سروش درباره نقش فتوا در حكومت دموكراتيك با معيارهاي غربي، صريحا ميگويد: «بايد به سويي برويم كه در آن نتوان با فتواي هيچ مفتياي كسي را نصب كرد يا كسي را عزل كرد. تمام نكته همين است كه در يك نظام دموكراتيك اساسا اين بساط بايد جمع شود. ما قانون داريم و قانون داريم و همين. ... وقتي شما فيتيله بعضي از اين احكام را بالا بكشيد چراغ دين دود ميزند و همه خانه آتش ميگيرد. لذا اتفاقا در جامعه چند فرقهاي (كه در آن انواع دينداران و حتي بيدينان وجود دارند) بايد اين فتيله را پايين نگه داشت تا همگان بتوانند در اين جامعه فعاليت كنند. (گاهي چراغ دين دود ميزند/ بي.بي.سي.فارسي- ۱ اسفند ۱۳۸۸)
همچنين وي گفته است:« آدميان نميتوانند مركب قدرت را بيمهار رها كنند. در مقابل قدرت بيمهار، دو راه بيشتر وجود ندارد: اول اينكه عطاي قدرت را به لقايش ببخشيم و به جايش به رستگاري فردي بينديشيم و دوم هم اينكه قدر اين قدرت را بدانيم و براي مهارش تدابيري بينديشيم. در اين صورت است كه انديشه سياسي، فلسفه سياسي و علوم سياسي پديدار ميشود. قدرت بيامان، به زيان همه است و نميتوان رهايش كرد و تسليمش شد.»
او در باب ضرورت شكستن قدرت مجتمع بر اين باور است كه خطر تنها زماني كمتر خواهد شد كه قدرت مطلقه مهار شود و اين مهار تنها از طريق عمل به حقيقتخواهي و رعايت اصول عادلانه در روابط حاكم و مردم امكانپذير است. (تحليل آينده جنبش سبز در دانشگاه لندن/ وبگاه عبدالكريم سروش)
داماد وي به واسطه ارتكاب جرم و تخلف دستگير شد و مدتي را در بازداشت گذراند و بعد از آزادي به راحتي از كشور رفت. سروش در نامهاي سرگشاده با طرح ادعاهاي دروغ (توجه شود كه وي معتقد است دروغ گفتن هميشه بد نيست و گاهي امري اخلاقي به شمار ميآيد) درباره بازداشت دامادش عليه جمهوري اسلامي زبان و قلم به هتاكي گشود و نوشت:«آرزو كن كه هواي ديار ما ديگر شهيدپرور نباشد، نفاقپرور نباشد، ولايتپرور هم نباشد. به جاي آن، عقلپرور و خندهپرور و شفقتپرور باشد. ...
انقلاب فرهنگي و علوم انساني
سروش با اينكه خود در ستاد انقلاب فرهنگي عضويت داشت و در سالهاي آغازين انقلاب در زمينه اصلاح دانشگاهها و پاكسازي آنها از عناصر مخرب گروهكي نقش ايفا كرد، امروز با انكار موقعيت خود مدعي است كه در آن زمان اساسا ستاد انقلاب فرهنگي كاري به دانشگاهها نداشت و «ستاد انقلاب فرهنگي» با «انقلاب فرهنگي» متفاوت است و عضويت در ستاد انقلاب فرهنگي به معني همراهي با انقلاب فرهنگي نيست!
هرچند كه از نظر او در ايران هنوز هم دانشگاهها مفهوم روشن و درستي پيدا نكرده است، اما متهم اصلي از نظر سروش حوزههاي علميه هستند، آن هم به اين دليل كه «روزي كه ريختند و پارهاي از اساتيد را تحت عنوان دينداري كتك زدند، هيچگاه حوزه علميه حركتي نكرد و اين در حافظه دانشگاهيان مانده است»! او البته يادآوري نميكند كه حوزه علميه خود بدون پشتيباني كسي يا گروهي، يك تنه در برابر رژيم شاه ايستاد.
به عقيده سروش، دانشگاهها محل رشد انديشه سكولار هستند زيرا علمي كه به دانشجويان آموزش داده ميشود سكولار است (اينجا ذكر اين نكته خالي از فايده نيست كه اين اعتراف نشاندهنده درست بودن ديدگاه رهبر معظم انقلاب است مبني بر لزوم اسلامي كردن دانشگاهها از طريق اسلامي كردن محتواي آموزشها) و به اين ترتيب انديشه سكولار ناخودآگاه در ذهن افراد جاي ميگيرد. (جنبش سبز شكستناپذير است/جرس- ۶ مرداد ۱۳۹۰)
سروش در نامهاي خطاب به هاشمي رفسنجاني در زمان رياست جمهوري او به وي هشدار داده بود كه «دانشگاهها در فشار شديد هستند و از اين دانشگاهها انتظار عالمان بزرگ نداشته باشيد.» (يك بار انقلاب فرهنگي كافي بود/ وبگاه عبدالكريم سروش)
در يك گفتوگو او تمام دستاوردهاي انقلاب اسلامي را زير سوال برده و بلكه كاملا نفي كرده است. وي با حمله به روند اسلامي كردن دانشگاهها در حالي كه بسيار آشفته و عصبي بود در اين مصاحبه گفت: قصه پرغصه و تراژيكي است. من سي سال است كه با اين مساله مواجهام و سي سال است كه در اين باب، هم تدريس كردهام، هم نوشتهام، هم انديشه كردهام و اكنون علاوه بر همه اينها، غصه ميخورم و خون ميگريم. به اعتقاد من يكي از بزرگترين و خونينترين شهيدان دوران پس از انقلاب، علوم انساني بوده و هست. وقتي كه شنيدم آقاي خامنهاي در يكي از سخنرانيهاي اخير خود براي خانمهاي خانهدار گفت كه مباني علوم انساني بايد از قرآن استخراج شود، آه از نهاد من برآمد. (علوم انساني، خونينترين شهيد پس از انقلاب بوده است/ وبگاه سروش- ۲۷/۱۰/۱۳۸۸)