موضوعات و پروندههايي که غرب عليه ايران ساخته است، تنها موضوع هستهاي نيست و گسترش چالشهايي که غرب ساخته است، براي تضعيف ايران در منطقه و کاستن از حوزه نفوذ و تأثير انقلاب اسلامي در کشورهاي مسلمان است.
پس از جمعبندي مذاکرات هستهاي و حتي پيش از آن همواره از سوي مقامات غربي و کارشناسان و تحليلگران آمريکايي و اروپايي شده وميشود که پس از توافق هستهاي با ايران، صلح و امنيت منطقه غرب آسيا و حتي جهان برقرار ميشود.
در واقع آنها با چنين موضعي مسئله هستهاي ايران را که صلحآميز است، به امنيت منطقه و جهان گره ميزنند و ايران را خطري براي صلح و ثبات معرفي ميکنند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، سياستهاي استقلالطلبانه و خروج از وابستگيها و سرسپردگيهاي ايران پيش از انقلاب از زير يوغ آمريکا، دشمنيهاي حاکمان کاخ سفيد عليه ايران آغاز شد. آمريکا، هر کشوري را که بيخاصيت باشد، تحت امر او قرار بگيرد و اهداف و سياستهاي کاخ سفيد را اجرا کند، کشوري خوب، سربه راه و مثبت ارزيابي ميکند و هر کشوري که با سياستهاي زورگويانه و سلطهطلبانه آمريکا مخالفت کند، به جرگه کشورهاي محور شرارت ميپيوندد.
اما اين که گفته ميشود، اولين مانع بر سر راه ثبات و امنيت در منطقه برچيده شد، از واقعيت و حقيقت بسيار دور است.
امنيت و صلح منطقهاي و جهاني که خواسته آمريکا و کشورهاي دوست اين حاکميت پليد است، تنها و صرفاً، امنيت رژيم صهيونيستي است و بس. در واقع همه چيز در وجود رژيم صهيونيستي خلاصه ميشود. اگر اين رژيم کوچکترين تهديدي را ببيند، از نگاه آمريکاييها، امنيت و صلح جهاني خدشهدار شده است. براي مقامات آمريکايي مهم نيست که به واسطه حمايت بيچون چرا از اين رژيم جعلي و غاصب جنايتکار چه اتفاقي در دنيا ميافتد. اگر بر سر اين رژيم يک جنگ تمام عيار هم اتفاق بيفتد و جهان در لبه پرتگاه جنگ جهاني قرار گيرد و عامل اين جنگ هم رژيم صهيونيستي باشد، بدون ترديد، اين رژيم، مورد حمايت آمريکا قرار ميگيرد، حتي اگر به قيمت از بين رفتن دنيا تمام شود.
اين خود موضوعي است که بايد بيشتر موشکافي شود تا افکار عمومي دريابند که چرا آمريکا تا اين حد از اين رژيم حمايت ميکند.اما آيا واقعاً جمهوري اسلامي ايران مانع اصلي بر سر راه امنيت ثبات در منطقه است؟!
با بررسي و دقت در تحولات و اقداماتي که در سطح منطقه افتاده است، به همان موضوع اصلي يعني رژيم صهيونيستي برخورد ميکنيم. علاوه بر آن، سران کشورهاي مرتجع عربي منطقه که سرسپردگان آمريکا هستند، از عوامل اصلي و اساسي بيثباتي منطقه محسوب ميشوند.
متهم کردن ايران به ايجاد بيثباتي در منطقه، فرافکني براي رفع جرم رژيم صهيونيستي و کشورهاي همپيمان آمريکا در غرب آسيا است. تشکيل و حمايت از گروههاي تروريستي مانند داعش، حمله به کشورهاي مستقل که از امتياز حمايت مردمي برخوردار هستند، طراحي براي سرنگوني دولتهاي قانوني و مردمي کشورهايي همچون عراق و سوريه، قتلعام مردم بيگناه و بيدفاع يمن از سوي متحدين آمريکايي و ... همه اين اقدامات، سرسلسله ناامنيها، بيثباتيها و ايجاد تزلزل در صلح و امنيت منطقه و جهان است که هيچکدام از آنها را ايران مسبب نيست، بلکه دخالتهاي بيجاي آمريکا در منطقه چنين وضعيتي را ايجاد کرده است.
توافق هستهاي که اکنون با تصويب قطعنامه در شوراي امنيت سازمان ملل وارد مرحله ديگري شده است، نميتواند ارتباطي با امنيت و صلح منطقه داشته باشد، اين توافق نتيجه مبارزه و ايستادگي ملتي است که توانست، پاي ميز مذاکره، حقوق خود را استيفا کند و از تبعات ديوانگيهاي قلدران جهان که هيچ عقل و منطقي بر آنها حاکم نيست، بکاهد.
اگر آمريکا درپي صلح و ثبات و امنيت جهان ومنطقه است، تنها راه اين است که در امور دنيا دخالت نکند و خود را کدخدا نداند و سعي کند تا رژيم جنايتکار صهيونيستي را مهار کند و افسار او را بکشد، آنگاه نه تنها منطقه، بلکه کل دنيا ميتواند نفس راحتي بکشد و از صلح و امنيت به وجود آمده، لذت ببرد.