در هفته فراجا قرار داریم. هفتهای که میبایست از زحمات و تلاشهای بیوقفه و شبانه روزی عزیزان فراجا قدردانی و تشکر نماییم. فراجا از معدود سازمانها و نهادهای حاکمیتی است که حضورش به طرز آشکاری در تمامی شئونات زندگی مردم مشهود و ملموس است. دلیل این امر، لمس مفهوم و معنای «امنیت» در جامعه است.
پلیس، در عرف عامه «مرغ عزا و عروسی است! در این وجیزه برآ نم از نگاه دیگر و زاویهای دقیقتر به مفهوم وجودی سیستم پلیس کشور بپردازیم تا کمی وضعیت این سازمان برای افکار عمومی روشن شود. از نظرگاه عموم حضور پلیس در جامعه نه تنها برای استقرار و حفظ نظم است، بلکه برای پیشگیری از وقوع جرم و در نهایت ایجاد احساس امنیت روانی در جامعه نیز میباشد. نیروهای پلیس در حمایت از مردم جانشان را کف دست گرفتهاند، شهادت بیش از30 نفر از جان برکفان فراجا دردرگیری مختلف طی شش ماه گذشته، نشانه حضور و مظلومیت این سازمان است.
اما سوال مهم و اساسی که تاکنون در کشور به آن کمتر پرداخته شده و یا اصلاً نشده، این است که آیا وظیفه پلیس (فراجا) ایجاد و تامین است؟! آیا ایجاد امنیت وظیفه پلیس است؟ آیا پلیس باید امنیت جامعه را حفظ نماید؟
به طور قطع و یقین پاسخ منفی است و باید بگوییم پلیس هیچ وظیفهای در این میان ندارد و پاسخ این سوالات را باید جای دیگر جستجو کرد. شاید کمی این سطور برایتان عجیب و ناآشنا باشد و تعجب نمایید اما حقیقت این است که «ایجاد و تأمین امنیت» وظیفه دستگاههای امنیتی، انتظامی و قضایی نیست بلکه این دستگاهها موظف به حفظ امنیت هستند که این مقوله با ایجاد و تامین امنیت تفاوتهای اساسی دارد.
1-ایجاد امنیت مقولهای است که در سایه یک حکمرانی ضابطهمند و مقید، حاصل میشود و این حاکمیت است که با تصمیمات و قوانین مناسب برای جامعه و مردم، امنیت مطلوب و پایدار را فراهم میکند.
2-تأمین امنیت نیز مقوله دیگری است که از مهمترین وظایف دولتمردان، سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان حاکمیتی است که عملکرد متضاد این گروههای مرجع عامل ناامنی و بر هم خوردن امنیت جامعه است و لذا میبینیم که در هیچکدام از این دو موضوع پلیس نقش و جایگاهی ندارد.
3- در حقیقت وقتی حکمرانان و نظام سیاسی و اداری کشور تصمیمی را اتخاذ میکند که متضمن منافع مردم نیست، ناامنی در جامعه ایجاد میشود و اینجاست که از پلیس خواسته میشود برای مقابله با ناامنی وارد میدان شود.
پس با توضیحات فوق در مییابیم که عملاً پلیس صرفا «حافظ نظم» در جامعه است و لذا اینکه در جامعه و رسانهها همواره پلیس را به هر دلیل و بهانهای «قربانی» میکنند و خطاب و عتاب قرار میدهند، امری خطاست که بصورت عمقی به وظایف آن پرداخته نمیشود.
برای روشن شدن موضوع، ذکر نکتهای خالی از لطف نیست، وقتی سیاستگذاران و نمایندگان مجلس قانونی را وضع می کنند که منافع عموم و مردم به مخاطره میافتد از دست پلیس چهکاری ساخته است؟ مجلس قانون متناسبسازی حقوق بازنشستگان را مصوب کرده است اما الان با گذشت بیش از شش ماه از سال خبری از اجرای آن نیست، به تبع این عدم اجرای قانون، بازنشستگان به خیابانها میآیند و تجمعات اعتراضی برگزار میکنند، پلیس چه کاری از دستش ساخته است؟
جایی دیگر با تصمیمش باعث ناامنی خاطر و عصبیت مردم شده است آنوقت از پلیس انتظار دارند با تجمع کنندگان برخورد نماید! پس میبینیم که در اینجا و هزاران موارد مشابه دیگر، پلیس فقط باید حافظ نظم باشد و نه صرفاً ایجاد امنیت.
آنچه که به بحث اصلی مان مربوط میشود این است که باید نوع نگاه رسمی و عمومی جامعه نسبت به پلیس و ماموریتهای او تغییر کند و راه حل مشکلات امنیتی را در جای دیگر جستجو کرد!
پلیس، در عرف عامه «مرغ عزا و عروسی است! در این وجیزه برآ نم از نگاه دیگر و زاویهای دقیقتر به مفهوم وجودی سیستم پلیس کشور بپردازیم تا کمی وضعیت این سازمان برای افکار عمومی روشن شود. از نظرگاه عموم حضور پلیس در جامعه نه تنها برای استقرار و حفظ نظم است، بلکه برای پیشگیری از وقوع جرم و در نهایت ایجاد احساس امنیت روانی در جامعه نیز میباشد. نیروهای پلیس در حمایت از مردم جانشان را کف دست گرفتهاند، شهادت بیش از30 نفر از جان برکفان فراجا دردرگیری مختلف طی شش ماه گذشته، نشانه حضور و مظلومیت این سازمان است.
اما سوال مهم و اساسی که تاکنون در کشور به آن کمتر پرداخته شده و یا اصلاً نشده، این است که آیا وظیفه پلیس (فراجا) ایجاد و تامین است؟! آیا ایجاد امنیت وظیفه پلیس است؟ آیا پلیس باید امنیت جامعه را حفظ نماید؟
به طور قطع و یقین پاسخ منفی است و باید بگوییم پلیس هیچ وظیفهای در این میان ندارد و پاسخ این سوالات را باید جای دیگر جستجو کرد. شاید کمی این سطور برایتان عجیب و ناآشنا باشد و تعجب نمایید اما حقیقت این است که «ایجاد و تأمین امنیت» وظیفه دستگاههای امنیتی، انتظامی و قضایی نیست بلکه این دستگاهها موظف به حفظ امنیت هستند که این مقوله با ایجاد و تامین امنیت تفاوتهای اساسی دارد.
1-ایجاد امنیت مقولهای است که در سایه یک حکمرانی ضابطهمند و مقید، حاصل میشود و این حاکمیت است که با تصمیمات و قوانین مناسب برای جامعه و مردم، امنیت مطلوب و پایدار را فراهم میکند.
2-تأمین امنیت نیز مقوله دیگری است که از مهمترین وظایف دولتمردان، سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان حاکمیتی است که عملکرد متضاد این گروههای مرجع عامل ناامنی و بر هم خوردن امنیت جامعه است و لذا میبینیم که در هیچکدام از این دو موضوع پلیس نقش و جایگاهی ندارد.
3- در حقیقت وقتی حکمرانان و نظام سیاسی و اداری کشور تصمیمی را اتخاذ میکند که متضمن منافع مردم نیست، ناامنی در جامعه ایجاد میشود و اینجاست که از پلیس خواسته میشود برای مقابله با ناامنی وارد میدان شود.
پس با توضیحات فوق در مییابیم که عملاً پلیس صرفا «حافظ نظم» در جامعه است و لذا اینکه در جامعه و رسانهها همواره پلیس را به هر دلیل و بهانهای «قربانی» میکنند و خطاب و عتاب قرار میدهند، امری خطاست که بصورت عمقی به وظایف آن پرداخته نمیشود.
برای روشن شدن موضوع، ذکر نکتهای خالی از لطف نیست، وقتی سیاستگذاران و نمایندگان مجلس قانونی را وضع می کنند که منافع عموم و مردم به مخاطره میافتد از دست پلیس چهکاری ساخته است؟ مجلس قانون متناسبسازی حقوق بازنشستگان را مصوب کرده است اما الان با گذشت بیش از شش ماه از سال خبری از اجرای آن نیست، به تبع این عدم اجرای قانون، بازنشستگان به خیابانها میآیند و تجمعات اعتراضی برگزار میکنند، پلیس چه کاری از دستش ساخته است؟
جایی دیگر با تصمیمش باعث ناامنی خاطر و عصبیت مردم شده است آنوقت از پلیس انتظار دارند با تجمع کنندگان برخورد نماید! پس میبینیم که در اینجا و هزاران موارد مشابه دیگر، پلیس فقط باید حافظ نظم باشد و نه صرفاً ایجاد امنیت.
آنچه که به بحث اصلی مان مربوط میشود این است که باید نوع نگاه رسمی و عمومی جامعه نسبت به پلیس و ماموریتهای او تغییر کند و راه حل مشکلات امنیتی را در جای دیگر جستجو کرد!
فرهاد خادمی