خواص در نظامهای سیاسی چه کسانی هستند و چه نقشی دارد و براساس نقششان چه میزان به افکار عمومی پاسخگو هستند و چه میزان بر مسئولیت خود وقوف دارند و حاضر به پذیرش آن هستند، همه اینها سوالاتی است که سعی میشود در ادامه گزارش برای آن پاسخهای قابل استنادی یافت. ابتدا باید از تعریف خواص شروع کنیم.
تعریف خواص
مثل خشت اول و تا ثریا کج شدن دیوار برای هر ایرانی قابل استناد است اما در عالم سیاست چطور میشود که با خشتی کج دیواری تا انتها کج چیده شود و در آستانه سقوط قرار بگیرد؟! برای پاسخ به این پرسش شاید باید از نخستین اجزای تاثیرگذار در عالم سیاست بهره بود، بر همین اساس ناگزیر هستیم تا سیاستمدار را به عنوان عضو تاثیرگذار پذیرفته و رفتارهای او را به مثابه خشتهایی که میتواند دیواری متزلزل یا قابل تکیه را خلق کند ببینیم. اما همه سیاستمداران از قدرت یکسانی برخوردار نیستند. قدرت هر سیاستمدار از فاکتورهایی به خصوص شکل میگیرد، گاهی سبقه سیاسی خانوادگی فردی را شهره سیاسی میکند و گاهی انتخاب نوع لباس خاص! گاهی هم خیلی عمیقتر این اظهارنظرها و مواضعی که فرد سیاستمدار اتخاذ میکند باعث ایجاد پایگاه اجتماعی برای او میشود. همه این افراد براساس میزان محبوبیت سیاسی که در جامعه دارند و نفوذی که در طیفهای خود دارا هستند خواص میشوند.
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی که در ۲۰ خرداد سال ۷۵ در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) داشتند برای نخستینبار از واژه خواص در سخنرانیهای خود استفاده و در تعریف آن اینطور فرمودند: «خواص چه کسانی هستند؟ آیا قشر خاصّی هستند؟ جواب، منفی است. زیرا در بین خواص، کنار افراد با سواد، آدمهای بیسواد هم هستند. گاهی کسی بیسواد است؛ اما جزو خواص است. یعنی میفهمد چه کار میکند. از روی تصمیمگیری و تشخیص عمل میکند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرک ندارد و لباس روحانی نپوشیده است. بههرحال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است.» به نوعی رهبری در همین سخنرانی گفتند که «برخی افراد هستند که راهی را میشناسند و در آن راه - که به خوب و بدش کار نداریم - گام برمیدارند. یک قِسم اینهایند که اسمشان را خواص میگذاریم.»
برای درک بهتر میتوانیم اینطور بگوییم که محمد خاتمی، علی مطهری، آیتالله مصباح یزدی، سعید جلیلی و... از جمله این خواص هستند.
نقش خواص در نظامهای سیاسی
خواص؛ تصمیمات و رفتارهایی که در طول حیات خود و گاها با نقل خاطراتی یا بازخوانی رفتارشان بعد از حیاتشان صورت میپذیرد تاثیر شگرفی بر طرفداران خود داشته و حتی میتواند براساس محبوبیت و ضریب نفوذشان در جامعه به عرف در کشور تبدیل شود. اما همه تصمیمات و رفتارهای خواص و نقشی که در جامعه دارند الزاما، نقش مثبت و سازنده و همگام با منافع کشور نیست و میتواند تصمیماتشان حتی در خلاف منافع ملی باشد چنانچه رهبر معظم انقلاب در ادامه سخنرانی خود در دیدار با فرماندهان لشکر محمد رسولالله(ص) این نکته مهم را فرمودند: «خواص، طبعاً دو جبههاند: خواصِ جبههی حق و خواص جبههی باطل. عدّهای اهل فکر و فرهنگ و معرفتند و برای جبههی حق کار میکنند. فهمیدهاند حق با کدام جبهه است. حق را شناختهاند و براساس تشخیص خود، برای آن، کار و حرکت میکنند. اینها یک دستهاند. یک دسته هم نقطهی مقابل حق و ضد حقّند. اگر باز به صدر اسلام برگردیم، باید این طور بگوییم که «عدّهای اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین، علیهما السّلام هستند و طرفدار بنیهاشمند. عدّهای دیگر هم اصحاب معاویه و طرفدار بنیامیّهاند.» بین طرفداران بنیامیّه هم، افراد با فکر، عاقل و زرنگ بودند. آنها هم جزو خواصند. پس خواصِ یک جامعه، به دو گروهِ خواصِ طرفدار حق و خواصِ طرفدار باطل تقسیم میشوند. شما از خواص طرفدار باطل چه توقّع دارید؟ بدیهی است توقّع این است که بنشینند علیه حق و علیه شما برنامهریزی کنند. لذا باید با آنها بجنگید. با خواص طرفدار باطل باید جنگید. اینکه تردید ندارد.»
بر همین اساس است که خواص باید بپذیرند که مواضعشان و تصمیماتی که میگیرند نه به عنوان فردی حقیقی بلکه به عنوان فردی دارای جایگاه اجتماعی بر جامعه تاثیرگذار است.
اما رهبر معظم انقلاب در ادامه اینطور تبیین کردند: «خواص جامعهی ما، جزو خواص طرفدار حقّند و در این تردیدی نیست. زیرا به قرآن، به سنّت، به عترت، به راه خدا و به ارزشهای اسلامی دعوت میکنند. امروز، جمهوری اسلامی برخوردار از خواصِ طرفدارِ حقّ است. پس، خواصِ طرفدار باطل، حسابشان جداست و فعلاً به آنها کاری نداریم. به سراغِ خواصِ طرفدار حق میرویم... حتّی خواصِ طرفدارِ حق هم به دو قسم تقسیم میشوند. این مسائل، دقّت و مطالعه لازم دارد. بر حسب اتّفاق نمیشود جامعه، نظام و انقلاب را بیمه کرد. باید به مطالعه و دقّت و فکر پرداخت. اگر در جامعهای، آن نوعِ خوبِ خواصِ طرفدارِ حق؛ یعنی کسانی که میتوانند در صورت لزوم از متاع دنیوی دست بردارند، در اکثریت باشند، هیچ وقت جامعهی اسلامی به سرنوشت جامعهی دوران امام حسین علیهالسّلام مبتلا نخواهد شد و مطمئنّاً تا ابد بیمه است. اما اگر قضیه به عکس شد و نوع دیگرِ خواصِ طرفدار حق - دل سپردگان به متاع دنیا. آنان که حق شناسند، ولی درعینحال مقابل متاع دنیا، پایشان میلرزد - در اکثریت بودند، وامصیبتاست!»
بر همین اساس ما هم همه خواص را با نیت خیر و دارای تبعات و تصمیماتی وسیع میبینیم که شاهد خودشان هم گاهی با تبعات اقداماتشان در تعارض قرار میگیرند. و گاهی دنیاطلبی آنها باعث میشود که تصمیمات یا مواضعی بگیرند که دامن آن جامعه را تا مدتها با تلاطماتی مواجه کند.
پاسخگویی به افکار عمومی
نکته مهمی که خواص باید در نظر داشته باشند میزان پاسخگویی است که به افکار عمومی اعم از طرفداران و منتقدانشان دارند، آنها باید بپذیرند که هر تصمیم و حرکتشان مانند همان خشتی است که در ابتدای گزارش اشاره شد و اگر کج گذاشته شود زمینهساز ایجاد دیواری متزلزل خواهد شد که با لغزش آن و فروریختنش آن عده خواص هم از تبعات ریزش دیواری که ساخته بودند در امان نخواهند بود.
برای درک بهتر میتوانیم به تبعات سکوت خواص در جریان عاشورای ۸۸ اشاره کنیم که باعث شد آن سکوت به معنی موافقت با فتنه و آشوب تلقی و عدهای فرصتطلب را مجددا به خیابانها بکشاند تا وقایع تلخ عاشورای ۸۸ را رقم بزنند، چیزی که حصر را پدید آورد همین سکوت و فاصله نگرفتن از آشوبهای فرصتطلبان و معارضان نظام بود نه خصومت شخصی فردی با فرد دیگری. حال اگر از این رویه صورت گرفته درس گرفته نشود، ممکن است مجددا برخی خواص دچار تبعات ریزش خشتی که کج میگذارند بشوند.
مسئولیتپذیری
در خاتمه اینطور میتوان نتیجه گرفت که مسئولیتپذیری بسیاری از خواص حلقه گمشدهای است که در کشور خودنمایی میکند اگر خواص تبعات تصمیمات و رفتارهای خود را پذیرفته و بعد از حرکتی اشتباه بتوانند برای افکار عمومی و طرفدارانشان صادقانه به اشتباهات اعتراف کنند قطعا با آسیبهای کمتری بعد از ریزش دیوار بیاعتمادیشان مواجه میشوند.
اگر خواص میخواهند قبل از مرگ طبیعی دچار مرگ سیاسی نشده و همچنان در عرصه سیاسی جمهوری اسلامی حضور داشته باشند باید اظهارات ناپایدار و دوگانه را کنار گذاشته و با مردم صادقانه و براساس منافع ملی صحبت کنند تا بتوانند همچنان ضریب نفوذ خود را در افکار عمومی حفظ کرده و به عنوان خواصی تاثیرگذار و همیشه در صحنه شناخته شوند.
اما اگر آنها بخواهند براساس مصلحتاندیشی و ترسی که از پس زدن توسط مردم با اظهارنظرها دارا هستند و در تصمیمات و سخنرانیهای خود منافع خود را چه مادی و چه معنوی (از لحاظ از دست ندادن طرفداران) حفظ کنند باید بدون در نظر گرفتن نفع و ضرر شخصی به اظهارنظر و موضعگیری انقلابی بپردازند تا بتوانند حتی بعد از مرگ مادی همچنان به عنوان چهرهای شناخته شده و خواص باقی مانده و با مرور مواضعشان همچنان جامعه به وجد آید.
اما اگر خلاف این رفتار صورت گرفته و منفعتطلبی و قدرتطلبی در تصمیمات و رفتارها نمود یابد نه تنها قبل از مرگ مادی دچار مرگ سیاسی واهند شد بلکه تبعات خشت کجی که گذاشتند و دیواری سست بنا نهادهاند دامن خودشان را خواهد گرفت و زمانی که دیوار بر سر آنها آوار شود سخت بتوانند از پس انتقادات افکار عمومی و حتی طرفدارانی که مدتها در مدح آنها صحبت میکردند را مجددا جلب کنند.
هر چند که شاید رسیدن به این مرحله هم هنوز یک گام با مرگ نهایی آنها فاصله داشته و مرگ واقعی زمانی برای خواص اتفاق می افتد که بعد از آوار دیوار بر سرشان همچنان بر انکار تصمیمات غلط و اشتباه عمومی تاکید کنند.
این نمونه شاید مانند آن چیزی است که امروز در قبال رفع حصر از سوی برخی خواص صورت میپذیرد. بدینگونه که آنها به جای پذیرش اشتباه و توضیح دادن به مردم تلاش دارند تا همچنان طرف مقابل را مجاب کنند که تصمیمشان بعد از یک سال و خردهای مماشات و آشوب غلط بوده و حالا باید محصورین بدون قید و شرط و محاکمه آزاد شوند!!
همین رفتار بیمنطق است که در افکار عمومی تاثیر نهایی را برای به انزوا کشیدن خواص داشته و به مرگ سیاسی آنها منتهی خواهد شد.
در نهایت آنچه مهم به نظر میرسد امروز به عنوان حلقه مفقوده از آن یاد میشود مسئولیتپذیر بودن خواص و پاسخگویی آنها به افکار عمومی است که خواص آنها را خطاب میکنند. بر همین اساس است که یک نفر با وجد سالها تلاش و ایجاد فضای مناسب و برخورداری از ضریف نفوذ بالا با حرکتی اشتباه و جبران نکردن اشتباهش رو به افول نهاده و میتواند یکشبه طوری در مقابل طرفدارانش منزجر شود که حتی درباره مواضع قبلی او نیز شک و شبه به وجود آمده و همه ان مواضع که ممکن است صحیح هم بوده باشد نادیده انگاشته شود.
به نظر میرسد که خواص با اهمیت و جایگاه و نقشی که در کشور دارند باید با دقت و اهمیت بیشتری بر جایگاه خود قدر موقعیتی که دارند را پذیرفته و همواره حتی در رفتارهای فردی خود از اظهارات و تبعات اظهاراتشان بیخبر نبوده روی آن حساس باشند تا بتوانند همچنان در فضای سیاسی جامعه تاثیرگذار بمانند.
نویسنده: سوشیانت آسمانی