حلب نامی است که این روزها به محور اصلی محافل رسانهای و سیاسی جهان مبدل شده است. در یک سوی این معادله سوریه و حامیانش قرار دارند که در کنار مبارزه با تروریسم تمام تلاش خود را برای حمایت از غیر نظامیان انجام میدهند چنانکه عملیات خود را در برخی مناطق با هدف خروج غیرنظامیان متوقف کردهاند. در سوی دیگر این معادله تروریستها و حامیان منطقهای و فرامنطقهای آنها هستند که برای ادامه بقای خود از هیچ جنایتی حتی استفاده از غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی فروگذار نیستند. در کنار آنچه در حوزه میدانی حلب میگذرد یک نکته قابل توجه است و آن تشدید فضای رسانهای و تهدیدآمیز علیه جمهوری اسلامی ایران است به گونهای که محافل رسانهای و سیاسی غربی برآنند تا ایران را عامل بحران سوریه وحلب معرفی و مقابله با ایران را ازدلایل حمایت خود از شبهنظامیان عنوان نمایند.
به عنوان نمونه پنتاگون مدعی است که از میان گزینههای بالقوه برای ترتیب دادن حمله پهپادی به سربازان ترکیه در سوریه، ایران و شیعیان در حال مبارزه با داعش، مناسبترین گزینهها برای نشستن بر روی صندلی متهم هستند. همچنین مایر وزیر خارجه آلمان با تأکید براین که حمله به تروریستهای حلب باید فوری متوقف شود مدعی شد مقصران بحران سوریه کشورهایی همچون ایران هستند که از حملات ارتش این کشور به تروریستها حمایت میکنند.از سوی دیگر ترزا می، نخستوزیر انگلیس نیز در نشست شورای همکاری خلیجفارس در بحرین از ایران به عنوان تهدید منطقه یاد کرد. درهمین حال روزنامه انگلیسی تایمز در آستانه آزادسازی شهر حلب به دست ارتش سوریه و متحدانش، نوشت، نمیتوان اجازه داد ایران پیروز نهایی سوریه باشد.همزمان با این جوسازیها در کنار کاخ سفید و پنتاگون که ایران را به بحرانسازی در منطقه متهم میکنند کنگره آمریکا نیز بیکار نبوده چنانکه «لیندسی گراهام»، نماینده جمهوریخواه مجلس سنای آمریکا از «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور منتخب این کشور خواست به وعدهاش برای مذاکره دوباره درباره برخی مفاد توافق هستهای ایران و گروه ۱+۵ عمل کند. همچنین «النا راس لتینن» نماینده جمهوریخواه ایالت فلوریدا اعلام کرد نمایندگان کنگره آمریکا درصدد هستند در دولت جدید این کشور، تصمیمات شدیدی درباره تجارت با ایران اتخاذ کنند.از سوی دیگر کنگره در حالی بودجه ۶۱۸ میلیارد دلاری نظامی آمریکا را تصویب کرده که اعلام نموده بخشی از آن برای مقابله با ایران است.
آنچه به عنوان توجیه این رفتارها عنوان میشود فشار بر ایران برای پذیرش فشار بر سوریه و روسیه جهت پذیرش آتشبس در حلب برای آنچه کمکهای انساندوستانه مینامند، عنوان شده است. این ادعا در حالی مطرح میشود که تمامی شواهد و مدارک نشان میدهد که غرب هرگز به هیچ آتشبسی پایبند نبوده و از آتشبس فقط برای احیا و تقویت تروریستها بهره گرفته است. بر این اساس ادعاهای آنها برای توجیه فشار بر ایران ادعاهایی واهی بوده و اهداف دیگری در ورای آن نهفته است.
برای پی بردن به اهداف غربیها شناخت شرایط سوریه در منطقه امری ضروری است. نکته مهم آن است که غرب همواره ادعای نامشروع بودن نظام سوریه و لزوم سرنگونی آن را مطرح کرده است، سلطه سوریه بر حلب را میتوان فروپاشی این ادعا و آگاهی جهان از نقش محوری سوریه در مبارزه با تروریسم دانست. غربیها با برجستهسازی نقش ایران و روسیه در حلب برآنند، نقش ارتش سوریه و البته حزبالله در مبارزه با تروریسم را پنهان ساخته تا از رسوایی ناتوانی در مقابله با دمشق و مقاومت منطقه جلوگیری نمایند.
نکته بسیار مهمی در تحولات سوریه در جریان است و آن فروپاشی ادعای حامی تروریسم بودن ایران است. امریکا با این ادعا از یکسو به دنبال تضعیف جایگاه منطقهای ایران است و از سوی دیگر تحریمهای ضد ایرانی را توجیه میسازد. امریکا شکست در حلب را برابر شکست طرح ایرانهراسی میداند لذا با تشدید فشارها بر آنند تا تهران را به سازشکاری در قبال سوریه وادار سازند. آنها برآنند با ادعای مهار ایران تروریسمپرور از آگاهی جهان به حقیقت ماجرا که همانا قرار داشتن ایران در صف اول مبارزان با تروریسم است جلوگیری نمایند.
نکته مهمی که در این عرصه باید به آن توجه داشت آن است که امریکاییها تلاش بسیار دارند تا به بهانه عدم لغو برجام از ایران در منطقه بویژه در سوریه و عراق امتیازات گستردهای بگیرند.پیروزی سوریه و حامیانش در حلب برابر نابودی این سناریوی امریکاست لذا با کارشکنی در عملیات حلب بر آن است تا بحران سوریه ادامه یابد تا شاید با این حربه بتوانند در مذاکرات احتمالی ایران را وادار به امتیازدهی در منطقه نمایند.
نکته مهم دیگری که در باب سوریه و عراق مطرح است آنکه پایان تروریسم و برقراری امنیت در این کشورها برابر با تقویت امنیت ایران میشود که نتیجه آن معطوف شدن تهران به امور اقتصادی و توسعه است. امریکا با تشدید بحران در منطقه و البته گرفتارسازی ایران در روند سیاسی به جای مبارزه با تروریستها سعی دارد تا مانع از رسیدن ایران به امنیت پایدار شود تا با این حربه از توسعه اقتصادی آن جلوگیری نماید. به عبارتی دیگر حمایت از تروریست بخشی از سیاست ضد ایرانی امریکاست که میتوان از آن به عنوان تحریم پنهان یاد کرد در حالی که در ظاهر ادعای پایبندی به برجام و حق جمهوری اسلامی برای تجارت و روابط اقتصادی با سایر کشورها را سر میدهد.
نکته پایانی آنکه پیروزی سوریه در حلب برابر با این حقیقت است که ایران با روسیه در حمایت از متحدان خود استوار و دوستانی قابل اعتماد هستند. این امر یعنی گرایش بیشتر کشورها به سوی تعامل و اتحاد با تهران - مسکو، بویژه اینکه امریکا در حمایت از شرکای منطقهای خود کارنامهای ضعیف و بعضا شکست خورده بر جای گذاشته است.
ناتوانی در تحقق اهداف رژیم صهیونیستی، سعودی و ترکیه در حالی که هزینههای بسیاری را برای اجرای طرحهای امریکا پرداختند نمودی از آن است چنانچه بسیاری تاکید دارند نبرد حلب آخرین میخ بر تابوت اعتماد شرکای منطقهای امریکا به توان این کشور است.
با توجه به نقش مهم ایران در منطقه از جمله در سوریه میتوان گفت که غربیها با فشار بر تهران برآنند تا از جایگاه آن در سوریه برای توقف عملیات حلب بهره گیرند تا شاید غرب چهرهای مقتدر از خود در حمایت از خواستههای شرکای منطقهایاش به نمایش گذارد.
به هر تقدیر آنچه در باب تحرکات و فضاسازیهای غرب در قبال نقش ایران در سوریه صورت میگیرد نه برگرفته از قدرت و توان آنها بلکه ناشی از شکستهای سنگین آنان در معادلات سوریه است که نشات گرفته از اقتدار سوریه و متحدانش از جمله جمهوری اسلامی ایران است. آنچه در شرایط کنونی خنثی کننده و برهمزننده معادلات ضد ایرانی غرب خواهد بود ادامه حمایتهای همه جانبه جمهوری اسلامی، سوریه و عراق در مبارزه با تروریسم است که ضمن ایجاد امنیت پایدار در منطقه، پروژه امریکا برای ریختن دستاوردهای ایران در مبارزه با تروریست در سبد خود را ناکام خواهد گذاشت.
نکته مهم آنکه ادعاهای امریکا مبنی بر تاثیر حمایت ایران از سوریه و تشدید تحریمها ادعاهایی واهی برای دلسردسازی ملت ایران از ادامه حمایت از سوریه و عراق در مبارزه با تروریسم و اهمیتزدایی از این حمایت برای امنیت و تقویت جایگاه جهانی ایران است.
حقیقت امر آن است که امریکا شکست در حلب را برابر با از دست دادن برگههای خود برای فشار بر ایران و افزایش رویکرد جهانی به تهران میداند لذا با افزایش تحریمها و تهدیدات به دنبال گرفتن این موقعیت از جمهوری اسلامی است تا در نهایت از استمرار بحران سوریه و وجود تروریسم برای گرفتارسازی ایران در بحرانهای امنیتی و تضعیف موقعیت جهانی آن بهره گرفته و از ایران چهره کشوری شکست خورده به نمایش گذارد.