یکی از گرههای کور و بازنشدنی موجود در نظام اداری کشور که سالیان دراز است با چالشهای پیچیدهای دست و پنجه نرم میکند؛ تورم و فربگی دولتهاست تا هر آنچه از درآمدهای بالقوه همچون عوارضهای جورواجور و مالیاتهای متنوع بدست میآید به اضافه حراج سرمایههای بدون بازگشت امانتی متعلق به نسلهای آینده چون نفت و میعانات و معادن متفاوت و حتی عوارض مختلف از جمله ترانزیتهای عبور زمینی، هوایی و دریایی کشور صرف پرداخت انواع حقوق و مزایای آن شود در حالی که اکثراً به صورت موازی یک مسئولیت مشخص را چند دستگاه و نهاد به عهده دارند تا این تداخل نیز هزینههای تازه و مضاعفی را به همراه داشته باشد.
سه سال پیش بود که یک آژانس تحقیقاتی بین المللی اعلام کرد تعداد حقوق بگیران دولت در کشور ژاپن که جمعیتی بیش از دو برابر ایران دارد حدود هفتصد و پنجاه هزار نفر است اما این رقم در کشور ما بیش از سه تا چهار برابر ژاپن است زیرا همچنانکه وزارت ورزش و جوانان مسئولیت مشخص و تعریف شدهای دارد، نه تنها شهرداریهای سراسر کشور بلکه شرکتهای بزرگ دولتی و خصولتی هم، چون نفت و فولاد مبارکه و امثالهم نیز برای خودشان تربیت بدنی و تفریحات سالم دارند و دیگر وزارتخانهها نیز همانند آموزش و پرورش و علوم نیز به این امر مبادرت میورزند تا هزینههای دولت را مضاعف کنند که ایضاً قسمتی از مسئولیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با کادر اجرایی قابل توجهی، همچون تولید فیلم و نمایش تأتر و حتی نشر روزنامه و مجله و کتاب به عهده همین شهرداریهاست تا ضمن انجام وظایف اصلی یعنی خدمات شهری ناقص، وقت و پول مردم را صرف ورود به این گونه مواری کنند که در دستگاهی دیگر تعریف شده و عیناً هزینه مضاعف میگردد! حال آنکه در انجام هر یک از این تناقضات آشکار دهها و بلکه صدها نفر جایگزین شده تا حقوق و مزایا و در ادامه مستمری و بازنشستگی آنها هم باری مضاعف بر دوش خزانه باشد تا همچون کنگر خوردهها لنگر بیندازند و جوانان متخصص و متعهد و تحصیل کرده علوم روز، نه تنها جایگاهی برای ارائه خود نداشته باشند بلکه به مشاغلی چون کار در آژانسهای مسافرتی و پیک موتوری و در نهایت مشاغلی بپردازند که هیچ سنخیتی با تحصیلات پرهزینه شان به خصوص در تجارتخانههای دانشگاهی چون آزاد ندارد!
البته همه این حرفها چه حقیقی باشد و چه مجازی و غیرمکتوب؛ باد هوایی بیش نیست که در کشور گوش شنوایی پیدا نمیشود! تا با تکیه بر مسئولیتهای نظارتی خود اندکی از اوقات روزانه را بجای سیاست بازی در خدمت خلق و جامعه باشد! و در اولین گام تکلیف این همه مدیر رسوب کرده و بیخاصیتی را که رزومه کاریشان طی دو سه دهه حضور در یک پست سازمانی، پروندهای خاکستری بیش نیست، خانه تکانی کنند و یا حداقل به اموری دیگر ارجاع دهند چون ممکن است خود نیز از همین قماش باشند که هجرت یکی از راهکارهای رفع معضلات در مکتب اسلام است.
امروز چالشها در سه قوه، علی الخصوص مجریه به صورتی تلنبار شده که به نظر میرسد هیچ کلیدی نتواند این قفل زنگ زده را باز کند مگر اینکه برای گشایش، دست به یک خانه تکانی بزرگ زده و نیم نگاهی داشته باشند به کلام جمال الدین اسد آبادی که گفته ( تا فشاری نباشد توفیقی حاصل نخواهد شد.) امروز این بخش خصوصی و مخصوصاً صنعت است که با تمام قوا در برابرهمه معضلات ایجاد شده از سوی بعضی دستگاههای نظارتی فاقد تخصص و شاید تعهد، همچون یخ در حال ذوب شدن است تا اثری جز رطوبت از آن باقی نماند زیرا ناچار است در چند جبهه حضور مستمر داشته باشد که استمرار در این امور میتواند مخل آسایش و ادامه تلاش مستمر این قشر باشد.
نگاهی به بخش کم هزینه اما درآمد زای گردشگری آن هم در کشورغنی ایران ازهر نظر گویای آن است، در حالی که این همه جوان تحصیل کرده در مبحث توریسم که میتوانند با حضور خود در وزارتخانه مربوطه یک تحول ایجاد کتتد، سرگشته و بیکار هستند و اگر درآمدی ناچیز برای امرار معاش دارند از محل دیگری به جز گردشگری است، شاید پیرامون این امر مهم یعنی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بتوان استان اصفهان و بخصوص شهر اصفهان را سرآمد و سر منشأ آن در کشور و شاید منطقه دانست که اگر خوب مدیریت شود قادر است باقی مانده ذخایر سرمایههای نفتی را برای آیندگان بجا بگذارد و از همین سه رکن توریستی آن هم تنها در اصفهان هزینههای اداره کشور را تأمین کند زیرا بالاترین میزان آمار ثبت جهانی و ملی شده آثار باستانی و تاریخی و دیدنی و همچنین صنایع دستی و فضاهای گردشگری برای توریسم داخلی و خارجی در این استان سالهاست چوب بیتدبیری را همراه با خاک میخورد و به علت نبود اعتبار ترمیم اساسی در حال انقراض است، البته هر استانداری از گرد راه میرسد علیرغم اطلاعات واثقی که در این زمینه دارد اما همچنان دست به ترکیب اینگونه نیروهای رسوب کرده، حداقل در ارگان زیر مجموعه خود نمیزند تا دوران ماموریتش تمام شود و اگر بتواند ارتقا بگیرد!
سه سال پیش بود که یک آژانس تحقیقاتی بین المللی اعلام کرد تعداد حقوق بگیران دولت در کشور ژاپن که جمعیتی بیش از دو برابر ایران دارد حدود هفتصد و پنجاه هزار نفر است اما این رقم در کشور ما بیش از سه تا چهار برابر ژاپن است زیرا همچنانکه وزارت ورزش و جوانان مسئولیت مشخص و تعریف شدهای دارد، نه تنها شهرداریهای سراسر کشور بلکه شرکتهای بزرگ دولتی و خصولتی هم، چون نفت و فولاد مبارکه و امثالهم نیز برای خودشان تربیت بدنی و تفریحات سالم دارند و دیگر وزارتخانهها نیز همانند آموزش و پرورش و علوم نیز به این امر مبادرت میورزند تا هزینههای دولت را مضاعف کنند که ایضاً قسمتی از مسئولیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با کادر اجرایی قابل توجهی، همچون تولید فیلم و نمایش تأتر و حتی نشر روزنامه و مجله و کتاب به عهده همین شهرداریهاست تا ضمن انجام وظایف اصلی یعنی خدمات شهری ناقص، وقت و پول مردم را صرف ورود به این گونه مواری کنند که در دستگاهی دیگر تعریف شده و عیناً هزینه مضاعف میگردد! حال آنکه در انجام هر یک از این تناقضات آشکار دهها و بلکه صدها نفر جایگزین شده تا حقوق و مزایا و در ادامه مستمری و بازنشستگی آنها هم باری مضاعف بر دوش خزانه باشد تا همچون کنگر خوردهها لنگر بیندازند و جوانان متخصص و متعهد و تحصیل کرده علوم روز، نه تنها جایگاهی برای ارائه خود نداشته باشند بلکه به مشاغلی چون کار در آژانسهای مسافرتی و پیک موتوری و در نهایت مشاغلی بپردازند که هیچ سنخیتی با تحصیلات پرهزینه شان به خصوص در تجارتخانههای دانشگاهی چون آزاد ندارد!
البته همه این حرفها چه حقیقی باشد و چه مجازی و غیرمکتوب؛ باد هوایی بیش نیست که در کشور گوش شنوایی پیدا نمیشود! تا با تکیه بر مسئولیتهای نظارتی خود اندکی از اوقات روزانه را بجای سیاست بازی در خدمت خلق و جامعه باشد! و در اولین گام تکلیف این همه مدیر رسوب کرده و بیخاصیتی را که رزومه کاریشان طی دو سه دهه حضور در یک پست سازمانی، پروندهای خاکستری بیش نیست، خانه تکانی کنند و یا حداقل به اموری دیگر ارجاع دهند چون ممکن است خود نیز از همین قماش باشند که هجرت یکی از راهکارهای رفع معضلات در مکتب اسلام است.
امروز چالشها در سه قوه، علی الخصوص مجریه به صورتی تلنبار شده که به نظر میرسد هیچ کلیدی نتواند این قفل زنگ زده را باز کند مگر اینکه برای گشایش، دست به یک خانه تکانی بزرگ زده و نیم نگاهی داشته باشند به کلام جمال الدین اسد آبادی که گفته ( تا فشاری نباشد توفیقی حاصل نخواهد شد.) امروز این بخش خصوصی و مخصوصاً صنعت است که با تمام قوا در برابرهمه معضلات ایجاد شده از سوی بعضی دستگاههای نظارتی فاقد تخصص و شاید تعهد، همچون یخ در حال ذوب شدن است تا اثری جز رطوبت از آن باقی نماند زیرا ناچار است در چند جبهه حضور مستمر داشته باشد که استمرار در این امور میتواند مخل آسایش و ادامه تلاش مستمر این قشر باشد.
نگاهی به بخش کم هزینه اما درآمد زای گردشگری آن هم در کشورغنی ایران ازهر نظر گویای آن است، در حالی که این همه جوان تحصیل کرده در مبحث توریسم که میتوانند با حضور خود در وزارتخانه مربوطه یک تحول ایجاد کتتد، سرگشته و بیکار هستند و اگر درآمدی ناچیز برای امرار معاش دارند از محل دیگری به جز گردشگری است، شاید پیرامون این امر مهم یعنی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بتوان استان اصفهان و بخصوص شهر اصفهان را سرآمد و سر منشأ آن در کشور و شاید منطقه دانست که اگر خوب مدیریت شود قادر است باقی مانده ذخایر سرمایههای نفتی را برای آیندگان بجا بگذارد و از همین سه رکن توریستی آن هم تنها در اصفهان هزینههای اداره کشور را تأمین کند زیرا بالاترین میزان آمار ثبت جهانی و ملی شده آثار باستانی و تاریخی و دیدنی و همچنین صنایع دستی و فضاهای گردشگری برای توریسم داخلی و خارجی در این استان سالهاست چوب بیتدبیری را همراه با خاک میخورد و به علت نبود اعتبار ترمیم اساسی در حال انقراض است، البته هر استانداری از گرد راه میرسد علیرغم اطلاعات واثقی که در این زمینه دارد اما همچنان دست به ترکیب اینگونه نیروهای رسوب کرده، حداقل در ارگان زیر مجموعه خود نمیزند تا دوران ماموریتش تمام شود و اگر بتواند ارتقا بگیرد!
حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت