تولید مولفهای مهم برای هر اقتصادی است که در کنار هدفمندسازی شریانهای اقتصادی و مالی میتواند تامین نیازهای داخلی و حضور در بازارهای جهانی را به همراه داشته باشد. امروز اگر کشوری مانند چین می رود تا به اقتصادی برتر جهان مبدل گردد، نه به دلیل خام فروشی مواد اولیه بلکه به دلیل ظرفیتسازیهای بسیار در حوزه اقتصاد است. اقتصادی که در آن مشارکت مردم معنا مییابد و ولنگاری بازار به عنوان آزادسازی کسب و کار یا همان سلطه سرمایهدارانه در آن چندان جایگاهی ندارد.
ایران نیز به عنوان کشوری که از ظرفیتهای بالای مواد اولیه و نیز نیروی انسانی تحصیل کرده برخوردار است قطعا میتواند در عرصه تولید حرفهای بسیاری برای گفتن داشته باشد و مقولهای به نام تحریم نیز نمیتواند مانعی بر سر راه این امر باشد چنانکه در حوزه صنایع نظامی و دفاعی این مهم رقم خورده است و بسیاری از فازهای پارس جنوبی با دستان متخصصان ایرانی ساخته و اجرایی شدهاند.
با توجه به این ظرفیتها جهش تولید امری امکان پذیر و در دسترس میباشد که با مشارکت مردم میتواند سریعت بیشتری به خود بگیرد بویژه آنکه مردم دارای سرمایههای خردی هستند که با هدایت صحیح و البته اعتمادساز میتوان آن را در خدمت اقتصاد کل کشور قرار دارد. نگاهی بر عملکرد دولت چهاردهم نشان میدهد که هر چند شخص رئیس جمهور تلاش و تاکید بسیار بر امر تولید دارد و خواستار مشارکت گسترده مردم در تمامی امور از جمله تولید است اما در عمل شاهد کارکرد مطلوبی از سوی تیم اقتصادی دولت برای رسیدن به این خواست رئیس جمهور نمیباشیم. مسئله از چند منظر قابل توجه است.
در حوزه ورود سرمایه مردم به عرصه تولید قطعا با سرمایههای کوچک تنها راه برای مشارکت مردم یا از طریق بورس است و یا تعریف پروژههایی برای فروش اوراق مشارکت مردمی. این مسئله هم نیازمند وجود شرایط پایدار اقتصادی و اعتمادسازی است بویژه آنکه سیاستهای دولت دوازدهم بخش قابل توجهی از اعتماد به بورس را از بین برد. همچنین شرایط نابسامان و تورمهای لحظهای عملا سرمایهگذاری مردم در امر اقتصاد را مختل کرده است و بعضا بسیاری ناامید از اینده و ریسک بالا، جرات ورود به بازار سرمایه را ندارند. بخش عمدهای از این وضعیت برگرفته از سیاستهای ارزی تیم اقتصادی دولت از جمله وزیر اقتصاد و بانک مرکزی است که سودای تک نرخی کردن ارز را سر میدهند و ارز نیمایی را حذف و ارز تجاری را ایجاد کردهاند حال آنکه این مسئله خود تورمی 50 درصدی را برای تولید کننده و هزینههای چند برابری را برای مردم ایجاد کرده در حالی که بازار آزاد نیز دلار را با سودی تقریبا 30 درصدی برای خود حفظ کرده است.
این مسئله قطعا مانع ورود مردم به عرصه تولید و البته ضررهای سنگین برای تولید کننده میشود. نکته دیگر مسئله ناترازیهای اعلامی در حوزه انرژی یعنی برق و گاز است که عملا صنعت و تولید را مختل می سازد. این مسئله برای تولید کنندگان خرد بسیار اهمیت دارد در عین آنکه این بیثباتی انرژی میتواند مانعی باشد برای ورود مردم به عرصه سرمایه گزاری در عرصه تولید. نکته پایانی آنکه همچنان جهش تولید گرفتار چالشی به نام بورس کالاست که موجب شده تا مواد اولیه با قیمتی فراتر از قیمت حقیقی به تولید کننده برسد که حوزه امنیت زنجیره تامین آن را نیز مختل میسازد. تغییر در این وضعیت و کاهش هزینههای تولید از زنجیره تامین گرفته تا ارز و مواد اولیه حلقههای مفقوده در جهت تولید با مشارکت مردم است که دولت چهاردهم تاکنون اقدامی برای رفع آن نداشته است.
ایران نیز به عنوان کشوری که از ظرفیتهای بالای مواد اولیه و نیز نیروی انسانی تحصیل کرده برخوردار است قطعا میتواند در عرصه تولید حرفهای بسیاری برای گفتن داشته باشد و مقولهای به نام تحریم نیز نمیتواند مانعی بر سر راه این امر باشد چنانکه در حوزه صنایع نظامی و دفاعی این مهم رقم خورده است و بسیاری از فازهای پارس جنوبی با دستان متخصصان ایرانی ساخته و اجرایی شدهاند.
با توجه به این ظرفیتها جهش تولید امری امکان پذیر و در دسترس میباشد که با مشارکت مردم میتواند سریعت بیشتری به خود بگیرد بویژه آنکه مردم دارای سرمایههای خردی هستند که با هدایت صحیح و البته اعتمادساز میتوان آن را در خدمت اقتصاد کل کشور قرار دارد. نگاهی بر عملکرد دولت چهاردهم نشان میدهد که هر چند شخص رئیس جمهور تلاش و تاکید بسیار بر امر تولید دارد و خواستار مشارکت گسترده مردم در تمامی امور از جمله تولید است اما در عمل شاهد کارکرد مطلوبی از سوی تیم اقتصادی دولت برای رسیدن به این خواست رئیس جمهور نمیباشیم. مسئله از چند منظر قابل توجه است.
در حوزه ورود سرمایه مردم به عرصه تولید قطعا با سرمایههای کوچک تنها راه برای مشارکت مردم یا از طریق بورس است و یا تعریف پروژههایی برای فروش اوراق مشارکت مردمی. این مسئله هم نیازمند وجود شرایط پایدار اقتصادی و اعتمادسازی است بویژه آنکه سیاستهای دولت دوازدهم بخش قابل توجهی از اعتماد به بورس را از بین برد. همچنین شرایط نابسامان و تورمهای لحظهای عملا سرمایهگذاری مردم در امر اقتصاد را مختل کرده است و بعضا بسیاری ناامید از اینده و ریسک بالا، جرات ورود به بازار سرمایه را ندارند. بخش عمدهای از این وضعیت برگرفته از سیاستهای ارزی تیم اقتصادی دولت از جمله وزیر اقتصاد و بانک مرکزی است که سودای تک نرخی کردن ارز را سر میدهند و ارز نیمایی را حذف و ارز تجاری را ایجاد کردهاند حال آنکه این مسئله خود تورمی 50 درصدی را برای تولید کننده و هزینههای چند برابری را برای مردم ایجاد کرده در حالی که بازار آزاد نیز دلار را با سودی تقریبا 30 درصدی برای خود حفظ کرده است.
این مسئله قطعا مانع ورود مردم به عرصه تولید و البته ضررهای سنگین برای تولید کننده میشود. نکته دیگر مسئله ناترازیهای اعلامی در حوزه انرژی یعنی برق و گاز است که عملا صنعت و تولید را مختل می سازد. این مسئله برای تولید کنندگان خرد بسیار اهمیت دارد در عین آنکه این بیثباتی انرژی میتواند مانعی باشد برای ورود مردم به عرصه سرمایه گزاری در عرصه تولید. نکته پایانی آنکه همچنان جهش تولید گرفتار چالشی به نام بورس کالاست که موجب شده تا مواد اولیه با قیمتی فراتر از قیمت حقیقی به تولید کننده برسد که حوزه امنیت زنجیره تامین آن را نیز مختل میسازد. تغییر در این وضعیت و کاهش هزینههای تولید از زنجیره تامین گرفته تا ارز و مواد اولیه حلقههای مفقوده در جهت تولید با مشارکت مردم است که دولت چهاردهم تاکنون اقدامی برای رفع آن نداشته است.
سارا علیاری