انتخابات هشتم تیر و شوک کاهش مشارکت ۶۰ درصدی همه آگاهان به مسائل سیاسی، جامعه شناسان، مدیران دولت، منتقدان، اهالی رسانه و... را در بهت و حیرت فرو برد.
همه نظرسنجیهای انجام شده حکایت از مشارکتی بین ۴۸ تا ۵۸ درصد داشتند و این امید ایجاد شده بود حال که تمام جریان اصلاحات با همه توش و توان خود به میدان آمدهاند شرایط با انتخابات۱۴۰۰ و حتی مجلس ۱۴۰۲تفاوتهای چشمگیری داشته باشد.
انتظار و امید به گونهای بود که تیتر رسانههای اصلاح طلبان حکایت از«دوم خردادی» دیگر میکرد.
برای بنده میزان مشارکت و عدد به دست آمده مهمتر از خروجی صندوق بود چرا که وجود یک رئیس جمهور مقتدر متکی به آرای مردمی مهمترین دغدغهام بود که بتواند در عرصه جهانی نماینده واقعی مردم ایران باشد.
امروز میخواهم در خصوص چرایی غلط بودن و غیر واقعی نظرسنجیها (بخوانید نظرسازیها) چند خطی بنویسم.
قبل از هر چیز بگویم که نتایج نظرسنجیها اعلام شده به کلی اشتباه از آب درآمد و معلوم شد که این آمار و اطلاعات خیلی «کشکی» و «دیمی» بوده است و احتمالاً پشت درهای بسته بین خودشان و فک و فامیل تهیه شده است!
آنچه که مسلم است به دلیل عدم وجود سازمانهای مستقل و بدون وابستگی به دولت و جریانهای سیاسی، معمولا نخبگان و افکارعمومی چندان میل و رغبتی به این واحدهای نظرسنجی ندارند و بعضاً هم اطلاعات غلط میدهند! چون طی ۴۵ سال گذشته این سیستمهای مستقل در کشور ایجاد نشده و همه مراکز موجود یک سرشان به دولت و نهادهای دولتی وصل است و به همین دلیل مردم و کارشناسان کمتر به آنها توجه میکنند.
طی روزهای گذشته این نظرسنجیها در اختیار مردم و رسانه ها قرار گرفت؛ (دیتاک 5/48 درصد/ مرکز پژوهشهای مجلس: 6/48 درصد/متا 4/52 درصد / شناخت:۵۴ درصد / ایسپا:۵۱درصد) اینک که نتایج انتخابات مشخص و اعلام شده است به فاصله عجیب و تناقض آماری نظرسنجیها پی میبریم که این همه تفاوت به چه دلیل است؟ جامعه آماری مدنظر آنها چه کسانی بودهاند؟ آیا نباید به این باور برسیم که این آمارها بیشتر از هرچیز میل و علاقه خود واحدهای نظرسنجی بوده است که در جامعه منتشر کردهاند؟
علی ایحال، باید به این حقیقت برسیم که جامعه ایرانی و مردم ایران در اکثر مواقع قابل پیشبینی نیستند و درک عمیق از نظرات و دیدگاههای آنها کار آسانی نیست، ولی باور کنیم که نظرسنجیهای انجام شده در این دوره از انتخابات نتوانست انتظارات را برآورده کند و در عمل «رفوزه» شد.
همه نظرسنجیهای انجام شده حکایت از مشارکتی بین ۴۸ تا ۵۸ درصد داشتند و این امید ایجاد شده بود حال که تمام جریان اصلاحات با همه توش و توان خود به میدان آمدهاند شرایط با انتخابات۱۴۰۰ و حتی مجلس ۱۴۰۲تفاوتهای چشمگیری داشته باشد.
انتظار و امید به گونهای بود که تیتر رسانههای اصلاح طلبان حکایت از«دوم خردادی» دیگر میکرد.
برای بنده میزان مشارکت و عدد به دست آمده مهمتر از خروجی صندوق بود چرا که وجود یک رئیس جمهور مقتدر متکی به آرای مردمی مهمترین دغدغهام بود که بتواند در عرصه جهانی نماینده واقعی مردم ایران باشد.
امروز میخواهم در خصوص چرایی غلط بودن و غیر واقعی نظرسنجیها (بخوانید نظرسازیها) چند خطی بنویسم.
قبل از هر چیز بگویم که نتایج نظرسنجیها اعلام شده به کلی اشتباه از آب درآمد و معلوم شد که این آمار و اطلاعات خیلی «کشکی» و «دیمی» بوده است و احتمالاً پشت درهای بسته بین خودشان و فک و فامیل تهیه شده است!
آنچه که مسلم است به دلیل عدم وجود سازمانهای مستقل و بدون وابستگی به دولت و جریانهای سیاسی، معمولا نخبگان و افکارعمومی چندان میل و رغبتی به این واحدهای نظرسنجی ندارند و بعضاً هم اطلاعات غلط میدهند! چون طی ۴۵ سال گذشته این سیستمهای مستقل در کشور ایجاد نشده و همه مراکز موجود یک سرشان به دولت و نهادهای دولتی وصل است و به همین دلیل مردم و کارشناسان کمتر به آنها توجه میکنند.
طی روزهای گذشته این نظرسنجیها در اختیار مردم و رسانه ها قرار گرفت؛ (دیتاک 5/48 درصد/ مرکز پژوهشهای مجلس: 6/48 درصد/متا 4/52 درصد / شناخت:۵۴ درصد / ایسپا:۵۱درصد) اینک که نتایج انتخابات مشخص و اعلام شده است به فاصله عجیب و تناقض آماری نظرسنجیها پی میبریم که این همه تفاوت به چه دلیل است؟ جامعه آماری مدنظر آنها چه کسانی بودهاند؟ آیا نباید به این باور برسیم که این آمارها بیشتر از هرچیز میل و علاقه خود واحدهای نظرسنجی بوده است که در جامعه منتشر کردهاند؟
علی ایحال، باید به این حقیقت برسیم که جامعه ایرانی و مردم ایران در اکثر مواقع قابل پیشبینی نیستند و درک عمیق از نظرات و دیدگاههای آنها کار آسانی نیست، ولی باور کنیم که نظرسنجیهای انجام شده در این دوره از انتخابات نتوانست انتظارات را برآورده کند و در عمل «رفوزه» شد.
فرهاد خادمی