کافي است، خيالت راحت است که ميتواني با دل و جرات بگويي که استخر خونه ما فلان است يا وقتي توي استخر خونمون شنا ميکردم رگ پام گرفت يا... اما واقعا اين گونه نيست و خيليها از اين امکانات استفاده نميکنند درحالي که خيلي از مردم شهر، بايد پول زيادي بابت بليط و رفت و آمد و لباسهاي مخصوص شنا بدهند تا بتوانند يک ساعت شنا کنند يا خيليهاي ديگر که فقط براي معالجه و درمان برخي بيماريها به توصيه پزشک به استخر و شنا روي ميآورند.
خيلي از استخرهاي خانگي زماني استفاده ميشود که صاحب خانه مهماني باکلاس يا غريبه يا بسيار شيک دارد و چون بحث روکم کني و اين داستانهاست، مجبورند سنگ تمام بگذارند و مهمان را راهي ِ استخر کنند و نشان دهند در چنته چه دارند. گاهي براي اينکه پيازداغش را هم اضافه کنند، از ماساژورها هم دعوت به عمل ميآيد تا ماساژ يا به قول خودمان مُشت و مالي هم صورت بگيرد، البته استفاده از نوشيدني و خوراکي هم در کنار موسيقي متن! استخرهاي خانگي
امکان پذير است.
شايد کمي عجيب به نظر برسد اما خيلي از ساکنان اين خانهها حتي بلد نيستند شنا کنند و وقتي وارد استخر، آن هم در عمق يک متري! ميشوند، شلپ شولوپ راه مياندازند و دست و پا ميزنند ولي خُب اعتماد به نفس خود را هم از دست نميدهند! اين البته بيشتر در خصوص مادرها و خانمهاي سن بالايي است که احتمالا دنبال يادگيري شنا نرفته اند و مثل امروزيها دغدغه اين کار را نداشته اند ولي حالا که استخر دارند و ميتوانند از آن استفاده کنند و از دور هم بودن و شادي و خنده به روحيه خود فرصتي بدهند، ميروند و کِيفش را ميبرند!
کلاه، عينک، ساعت مخصوص شنا، زيرانداز، کيف و صندلهاي زيباي مارکدار لوازم مهم و ثابتي است که بايد هميشه همراه آنان باشد و چون ممکن است چند بار استفاده شود و تکراري به نظر برسد، هرازگاهي سِتِ جديدي از آن تهيه ميکنند که تازگي داشته باشد. به خاطر اين موضوع خيلي از استخرهاي خانگي باد ميخورند و هميشه پُر از خالي اند، زيرا با تعداد محدود همسايگان و گاهي فقط يک خانواده، حس شادي و افاده و خاص بودن! کامل نميشود و به استخرهاي عمومي ميروند که هم دوستانه تر است و هم مفرح تر! هم ماساژور دارد، هم بوفه!
مخارج سنگين استخرهاي خانگي در ساخت و تزئين و هربار تعويض آب، ارزش اين را ندارد که فقط به آن نگاه کني يا کلاست را با آن بالا ببري. به همين خاطر خيليها فقط به سونا و جکوزيهاي ارزان تر اکتفا ميکنند و در يکي از چند حمام و سرويسهاي بهداشتي خود، سونا و جکوزي تعبيه ميکنند. ساخت جکوزي و سونا در يک فضاي کوچک از منزل امکان پذير است و هزينه کمتري هم دارد. از طرفي بهداشتي تر است و قطعا خرج و مخارج قِر و فِر استخرهم ندارد، از طرفي همه اعضاي خانواده به راحتي از آن استفاده ميکنند. يک وان دو يا چند نفره در واقع همه فضايي است که يک جکوزي خانگي اشغال ميکند و سونا هم به همين شکل. ساخت اين وسايل تفريحي و گاهي درماني بد که نيست هيچ، خيلي هم خوب است اما در شرايطي که هزينههاي آن را بتوان پرداخت کرد و فقط به انگيزه چشم و هم چشمينباشد.