حاج قاسم سلیمانی، فراتر از یک فرمانده نظامی، علاقهمندی عمیقی به سینما و هنر داشت. او با حضور در پشت صحنه فیلمها، حمایت از تولیدات مستند و ارتباط نزدیک با هنرمندان، جایگاهی ویژه در میان اهالی هنر پیدا کرده بود. اما با گذشت پنج سال از شهادتش، هنوز سینمای ایران نتوانسته دین خود را به این قهرمان ملی ادا کند و داستان زندگی او را در قالبی شایسته به تصویر بکشد.
سینما با قهرمان پیوندی دیرینه دارد، پیوندی عمیق از جنس هستی و نیستی، قهرمان نباشد اصالت سینما مرده است و همین شاید باعث شود تا سینماییها به قهرمانها علاقه داشته باشند، حالا ببینید چه میشود اگر قهرمانی هم باشد که به آنها علاقه داشته باشد.
حاج قاسم علاقهمند به سینما بود، آن را مهم میدانست و دنبال میکرد، شاید این را اهالی سینما وقتی آقای قهرمان هدیهای مهم را به ابراهیم حاتمی کیا برای فیلم «به وقت شام» داد، همان جا مشخص بود که سینما برای حاج قاسم مهم است.
حاج قاسم سلیمانی نه تنها بهعنوان یک مخاطب، بلکه بهعنوان حامی واقعی سینما حضور داشت. نگاه نافذش به نوجوانانی که نقش اسرای نوجوان جنگی را ایفا میکردند، نشاندهنده عمق پیوند او با این هنر بود.
حاج قاسم در گفتگوهایش با عوامل فیلم، اهمیت روایت مقاومت و ایثار را گوشزد میکرد و بهطور ویژه تأکید داشت که سینما باید صدای مظلومان باشد. این حضور، گواهی بود بر نگاه فرهنگی او که معتقد بود هنر میتواند پلی میان نسلها باشد و حقیقتها را به تصویر بکشد.
نرجس سلیمانی، دختر حاج قاسم، در برنامهای تلویزیونی خاطرهای از تماس یکی از بازیگران زن مهاجرتکرده با پدرش را روایت کرد. آن بازیگر، در شرایطی پر از تردید و سردرگمی، با حاج قاسم تماس میگیرد و از او راهنمایی میخواهد. پاسخ حاج قاسم نه از موضع قضاوت، بلکه از سر دلسوزی و مهربانی بود.او، مثل همیشه، نصیحتی پدرانه کرد که بوی امید و رهایی میداد. این داستان تنها یکی از صدها نمونه از ارتباط حاج قاسم با هنرمندان و سینماگران است که نشان میدهد او فراتر از یک فرمانده نظامی، انسانی بود که عمق تأثیرگذاریاش در تمامی حوزهها احساس میشد.
حاج قاسم بهخوبی میدانست که سینما، زبانی جهانی و ابزاری قدرتمند برای انتقال پیامهای انسانی و ملی است. او بارها در صحبتهایش به اهمیت سینما در بازنمایی ارزشهای مقاومت و عدالت اشاره کرده بود.
در مستند «۱۸ هزار پا»، که با حمایت مستقیم او ساخته شد، این نگاه عملی شد. این اثر، روایت مظلومیت مردم فوعه و کفریا بود که زیر آتش دشمنان در محاصره قرار داشتند. حضور حاج قاسم پشت این پروژه، نشان از باور عمیق او به قدرت روایتگری سینما داشت.
فیلم کوتاه «سیزدهسالگی» بهخوبی فرازی از زندگی حاج قاسم را به تصویر کشید؛ زمانی که او برای پرداخت بدهیهای پدرش، در نوجوانی، به کارگری ساختمان روی آورد. این اثر، لحظهای از زندگی او را به نمایش گذاشت که ایده مقاومت و جنگیدن در برابر سختیها در ذهنش جوانه زد. چنین روایتهایی میتواند الهامبخش نسلهای آینده باشند. اما هنوز جای یک فیلم بلند داستانی که بتواند ابعاد گستردهتر زندگی او را بازگو کند، در سینمای ایران خالی است.
پنج سال از شهادت حاج قاسم گذشته است، اما سینمای ایران هنوز دین خود را به این قهرمان ملی ادا نکرده است. درحالیکه آثار مستند و فیلمهای کوتاه موفقیتهایی کسب کردهاند، جای خالی یک فیلم بلند داستانی با استانداردهای حرفهای بهشدت احساس میشود. آثار موجود، یا به ضعف در روایت مبتلا هستند یا نتوانستهاند ابعاد شخصیت حاج قاسم را بهدرستی بازنمایی کنند. این کوتاهی، نهتنها در حق حاج قاسم، بلکه در حق مخاطبانی است که تشنه آشنایی بیشتر با این شخصیت بیبدیلاند.
مسئولیت فرداسینماگران، نویسندگان و هنرمندان بهعنوان حلقه ارتباطی مردم و تاریخ، وظیفهای بزرگ بر دوش دارند. آنها باید از ظرفیت سینما برای خلق آثاری استفاده کنند که نهتنها روایتگر تاریخ، بلکه الهامبخش آینده باشند.
حاج قاسم به این باور داشت که هنر میتواند همزمان روایتگر حقیقت و جرقهزننده ایدههای نو باشد.میراث یک قهرمانحاج قاسم سلیمانی، با تمام پیچیدگیهای شخصیتش، الگویی است که نمیتوان بهسادگی از کنارش گذشت. او نهفقط یک فرمانده، بلکه یک روایتگر بود؛ کسی که میدانهای نبرد را به کلاس درس انسانیت تبدیل میکرد. اکنون وظیفه ماست که این میراث را زنده نگه داریم و آن را از قاب دوربین به جهانیان عرضه کنیم.
سینمای ایران تاکنون نتوانسته قهرمانی چون حاج قاسم را آنطور که شایسته است، به تصویر بکشد. این کوتاهی، فرصتی از دسترفته برای فرهنگ و تاریخ ماست. وقت آن است که سینمای ما، با خلق اثری بزرگ، دین خود را به این شخصیت بزرگ ادا کند و نشان دهد که حاج قاسم نهفقط یک نام، بلکه یک آرمان زنده و جاودان است.سینما؛ زبان روایت مقاومتحاج قاسم نشان داد که سینما میتواند صدای مظلومان و زبان عدالت باشد.
او در میدان نبرد، اسطورهای برای مقاومت بود و در میدان هنر، مشوقی برای خلق آثار ماندگار. اکنون نوبت ماست که این داستان را ادامه دهیم؛ داستانی که پایانش، جاودانگی نام حاج قاسم در دل تاریخ است.
سینما با قهرمان پیوندی دیرینه دارد، پیوندی عمیق از جنس هستی و نیستی، قهرمان نباشد اصالت سینما مرده است و همین شاید باعث شود تا سینماییها به قهرمانها علاقه داشته باشند، حالا ببینید چه میشود اگر قهرمانی هم باشد که به آنها علاقه داشته باشد.
حاج قاسم علاقهمند به سینما بود، آن را مهم میدانست و دنبال میکرد، شاید این را اهالی سینما وقتی آقای قهرمان هدیهای مهم را به ابراهیم حاتمی کیا برای فیلم «به وقت شام» داد، همان جا مشخص بود که سینما برای حاج قاسم مهم است.
حاج قاسم سلیمانی نه تنها بهعنوان یک مخاطب، بلکه بهعنوان حامی واقعی سینما حضور داشت. نگاه نافذش به نوجوانانی که نقش اسرای نوجوان جنگی را ایفا میکردند، نشاندهنده عمق پیوند او با این هنر بود.
حاج قاسم در گفتگوهایش با عوامل فیلم، اهمیت روایت مقاومت و ایثار را گوشزد میکرد و بهطور ویژه تأکید داشت که سینما باید صدای مظلومان باشد. این حضور، گواهی بود بر نگاه فرهنگی او که معتقد بود هنر میتواند پلی میان نسلها باشد و حقیقتها را به تصویر بکشد.
نرجس سلیمانی، دختر حاج قاسم، در برنامهای تلویزیونی خاطرهای از تماس یکی از بازیگران زن مهاجرتکرده با پدرش را روایت کرد. آن بازیگر، در شرایطی پر از تردید و سردرگمی، با حاج قاسم تماس میگیرد و از او راهنمایی میخواهد. پاسخ حاج قاسم نه از موضع قضاوت، بلکه از سر دلسوزی و مهربانی بود.او، مثل همیشه، نصیحتی پدرانه کرد که بوی امید و رهایی میداد. این داستان تنها یکی از صدها نمونه از ارتباط حاج قاسم با هنرمندان و سینماگران است که نشان میدهد او فراتر از یک فرمانده نظامی، انسانی بود که عمق تأثیرگذاریاش در تمامی حوزهها احساس میشد.
حاج قاسم بهخوبی میدانست که سینما، زبانی جهانی و ابزاری قدرتمند برای انتقال پیامهای انسانی و ملی است. او بارها در صحبتهایش به اهمیت سینما در بازنمایی ارزشهای مقاومت و عدالت اشاره کرده بود.
در مستند «۱۸ هزار پا»، که با حمایت مستقیم او ساخته شد، این نگاه عملی شد. این اثر، روایت مظلومیت مردم فوعه و کفریا بود که زیر آتش دشمنان در محاصره قرار داشتند. حضور حاج قاسم پشت این پروژه، نشان از باور عمیق او به قدرت روایتگری سینما داشت.
فیلم کوتاه «سیزدهسالگی» بهخوبی فرازی از زندگی حاج قاسم را به تصویر کشید؛ زمانی که او برای پرداخت بدهیهای پدرش، در نوجوانی، به کارگری ساختمان روی آورد. این اثر، لحظهای از زندگی او را به نمایش گذاشت که ایده مقاومت و جنگیدن در برابر سختیها در ذهنش جوانه زد. چنین روایتهایی میتواند الهامبخش نسلهای آینده باشند. اما هنوز جای یک فیلم بلند داستانی که بتواند ابعاد گستردهتر زندگی او را بازگو کند، در سینمای ایران خالی است.
پنج سال از شهادت حاج قاسم گذشته است، اما سینمای ایران هنوز دین خود را به این قهرمان ملی ادا نکرده است. درحالیکه آثار مستند و فیلمهای کوتاه موفقیتهایی کسب کردهاند، جای خالی یک فیلم بلند داستانی با استانداردهای حرفهای بهشدت احساس میشود. آثار موجود، یا به ضعف در روایت مبتلا هستند یا نتوانستهاند ابعاد شخصیت حاج قاسم را بهدرستی بازنمایی کنند. این کوتاهی، نهتنها در حق حاج قاسم، بلکه در حق مخاطبانی است که تشنه آشنایی بیشتر با این شخصیت بیبدیلاند.
مسئولیت فرداسینماگران، نویسندگان و هنرمندان بهعنوان حلقه ارتباطی مردم و تاریخ، وظیفهای بزرگ بر دوش دارند. آنها باید از ظرفیت سینما برای خلق آثاری استفاده کنند که نهتنها روایتگر تاریخ، بلکه الهامبخش آینده باشند.
حاج قاسم به این باور داشت که هنر میتواند همزمان روایتگر حقیقت و جرقهزننده ایدههای نو باشد.میراث یک قهرمانحاج قاسم سلیمانی، با تمام پیچیدگیهای شخصیتش، الگویی است که نمیتوان بهسادگی از کنارش گذشت. او نهفقط یک فرمانده، بلکه یک روایتگر بود؛ کسی که میدانهای نبرد را به کلاس درس انسانیت تبدیل میکرد. اکنون وظیفه ماست که این میراث را زنده نگه داریم و آن را از قاب دوربین به جهانیان عرضه کنیم.
سینمای ایران تاکنون نتوانسته قهرمانی چون حاج قاسم را آنطور که شایسته است، به تصویر بکشد. این کوتاهی، فرصتی از دسترفته برای فرهنگ و تاریخ ماست. وقت آن است که سینمای ما، با خلق اثری بزرگ، دین خود را به این شخصیت بزرگ ادا کند و نشان دهد که حاج قاسم نهفقط یک نام، بلکه یک آرمان زنده و جاودان است.سینما؛ زبان روایت مقاومتحاج قاسم نشان داد که سینما میتواند صدای مظلومان و زبان عدالت باشد.
او در میدان نبرد، اسطورهای برای مقاومت بود و در میدان هنر، مشوقی برای خلق آثار ماندگار. اکنون نوبت ماست که این داستان را ادامه دهیم؛ داستانی که پایانش، جاودانگی نام حاج قاسم در دل تاریخ است.