شاید بهتر باشد قبل از مطالعه این نقد پرسوز و گداز، فاتحه ای برای استان به ظاهر برخوردار اصفهان بخوانیم زیرا از نظر انبوه معضلات نه تنها نیمی از دنیا بلکه همه جهان است و سالهاست «نشستند و گفتند و برخاستند» و این شعاری است که طی سه دهه گذشته دولت به دولت، دست به دست شده و تا امروز هم ادامه دارد و هنوز در هیچ یک از جلسات کشوری و استانی همتی بدست نیامده تا اعضا آن این کلام نخ نما شده را به جمله ارزشمند« ایستادن و تلاش کردن و موفق شدن» تغییر دهند زیرا طی تمام این سالها تنها درآمدهای نجومی از قبل آن بوده که با چوب حراج زدن به اکوسیستمهای استانی به جیب سازمان برنامه و بودجه کشور رفته است!
طرح موضوع را تنها برای یک استان به ظاهر برخوردار مطرح میکنیم تا اگر در دیگر نقاط کشورهم موردی مستند پیدا شد از طریق آحاد جامعه آن، رسانه ای شود که تا پیش از سه دهه قبل استان اصفهان را میتوانستیم تا حدودی برخوردار فرض کنیم اما از زمانیکه تحولات مرموز برمحور شکوفایی اقتصادی در آن گسترش یافت و ابرصنایعی چون فولاد در کنار ذوب آهن فرسوده از قبل بجای استقرار و انتقال حداقلی طرحهای تکمیلی این صنایع به مکانهایی چون قلب کویر یا حاشیه آبهای آزاد ؛ راه را نزدیک کردند و با چراغ خاموش مشغول گسترش این مجموعههای خصولتی شدند تا دهها کارگاه دیگر پشت ماسک شهرکهای صنعتی پراکنده در کلان شهر و دیگر نقاط استان را تحت عنوان فولاد سازی با آهن قراضههای بجا مانده و دورریز در شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس، ایجاد نمایند تا به کمک انرژی و نیروی کار ارزان تبدیل به تیرآهن و میلگرد شود و ضمن آلوده کردن محیط زیست و غارت انواع آبهای زیرسطحی و جاری و خاکستری، محصول نهایی را کادوپیچ شده، مجدداً راهی همان شیخ نشینها کنند تا تبعات منفی این اقتصاد مخرب نصیب شش میلیون جمعیت استان اصفهان و بعضی همسایگان آن شود و در این بازه زمانی ربع قرنی نه تنها اصفهان از پشتوانه برخورداری میراثی محروم گردد بلکه مقام نخست بیماریهای قلبی جایش را به مصائب و ضایعات تنفسی و ریوی بدهد و بخشهای موجود در بیمارستانهای استان جوابگوی این قشر دردمند جامعه نباشد و مبحث آلودگی دائمی هوا از تردد وسایل نقلیه و بعضاً مازوت سوزی نیروگاهها به مضاعف بودن این بحران افزوده شود.
چالش تنها ذوب آهن وفولاد مبارکه نیست؛ بلکه پالایشگاهها، نیروگاههای تولید برق با استفاده از سوختهای فسیلی، بحران کم آبی، فرونشست زمین، از دیگر معضلاتی است که طی سه دهه گذشته دو چندان شده، بدون اینکه راهکارهایی برای برون رفت از این نابودی اکوسیستمی در نهادهای قانونگذار و مجریان آنها در بالا دست پیش بینی و اجرایی شود!
اگرچه در دیگر استانهای همجوار چون یزد، چهارمحال و بختیاری، کهکیلویه وبویراحمر، خوزستان، قم، فارس و مرکزی هم این سیرمنفی تحول صنعتی شدن و به حاشیه رفتن کشاورزی و دامداری، طی این برهه از زمان چهار نعل در حال جهش است و در این میان استان اصفهان است که به عنوان کاروانسرای میان راهی باید پیامد ترددهای فراوان شبانه روزی جاده ای و ریلی را هم تحمل کند که برای نمونه در مسیر اصفهان به صنایع فولاد مبارکه طی این مدت براساس آخرین آمار ارائه شده، روزانه پنج تا شش هزار خودروی سبک و هفتصد دستگاه اتوبوس سرویس ایاب و ذهاب کارکنان و صدها تریلر، کامیون و کامیونت در رفت و آمد بوده و هست تا ضمن ایجاد ترافیک و تخریب جاده ای، معضلاتی چون آلودگی هوا و حوادث رانندگی را نیزبه همراه داشته باشد در حالیکه این صنعت پر درآمد میتوانسته طی این سالها حداقل جاده و خط راه آهنی ویژه بین اصفهان تا مبارکه برای خود ایجاد نماید تا میزان این ترددهای پر ترافیک ومخاطره آمیز به صفر نزدیکترشود و بلاهای جانبی را همراه نداشته باشد.
تا اینجا آنچه گفته شد مصائب ایجاد شده پیرامون اکوسیستم و محیط زیست و انسانی این استان مظلوم بود که از سوی دیگر با تهدیداتی چون نابود شدن مزارع غلات، حبوبات، شالیزارهای برنج لنجان و باغات میوه مواجه بوده تا بحران بی آبی حاصل از صنعتی شدن بیش از ظرفیت آن،کشاورزی و باغداری پایدار را که ارزاق چند استان را تامین میکرد به مزارع تولید زعفران تبدیل کند و دامداریهای آن نیز تعطیل و یا تبدیل به تولید شتر مرغ و بلدرچین شود واین روزها نوبت نگرانی پیرامون واحدهای تولید طیور باشد تا مقام اولی کشور را در این زمینه از دست بدهد و به جای صادر کننده به وارد کننده مرغ و تخم مرغ تبدیل شود زیرا نیروهای سنتی و صنعتی این حرفه، بر اثر تبلیغات گسترده جذب صنایعی پر درآمد اما مخرب محط زیست میشوند که آینده خود را از طریق بیمه ومزایای قابل اعتنای دریافتی تضمین نمایند!
تجربه نشان داده که این اتفاق چند سالی است برای دامداران استان بخصوص در نواحی غرب وجنوب آن هم افتاده همچنان که سیب سمیرم مقام جهانی خود را از دست میدهد و فرش دستباف اصفهان از جرگه صادرات سالانه یک میلیارد دلاری به انتهای جدول سقوط میکند! که دراین میان دلمان را به این خوش کرده ایم ؛ در جنوب کلان شهر سیتی سنتری داریم تا اگر پول باد آورده ای رسید در آن خرج محصولات بی کیفیت چینی و پوشاک آسیای میانه کنیم و امیدوار باشیم شهرک سلامتی که در شرق کلان شهر ساخته و پرداخته شده تا پذیرای توریسم سلامت از کشورهای همسایه باشد، بتواند کمبودهای اقتصادی استان را برطرف نماید اما اخیراً در یکی از برنامههای رادیو اصفهان در تاریخ 27 آبان ماه یعنی سه روز پیش، بنیانگذار سیتی سنتر و شهرک سلامت همراه با بغض و دلخوری فراوان تلویحاً اعلام میکند، دستگاههای مسئول برای ایجاد هتل توریسم درمانی درشهرک سلامت سالهاست سنگ اندازیهای فراوان کرده اند تا فرصت طلبان بیماران نا آشنا را به حواشی کلان شهر ببرند و در مکانهای دور از ظرفیت و تواناییهای موجود اصفهان و زیرزمینهای فرسوده اسکان دهند و احتمالاً ازطرقی دیگر به درمان آنها بپردازند که شاید برای وجهه ایران و اصفهان مناسب نباشد.
در خاتمه « من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم/ تو خواه از سخنم پند گیروخواه ملال!»
طرح موضوع را تنها برای یک استان به ظاهر برخوردار مطرح میکنیم تا اگر در دیگر نقاط کشورهم موردی مستند پیدا شد از طریق آحاد جامعه آن، رسانه ای شود که تا پیش از سه دهه قبل استان اصفهان را میتوانستیم تا حدودی برخوردار فرض کنیم اما از زمانیکه تحولات مرموز برمحور شکوفایی اقتصادی در آن گسترش یافت و ابرصنایعی چون فولاد در کنار ذوب آهن فرسوده از قبل بجای استقرار و انتقال حداقلی طرحهای تکمیلی این صنایع به مکانهایی چون قلب کویر یا حاشیه آبهای آزاد ؛ راه را نزدیک کردند و با چراغ خاموش مشغول گسترش این مجموعههای خصولتی شدند تا دهها کارگاه دیگر پشت ماسک شهرکهای صنعتی پراکنده در کلان شهر و دیگر نقاط استان را تحت عنوان فولاد سازی با آهن قراضههای بجا مانده و دورریز در شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس، ایجاد نمایند تا به کمک انرژی و نیروی کار ارزان تبدیل به تیرآهن و میلگرد شود و ضمن آلوده کردن محیط زیست و غارت انواع آبهای زیرسطحی و جاری و خاکستری، محصول نهایی را کادوپیچ شده، مجدداً راهی همان شیخ نشینها کنند تا تبعات منفی این اقتصاد مخرب نصیب شش میلیون جمعیت استان اصفهان و بعضی همسایگان آن شود و در این بازه زمانی ربع قرنی نه تنها اصفهان از پشتوانه برخورداری میراثی محروم گردد بلکه مقام نخست بیماریهای قلبی جایش را به مصائب و ضایعات تنفسی و ریوی بدهد و بخشهای موجود در بیمارستانهای استان جوابگوی این قشر دردمند جامعه نباشد و مبحث آلودگی دائمی هوا از تردد وسایل نقلیه و بعضاً مازوت سوزی نیروگاهها به مضاعف بودن این بحران افزوده شود.
چالش تنها ذوب آهن وفولاد مبارکه نیست؛ بلکه پالایشگاهها، نیروگاههای تولید برق با استفاده از سوختهای فسیلی، بحران کم آبی، فرونشست زمین، از دیگر معضلاتی است که طی سه دهه گذشته دو چندان شده، بدون اینکه راهکارهایی برای برون رفت از این نابودی اکوسیستمی در نهادهای قانونگذار و مجریان آنها در بالا دست پیش بینی و اجرایی شود!
اگرچه در دیگر استانهای همجوار چون یزد، چهارمحال و بختیاری، کهکیلویه وبویراحمر، خوزستان، قم، فارس و مرکزی هم این سیرمنفی تحول صنعتی شدن و به حاشیه رفتن کشاورزی و دامداری، طی این برهه از زمان چهار نعل در حال جهش است و در این میان استان اصفهان است که به عنوان کاروانسرای میان راهی باید پیامد ترددهای فراوان شبانه روزی جاده ای و ریلی را هم تحمل کند که برای نمونه در مسیر اصفهان به صنایع فولاد مبارکه طی این مدت براساس آخرین آمار ارائه شده، روزانه پنج تا شش هزار خودروی سبک و هفتصد دستگاه اتوبوس سرویس ایاب و ذهاب کارکنان و صدها تریلر، کامیون و کامیونت در رفت و آمد بوده و هست تا ضمن ایجاد ترافیک و تخریب جاده ای، معضلاتی چون آلودگی هوا و حوادث رانندگی را نیزبه همراه داشته باشد در حالیکه این صنعت پر درآمد میتوانسته طی این سالها حداقل جاده و خط راه آهنی ویژه بین اصفهان تا مبارکه برای خود ایجاد نماید تا میزان این ترددهای پر ترافیک ومخاطره آمیز به صفر نزدیکترشود و بلاهای جانبی را همراه نداشته باشد.
تا اینجا آنچه گفته شد مصائب ایجاد شده پیرامون اکوسیستم و محیط زیست و انسانی این استان مظلوم بود که از سوی دیگر با تهدیداتی چون نابود شدن مزارع غلات، حبوبات، شالیزارهای برنج لنجان و باغات میوه مواجه بوده تا بحران بی آبی حاصل از صنعتی شدن بیش از ظرفیت آن،کشاورزی و باغداری پایدار را که ارزاق چند استان را تامین میکرد به مزارع تولید زعفران تبدیل کند و دامداریهای آن نیز تعطیل و یا تبدیل به تولید شتر مرغ و بلدرچین شود واین روزها نوبت نگرانی پیرامون واحدهای تولید طیور باشد تا مقام اولی کشور را در این زمینه از دست بدهد و به جای صادر کننده به وارد کننده مرغ و تخم مرغ تبدیل شود زیرا نیروهای سنتی و صنعتی این حرفه، بر اثر تبلیغات گسترده جذب صنایعی پر درآمد اما مخرب محط زیست میشوند که آینده خود را از طریق بیمه ومزایای قابل اعتنای دریافتی تضمین نمایند!
تجربه نشان داده که این اتفاق چند سالی است برای دامداران استان بخصوص در نواحی غرب وجنوب آن هم افتاده همچنان که سیب سمیرم مقام جهانی خود را از دست میدهد و فرش دستباف اصفهان از جرگه صادرات سالانه یک میلیارد دلاری به انتهای جدول سقوط میکند! که دراین میان دلمان را به این خوش کرده ایم ؛ در جنوب کلان شهر سیتی سنتری داریم تا اگر پول باد آورده ای رسید در آن خرج محصولات بی کیفیت چینی و پوشاک آسیای میانه کنیم و امیدوار باشیم شهرک سلامتی که در شرق کلان شهر ساخته و پرداخته شده تا پذیرای توریسم سلامت از کشورهای همسایه باشد، بتواند کمبودهای اقتصادی استان را برطرف نماید اما اخیراً در یکی از برنامههای رادیو اصفهان در تاریخ 27 آبان ماه یعنی سه روز پیش، بنیانگذار سیتی سنتر و شهرک سلامت همراه با بغض و دلخوری فراوان تلویحاً اعلام میکند، دستگاههای مسئول برای ایجاد هتل توریسم درمانی درشهرک سلامت سالهاست سنگ اندازیهای فراوان کرده اند تا فرصت طلبان بیماران نا آشنا را به حواشی کلان شهر ببرند و در مکانهای دور از ظرفیت و تواناییهای موجود اصفهان و زیرزمینهای فرسوده اسکان دهند و احتمالاً ازطرقی دیگر به درمان آنها بپردازند که شاید برای وجهه ایران و اصفهان مناسب نباشد.
در خاتمه « من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم/ تو خواه از سخنم پند گیروخواه ملال!»
حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت