دومین مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری دوازدهم، عصر روز گذشته به پایان رسید و یکبار دیگر دیدگان میلیونها نفر شهروند ایرانی شاهد جدال و مشاجره دور از اخلاق برخی نامزدها، فارغ از تعلق خاطر آنان به جریانهای اصولگرایی و اصلاحطلبی و غیره شد و البته کمافی السابق، آنچه به غیر از اخلاقمداری جایش خالی بود ارائه برنامه مدون، دست یافتنی و کارشناسی شده از سوی مشارالیها در حوزههای مختلف بود.
بنابراین به رسم معهود، کاندیداها با انبوهی از وعدهها و بیش از آن، تخطئه یکدیگر دقایق مناظره را سپری کردند. همچنین وفق همان رسم پس از انتخاب شدن از سوی مردم، تازه به خاطر میآورند از مشکلات پیش روی آنان و معضلات پنهان در تحقق وعدهها زبان بگشایند. رویه ناصوابی که اتیکت راست و چپ و معتدل نمیشناسد و مردم هم دیگر به شنیدن و دیدن این تراژدی تاسف بار عادت کردهاند و ناگزیر از کنارش میگذرند.
بدون تردید فقدان برنامه غیر سوری کوتاه مدت و بلندمدت کارشناسی شده و برآمده از مطالعه دقیق شرایط کشور در چند دوره گذشته، حاکی از عدم شناخت درست وضعیت موجود اعم از میزان ظرفیتها و پتانسیلها و همچنین ریشه بروز برخی معضلات و مسائل ریز و درشت در عرصههای مختلف کشور دارد. به ترتیبی که معمولا بعد از گذشت دو دوره ریاست جمهوری، اذعان میدارند که تازه به درک اولیه مشکلات موجود نائل آمدهاند و نسخهای که تجویز میکنند این است که باید برای رفع مسائل، فکر اساسی شود که این مشی عملا خود یک رویه غیر اخلاقی بزرگ است.
بنابراین آنچه در این میان ذبح و قربانی میشود اخلاق سیاسی و کنه آموزههای دینی است که اکنون صرفا لقلقه زبان گردیده و در عمل از میان رخت بربسته است.
این در حالی است که بارها از منابر وعظ و خطابه روایت « مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَةَ لِنَفْسِهِ هَلَكَ » اشاره و به دفعات در آموزههای دینی از سنگینی بار مسئولیت سخن رانده شده است اما به چه میزان بدان عامل بودهایم محل سوال جدی است.
دیری نیست که تجربه دفاع مقدس از پیش دیدگانمان گذشته است. فرماندهانی که با تاسّی حقیقی به آرمانهای ارزشی، با اصرار قبول مسئولیت میکردند و با گمنامی، تواضع، اخلاص و فروتنی، شیفتگی خدمت را منصه ظهور رسانده و تشنگی قدرت را زیر پا مینهادند. برای آنها مهم نبود خدمت بیمنتشان را کسی میبیند و یا کسی ارج مینهد یا نه؟ آنچه نزد آنان مهم بود کسب رضایت خداوند بود که آنرا هم در خدمت به خلق میسر میدیدند اهمیت داشت.
نگارنده بنا ندارد بیش از این مقدمه به دو مقوله کمرنگی اخلاق و ارزشهای انقلابی و اسلامی و فقدان برنامهمحوری در کلام کاندیداها بپردازد بلکه آنچه مطمح نظر این قلم است عدم پاسخگویی و عدم مسئولیتپذیری روسای جمهور و به تبع آن سایر مسئولان اعم از مدیران ارشد و میانی است.
مرور اخبار سه دهه گذشته حاکی از تعدد حوادث و اتفاقات تلخ و ناگواری است که کام ملت را برای مدت کوتاهی تلخ و به سرعت از خاطر و یاد همگان رفته است اما داغ و پیامد آن هنوز بر دل بازماندگان زبانه میکشد. از حوادثی نظیر؛ سقوط هواپیماها، آتشسوزی مدرسه شین آباد، ریزگردها و آلودگی هوایی که موجب مرگ خاموش بسیاری شدهاند گرفته تا اتفاقات اخیر مانند برخورد قطار سمنان ـ دامغان، فاجعه پلاسکو، وقوع سیلهای وحشتناک... و اکنون حادثه معدن آزادشهر دل هر انسان با شرافتی را ریش میکند. مشاهده تصویر دردمند و تکیده بازماندگان متوفیان حادثه بسیار جانکاه و ملالآور است. کارگران غیرتمندی که برای معیشت خانواده خویش تا عمق قریب به دو هزار متری زمین به کار طاقتفرسایی با حداقل ایمنی و حقوق ناچیز مشغولند و به یکباره بر اثر فقدان ایمنی و عدم مسئولیتپذیری با شرایط رقّتباری سایهشان از سر خانواده بریده میشود و مسئولین امر فقط به ارسال پیام تسلیت و ابراز تاسف بسنده میکنند و دریغ از پاسخگویی ومسئولیت پذیری!
کسی نیست بپرسد این بدنه فربه و بزرگ سه قوه اعم از مجریه، قضائیه و مقننه و سایر نهادهای قانونی به چه میزان وظایف حاکمیتی خود را در استانداردسازی، هدایت و نظارت در همه حوزهها از جمله صنعت و معدن برای جلوگیری از بروز چنین حوادثی بجا آوردهاند؟
کافی است به برخی اخبار در گوشه و کنار دنیا بنگریم خواهیم دید اگر نظیر حوادث چند دهه گذشته سهوا یا عمدا در هر کشوری اتفاق میافتاد منجر به سقوط دولت و یا حداقل به محاکمه مسئولین امر منجر میشد ولی در کشور ما به سادگی از کنار آن گذشته و به سرعت از خاطر مدیران پاک میشود و هیچگاه تدابیر بلندمدتی اتخاذ نمیشود که از تکرار آن جلوگیری شود.
چه بسا اگر مسئولیتپذیری و پاسخگویی فارغ از مبانی فلسفی و تئوریک آن، حداقل به لحاظ اهمیت اولیه دولتداری در سازوکار امروزی در احراز مسئولیتها نقش داشت این همه سینه چاک قبول مسئولیتهای خرد و کلان وجود نمیداشت و هر کسی خود را لایق قبول هر مسئولیتی نمیدانست و افراد با لیاقت و با تدبیر با اصرار و تمنا قبول مسئولیت میکردند و از همه مهمتر شاهد درگیری لفظی و غیر اخلاقی نامزدها برای به چنگ آوردن پست ریاست جمهوری نمیبودیم.
با این تفاصیل باید نگران آینده انقلاب باشیم نگران نشستن غبار فراموشی بر ارزشهایی که پیروزی انقلاب و پیروزی جنگ تحمیلی مدیون همین نگاه بوده است و باید نگران تداوم رویکرد عدم پاسخگویی و عدم مسئولیتپذیری مدیران در هر جایگاهی در قبال عملکرد و پیامد تصمیماتشان باشیم. لذا باید نگران باشیم، باید نگران باشیم و باز هم باید نگران باشیم و طرحی نو دراندازیم.