هنر هفتم این سالها را برخلاف سه دهه اول پس از انقلاب اسلامی که در اوج تولید آثار فاخر قرار داشت با نوعی خمودی و افول طی طریق میکند که شاید حاصل کبر و نخوت معدودی از اصحاب و اهل آن بوده تا ندانند با بعضی پولهای بادآورده از طریق گیشهها با صفوف طویل دهکهای یک، دو و سه چگونه باید رفتار کرد و هزینه نمود!
فراموش نمیکنیم آن انگشت شمارهایی را که تحت عنوان غربی سلبیریتی منتظر فرصتهای ناب میماندند تا سیل و زلزلهای در یک گوشه از کشور حادث شود و به سرعت شماره حسابهای خود را در شبکههای اجتماعی جای دهند تا دوستداران، وجوه همیاری را به جای واریز به حسابهای معتبر و رسمی از جمله هلال احمر و کمیته امداد به آنها بریزند و پس از چندی معلوم شود دیناری از این کمکهای ساده لوحانه مردمی به دست صاحبان اصلی آن نرسیده است؛ زیرا این انگشت شمارهای مخفی شده پشت سپر هنر هفتم آنچنان خود شیفته شده بودند تا همهچیز را زیر پا بگذارند. البته این ضربالمثل معروف را شنیدهایم که میگوید: «چوب خدا صدا ندارد و اگر بخورد دوا ندارد» که دیدیم چگونه یکی از اهداف ویروس میکرونی کرونا همین اصحاب بود تا متأسفانه خشک و تر را با هم بسوزاند و قشر هنر پرور زحمتکش این صنعت را هم تحت تأثیر قرار دهد که البته وظیفه دولت و بخصوص وزارت متولی فرهنگ جامعه بود که ضمن جستجو، افراد مستحق را در این میان مساعدت و یاری کند که البته نکردند تا گروه قابل توجهی از آنها صحنه را ترک کنند و برای تأمین معاش به کارهای دیگری از جمله تاکسی اینترنتی و حتی پیک موتوری بپردازند و در نهایت از میان این قشر تأثیرگذار فرهنگی خارج شوند تا سکتهای ناقص برای آن باشد.
کرونا رفت اما رونق هنر نیامد تا مشکلات تازه نقش میخ آخر را به تابوت آن بازی کند. نگاهی به سالنهای سینما که اکثراً سئانسهای خود را همانند پروازهای مسافربری کاهش دادهاند و گاهی به تخفیفهای قابل ملاحظه در بلیط های ورودی روی میآورند و گاهی هم اکران فیلم را تنها با چند تماشاچی ادامه میدهند تا نگرانی را برای آینده این صنعت و هنر دو چندان کنند که البته فشار بر قشر مستند ساز مضاعف و در نهایت نمایشگر عمق فاجعه است. ضربالمثل معروف دیگری هم هست که میگوید: «یارو را به ده راه نمیدادند، سراغ خانه کدخدا را میگرفت» و امروز با این اوصاف بجای اینکه تشکلهای صنفی این گروه قابل توجه در اندیشه راهاندازی فعالیتها باشند تا نمکی به آش جامعه سینما بریزند دست به صدور بیانیههای هنجار شکنانه میزنند.
غروب دوشنبه سیام آبان ماه مسئولان خانه سینما بجای ایفای وظایف قانونیشان در مورد سینما و سینماگران و تعیین تکلیف صندلی مدیریت رها شده آن بعد از گذشت دو ماه، با صدور بیانیهای سیاسی که به جز دامن زدن به خشونت پیام دیگری نداشت کوشیدند خود را حامی سینماگران بازداشتی معرفی کنند.
در قسمتی از این بیانیه اینچنین آمده است؛«خانه سینما در اعتراض به ادامه خشونتها علیه مردم ایران و به دلیل احضار و بازداشت پیدرپی اعضای خود هشدار میدهد در صورتی که تهدیدها و بازداشتها ادامه یافته و سینماگران بازداشت شده آزاد نشوند، از اعضای خود خواهد خواست دست به اعتصاب زده، از همکاری با پروژههای سینمایی و تلویزیونی خودداری کرده و در برابر سازمان سینمایی تحصن کنند.»
خانه سینمایی که پرونده سالهای گذشتهاش کاملاً روشن بوده، بهتراست بجای حمایت از سلبریتیهای قانون شکن در فکر تولید محتوا باشد تا علاقهمندان بیشتری را به سالنهای خالی سینماها جذب نماید که به سرنوشت گذشته چندین سینما و تئاتر خیابان لالهزار دچار نشوند و این سرمایههای کلان خاک غربت نخورند و هزاران نفر افرادی که از این راه امرار معاش میکردند براثر تحرکات منفی تشکلهای خود بیکار نباشند. مدیریت دوزیست خانه سینما و خانه هنرمندان که به لطف نهادهای مختلف و دستگاههای حاکمیتی طی این سالها از بیشترین مواهب کسب درآمد کرده است و همیشه یکی از سینماگران پرمشغله و بالطبع پرمایه بوده است حالا نباید برای جامعه ساز ناکوک بزند و ادعا کند «آنها باید امروز پاسخگو باشند و به جای اینکه بگویند هنرمندان به خاطر پست گذاشتن در اینستاگرام به جامعه لطمه میزنند، باید به این مسائل و آنچه در گذشته کردهاند، پاسخ بدهند» که میتوان گفت شما هم یکی از گذشته بودهاید و باید پاسخگوی جامعه سینما باشید که از فرط نداری پیاز میخورند تا اشتهایشان باز شود!
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت
فراموش نمیکنیم آن انگشت شمارهایی را که تحت عنوان غربی سلبیریتی منتظر فرصتهای ناب میماندند تا سیل و زلزلهای در یک گوشه از کشور حادث شود و به سرعت شماره حسابهای خود را در شبکههای اجتماعی جای دهند تا دوستداران، وجوه همیاری را به جای واریز به حسابهای معتبر و رسمی از جمله هلال احمر و کمیته امداد به آنها بریزند و پس از چندی معلوم شود دیناری از این کمکهای ساده لوحانه مردمی به دست صاحبان اصلی آن نرسیده است؛ زیرا این انگشت شمارهای مخفی شده پشت سپر هنر هفتم آنچنان خود شیفته شده بودند تا همهچیز را زیر پا بگذارند. البته این ضربالمثل معروف را شنیدهایم که میگوید: «چوب خدا صدا ندارد و اگر بخورد دوا ندارد» که دیدیم چگونه یکی از اهداف ویروس میکرونی کرونا همین اصحاب بود تا متأسفانه خشک و تر را با هم بسوزاند و قشر هنر پرور زحمتکش این صنعت را هم تحت تأثیر قرار دهد که البته وظیفه دولت و بخصوص وزارت متولی فرهنگ جامعه بود که ضمن جستجو، افراد مستحق را در این میان مساعدت و یاری کند که البته نکردند تا گروه قابل توجهی از آنها صحنه را ترک کنند و برای تأمین معاش به کارهای دیگری از جمله تاکسی اینترنتی و حتی پیک موتوری بپردازند و در نهایت از میان این قشر تأثیرگذار فرهنگی خارج شوند تا سکتهای ناقص برای آن باشد.
کرونا رفت اما رونق هنر نیامد تا مشکلات تازه نقش میخ آخر را به تابوت آن بازی کند. نگاهی به سالنهای سینما که اکثراً سئانسهای خود را همانند پروازهای مسافربری کاهش دادهاند و گاهی به تخفیفهای قابل ملاحظه در بلیط های ورودی روی میآورند و گاهی هم اکران فیلم را تنها با چند تماشاچی ادامه میدهند تا نگرانی را برای آینده این صنعت و هنر دو چندان کنند که البته فشار بر قشر مستند ساز مضاعف و در نهایت نمایشگر عمق فاجعه است. ضربالمثل معروف دیگری هم هست که میگوید: «یارو را به ده راه نمیدادند، سراغ خانه کدخدا را میگرفت» و امروز با این اوصاف بجای اینکه تشکلهای صنفی این گروه قابل توجه در اندیشه راهاندازی فعالیتها باشند تا نمکی به آش جامعه سینما بریزند دست به صدور بیانیههای هنجار شکنانه میزنند.
غروب دوشنبه سیام آبان ماه مسئولان خانه سینما بجای ایفای وظایف قانونیشان در مورد سینما و سینماگران و تعیین تکلیف صندلی مدیریت رها شده آن بعد از گذشت دو ماه، با صدور بیانیهای سیاسی که به جز دامن زدن به خشونت پیام دیگری نداشت کوشیدند خود را حامی سینماگران بازداشتی معرفی کنند.
در قسمتی از این بیانیه اینچنین آمده است؛«خانه سینما در اعتراض به ادامه خشونتها علیه مردم ایران و به دلیل احضار و بازداشت پیدرپی اعضای خود هشدار میدهد در صورتی که تهدیدها و بازداشتها ادامه یافته و سینماگران بازداشت شده آزاد نشوند، از اعضای خود خواهد خواست دست به اعتصاب زده، از همکاری با پروژههای سینمایی و تلویزیونی خودداری کرده و در برابر سازمان سینمایی تحصن کنند.»
خانه سینمایی که پرونده سالهای گذشتهاش کاملاً روشن بوده، بهتراست بجای حمایت از سلبریتیهای قانون شکن در فکر تولید محتوا باشد تا علاقهمندان بیشتری را به سالنهای خالی سینماها جذب نماید که به سرنوشت گذشته چندین سینما و تئاتر خیابان لالهزار دچار نشوند و این سرمایههای کلان خاک غربت نخورند و هزاران نفر افرادی که از این راه امرار معاش میکردند براثر تحرکات منفی تشکلهای خود بیکار نباشند. مدیریت دوزیست خانه سینما و خانه هنرمندان که به لطف نهادهای مختلف و دستگاههای حاکمیتی طی این سالها از بیشترین مواهب کسب درآمد کرده است و همیشه یکی از سینماگران پرمشغله و بالطبع پرمایه بوده است حالا نباید برای جامعه ساز ناکوک بزند و ادعا کند «آنها باید امروز پاسخگو باشند و به جای اینکه بگویند هنرمندان به خاطر پست گذاشتن در اینستاگرام به جامعه لطمه میزنند، باید به این مسائل و آنچه در گذشته کردهاند، پاسخ بدهند» که میتوان گفت شما هم یکی از گذشته بودهاید و باید پاسخگوی جامعه سینما باشید که از فرط نداری پیاز میخورند تا اشتهایشان باز شود!
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت