چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۶ - ۲۳:۲۷
کد مطلب : 103330

نوار سیاه

تلخ نوشتن را دوست ندارم، اینکه بعد هر مصیبتی قلم را در دست بچرخانم و بگویم:‌ های چقدر ناراحتم، هرچند که حقیقت محض است اما دردی را درمان نمی‌کند.
دیروز، امروز و زبانم لال فردا، مصیبت برایمان همان مصیبت است، نه بیشتر، کمترش را نمی‌دانم!
مگرنه اینکه یکبار سی نفر یکبار چهل نفر و مقادیر زیادی یکبار از دست داده‌ایم؟ این از دست دادن‌ها چه برایمان می‌آورد؟ جلوی کدام پیام تسلیت بعدی را می‌گیرد؟ مثلا یک روز خسته از کاری که دوستش نداریم، به صندلی چرخدار تکیه می‌زنیم و توی صفحه‌مان می‌خوانیم: متاسفانه هم‌اکنون خبر رسید... ساعتی بعد تعدادشان، هویتشان، نحوه تشییع، کمک دولت به خانواده از دست رفته و یک نوار سیاه گوشه‌ تلویزیونی که توی هر شبکه‌اش عده‌ای تقصیر مادرمرده را این دست، آن دست می‌کنند و آخر گردن یکی می‌اندازند. عزاداری‌هایمان هم کلیشه شده‌اند.
نباید، نباید عاقبت همه خبرهای فوری به سه روز عزای عمومی بینجامد. ابرهای سیاه بداقبالی آنقدرها هم بیکار نیستند که با کلی زحمت خودشان را به گربه عزیزمان برسانند. برگردیم فلش‌بک بزنیم، رجوع کنیم‌، نمی‌دانم هرجور که دوست داریم فقط به این فکر کنیم که یک جاهایی مدیریت درست نیست. شاید آن وقت که باید، دقت نکردیم یقیناً همان جوان خوش قد و بالا که با مدرک شیمی برازنده‌ مدیریت یک شرکت کوچک دانستیم کار را خراب کرد.
آن روز که سینه جلو دادیم سر بالاگرفتیم و پاکوبیدیم که پزشک‌ها قشر مهم جامعه‌اند یادمان رفت کسی باید باشد که دست بگیرد، حواس جمعی کند، سبک سنگین بلد باشد. کسی که بعد شنیدن خبر حادثه، درست کردن بلد باشد،نه مشکی پوشیدن وپشت دوربین نشستن وعذرخواهی کردن. واژه شناسیمان را قوی کنیم، همه چیز را درست معنی کنیم درست به کار ببریم و بعد یک آگهی بزرگ بزنیم: به تعداد زیادی فرد مسئول، مدیر و با انگیزه جهت ساختن نیازمندیم!

نویسنده: مرضیه بهرامی

https://siasatrooz.ir/vdchxxnzv23nvxd.tft2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی

احسنت پس می رسم به نظر دکتر احمدی نژاد که خیلی چیزها باید تغییر کند اخه این چه مدیریتیست که هر روز یه اتفاق و صدای هیچ کس در نمیاد نه استیصاحی نه طرح سوالی نه محاکمه ای نه هیچی فقط تسلیت و بیمه حرف اول را می زند نه جابجایی مدیری نه احقاق حقی فقط از همین حوادث هم استفاده سیاسی کردن