مجيد جلالي همواره در زمره مربياني قرار گرفته كه به كار پايه و اصلاح ساختاري فوتبال ايران اهميت داده است. جلالی در فصل جدید لیگ برتر روی نیمکت تیمی نیست اما فصل گذشته هدايت فولاد را بر عهده داشت و تلاش كرد در طول سه فصل حضورش جوانان مستعد خوزستاني را به فوتبال معرفي كند كاري كه هميشه يكي از دغدغههاي او بوده، اما با واكنشهاي مثبت و منفي مواجه شده است. جلالی یکی از پیشگامان مبارزه با دلالی فوتبال است که با شفاف سازیهای خود توانست مسئولان را بیشتر از قبل به این معضل ورزش آگاه سازد.گفت و گوی ایسنا با این کارشناس فوتبال را در زیر می خوانیم.
***
فوتبال ما دچار روزمرهگي عجيبي شده است و فقط در آن هزينه ميشود در حالي كه هيچ برگشتي هم ندارد. چه كار بايد كرد تا ديدگاهي ايجاد شود كه بر اساس آن مسايلي مانند ساختار فوتبال و بازيكن سازي توجه شود؟
بايد فوتبال را به دست كسي بدهند كه خودش فوتبالي است و راه پيشرفت آن را ميداند. اگر خودم باشگاهي داشته باشم و بدانم كه براي من است، حتي اگر در شهري دور هم باشد، ميدانم چه راهي دارم تا پس از پنج سال همان باشگاه الگوي سايرين شود و ديدگاهها را عوض كند. ولي وقتي كه اين امكان را ندارم مجبورم از يك باشگاه شروع كنم كه مسوولان آن هم تا يك جا پا به پاي من ميآيند و سپس كنار ميكشند. اين كار ميتواند كمي فكرها را تغيير بدهد، اما با تغيير ديدگاهها فاصله دارد.
كمي هم به تيم ملي بپردازيم. حضور كيروش چقدر توانسته به تيم ملي ما كمك كند؟ آيا كيروش توانسته چيزي به فوتبال ما اضافه كند يا اين كه او هم خودش را با شرايط فوتبال ما سازگار كرده است؟
بسيار طبيعي است. مگر ميشود در فضايي به اين پهناوري با اوضاعي كه در آن وجود دارد يك نفر خلاف تمام تيمها پيش برود؟ كيروش هم تلاش خود را ميكند، ولي اين كه فكر كنيم اگر يك نفر را بياوريم او ميتواند نجات دهنده فوتبال ما باشد فكري سرگردان است. به نظرم اين اقداماتي كه ميشود فقط به طور لحظهاي و دورهاي است تا افكار عمومي را آرام كنيم و دستاورد ديگري نميتواند داشته باشد. كيروش مربي خوبي است، ولي اينجا مشكل چيز ديگري است.
با توجه به همه اين مشكلات ساختاري و ضعفها آيا تيم ملي در مسير پيشرفت قرار دارد؟
هميشه گفتم كه در تيم ملي بايد دو اتفاق بيفتد: ۱ـ تغيير نسل ، ۲ـ تغيير در ساختار بازي. اين تغييرات را منحصرا نميتوانيم در تيم ملي انجام دهيم و بايد از بدنه ليگ آغاز كنيم. در حال حاضر ۵۰۰ بازيكن در ليگ فعال هستند. ليگ ما سالي ۵۰ خروجي دارد و از طرف ديگر ۵۰ بازيكن جديد جذب ميكند. در نتيجه هر ۱۰ سال يك بار بدنه ليگ عوض ميشود و تغيير نسل ميدهد. اين يك آسيب است و بايد در سال حداقل ۱۰۰ بازيكن از ليگ خارج و ۱۰۰ بازيكن جديد وارد شوند كه اين حداقل است. پس بايد از جايي ساختن را آغاز كرد تا اين بازيكنان جديد وارد شوند. وقتي اين پروسه وجود نداشته باشند. ۲۰ نفر از اين ۵۰۰ بازيكن شاخصه و تيمشان فقط بالا ميرود. اگر ميخواهيم تيم ملي درست شود بايد بتوانيم در ليگ و در پستهاي مختلف بازيكن بسازيم تا از ميان آنها انتخاب كنند.
پس در حال حاضر دست كيروش براي انتخاب بازيكن بسته است؟
اصلا دست او نيست. كيروش ديد كه نميتواند از ليگ بازيكنان مورد نيازش را جذب كند به همين دليل در كشورهاي مختلف ميگردد تا فردي را پيدا كند كه به نوعي ارتباطش با ايران بخورد و به عنوان ايراني براي ما بازي كند.
به حضور بازيكنان دو رگه در تيم ملي اشاره كرديد. اين حركت را مثبت ارزيابي ميكنيد يا منفي؟
اين مساله بيانگر واقعيت تلخي است كه شما به يكباره يك نفر را كه در ايران نبوده است، در يك روز بيايد و براي اولين بار در ورزشگاه آزادي بازي كند و منجي تيم شود، ظاهر اين مساله خوشايند است و همه از آن لذت ميبرند. ولي در عمق واقعيت بسيار تلخي است. پس در اين ۳۰ سال چه كاري شده است كه حالا يكي از جاي ديگر دنيا كه تا حالا در اين مملكت نبوده است بيايد و دو گل بزند.
پس از اين كه كيروش به عنوان يك مربي پرتغالي در تيم ملي حاضر شد سيل مربيان پرتغالي به ليگ ما سرازير شد. آيا فوتبال ما ميتواند از پرتغال الگوبرداري كند كه اين مربيان پرتغالي هدايت تيمهاي ليگ را بر عهده گرفتهاند؟
اصلا موضوع اين نيست. اين رويكرد واسطهها است. زماني افكار عمومي «ايچ» ها را قبول ميكرد. اما حالا مثل هواپيماي توپولوف هستند. توپولوف هواپيماي بدي نيست، ولي افكار عمومي آنها را قبول نكرد و ديگر وارد نشد. واسطهها وقتي ميبينند كه مردم مربيان كروات را قبول نميكنند به پرتغاليها روي ميآورند. به هر حال واسطهها بايد در ارتباطات دكههايي داشته باشند.
اصلا ميتوان شباهتي بين فوتبال ما و پرتغال پيدا كرد كه بخواهيم به سبك پرتغاليها كار كنيم؟
آلمان با تمام حساسيتي كه به سبك خودش داشت آمد در يورو التقاطي بازي كرد. الان اين مسايل مطرح نيست. فقط رويكرد واسطهها در اين مساله دخيل است.
در بحث حذف جام حذفي شما جزو معدود موافقان بوديد، دليلتان براي اين چيست؟
راه ديگري نداريم. اگر سوال يك گزينهاي مطرح كنيم كه جام حذفي را برداريم يا خير؟ مشخص است همه ميگويند اگر جام حذفي باشد بهتر است. ولي وقتي چهار گزينه داشته باشيم كه هر چهار روز يك بار بازي برگزار كنيم، زمان اردوي تيم ملي را كم كنيم. زمان استراحت تيمهايي كه به آسيا ميروند را كمتر كنيم و يا جام حذفي را حذف كنيم. در چارچوب تقويم شلوغي كه داريم چهار روز يك بار نميشود برگزار كرد. بنابراين ميبينيم كه حذف جام حذفي بهتر است. من هم كه مسئول باشم ميبينيم كه اين معقولترين راه است.
پس اين كار را به نوعي ميتوان مسكن دانست؟
فعلا تا زمان رفتن به جام جهاني تصميم درستي است.
در فوتبال ما اين همه هزينه ميشود و هر ساله هم زيادتر ميشود و در نهايت بدهي باشگاهها بيشتر از گذشته ميشود، با اين وضع چرا براي فوتبال آنقدر خرج ميشود و اين خرجها چه عايد فوتبال ما ميكند؟
چند روز قبل مقالهاي ميخواندم كه نوشته بود يك هفته پس از پايان «يورو» نظرسنجي كردند و ديدند در اروپا مردم افسرده شدهاند و منتظرند كه ببينند چه زماني فوتبال آغاز ميشود. فوتبال بايد مردم را جذب كند و به نوعي تفريح است و تنها يك بازي نيست، بلكه نيازي براي مردم است.
اما به نظر ميرسد كه مردم ما بر خلاف مردم اروپا فوتبال زده شدهاند؟
مردم از فوتبال راضي نيستند، ولي دوست دارند. آنها از تحولات فوتبال رضايت ندارند و اما باز هم آن را دوست دارند. آن شوق سابق وجود ندارد، ولي اگر بدانند فوتبال در مسير پيشرفت قرار ميگيرد، اين شوق هم در آنها ايجاد ميشود.
بحثهايي مطرح شد كه اجازه ورود تيمهاي بدهكار به ليگ برتر را نميدهند. به نظر شما واقعا چنين كاري انجام ميشود؟
يادم ميآيد در جام تخت جمشيد گفتند هر تيمي كه زمين ندارد را به ليگ راه نميدهيم و همين مساله باعث شد كه همه زمين دست و پا كنند. فقط يك تيم اين كار را نكرد كه از ليگ هم كنار گذاشته شد. اينها يكي از بخشهاي پيشرفت است. وقتي كه مي دانيد فساد وجود دارد بايد آستين بالا بزنيد و با آن برخورد كنيد. وقتي كه مي دانيد باشگاهها حرفهاي نيستند، خصوصي نيستند، بدهكارند و همه قراردادها صوري است بايد برخورد شود.
حالا كه همه اينها را مسئولان مي دانند چرا برخورد نميشود؟ چرا ايتاليا با فساد برخورد ميكند، اما ما نميتوانيم اين كار را انجام دهيم؟
شايد فساد فوتبال ما از ايتاليا هم بيشتر باشد. شايد آنها اراده برخورد را دارند و ما نداريم. آنها ارادهاش را دارند. اراده و اراده !!!